حࢪفامۅن =)
#ناشناس : جانم را بگیر اما سرت را بر نگردان ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩 #من : به خداحافظی ت
رو مگردان از من ای جان
طاقتم کم می شود ...
#ناشناس :
همیشه تو قصه ها ی ناجی پیدا میشه که دست شخصیت اصلی رو میگیره، کمکش میکنه، بعد زندگی و شخصیت خودشو با کمک اون دوباره میسازه.. یا کلا ی کمکی میکنه که شخصیت اصلی از اون وضعیت بد در بیاد... اما میدونی من تو زندگی هیچوقت همچین کسیو ندیدم.! هیچوقت از این معجزه های خالی بندی ندیدم! پس فکر کردم شاید اینا فقط تو قصه هاست شاید تو فیلم و سریالاست! اصلا تو زندگی واقعی همچیت چیزایی ندیدم.. اخه الان اونجایی رسیدم ک از تنهایی ب خودم پناه برم خودم، خودمو هم حتی ندارم! خودمو هم گم کردم! به اونجایی رسیدم که حتی کسی نیست باهاس حرف بزنم! زمانشم حتی از دستم در رفته که چند وقته کسیو ندیدم باهاش حرف بزنم بگذریم... پیامای تو کانالتو که میخونم جوابای جالبی دادی برای همین خواستم ببینم راجب این موضوع چی میگی:(
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩
#من : دقیق نمی دونم چجوری بگم اما
اگه من بگم اون به قول شما ناجی رو
دیدم چی ؟ زندگی من که دیگه فیلم نیست
شاید با دقت نگاه نکردین یا شاید بهش باور نداشتید ، یا حتی شاید حواستون بهش نبوده
یا ... نمی دونم . ولی اونجایی که
آدم به بن بست میرسه ، جایی که
حس میکنه شاید دیگه هیچ کاری از دستِ
اطرافیانش بر نیاد ، باید بره سراغ اونی که
بیش تر بقیه آدمو بَلده ، راه و چاه زندگی رو
بهتر می دونه ، اصلا اونی که دقیقا می دونه
تو مشکلت چیه و چی می خوای
شاید شعاری به نظر برسه ، اما واقعیته
وقتی اینجاها با اطمینان دستت رو بذاری تو
دست اون بالایی و مثل یه رفیق ازش بخوای که کمکت کنه ، قشنگ باهاش حرف بزنی و
درد و دل کنی ، یهو حس می کنی خودش در
آغوشت گرفته ، بهت نشون میده که مراقبته
کم کم می بینی یه آدمی اومد تو زندگیت
یاحتی یکی از اطرافیانت همون کاری رو
برات انجام داد که تو می خواستی و این
کمک خداست به تو ...
که اون رو سر راهت بذاره ، تا یکی رو
وسیله قرار بده برای حال خوبت ،
تا نشون بده وقتی ازش خواستی هواتو داره
اینجوری کم کم انگار خودتم پیدا می کنی ...
نمی دونم تونستم خوب منظورم رو برسونم یا نه ولی امیدوارم جوابم براتون مفید باشه (:
#ناشناس :
مایل به حمایت؟ پلیز!)
@kaftaremooferfery
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩
#من : بله حتما
یه سر بریم کانالشون ببینیم چه خبره (:
#ناشناس :
کاش میشد برگشت به گذشته ها روزایی که بی خیال می خندیدیم شادی میکردیم بازی میکردیم روزایی که تنها غممون خراب شدن عروسکا و اسباب بازی تموم بود روزایی نمی فهمیدیم بی معرفتی یعنی چی تنها بودن یعنی چی روزای بدیه....نمی فهمم کجای راه و اشتباه اومدم که حالم اینه خنده هام لحظه ای اما ناراحت بودنام انگار همیشگی شده یه روزم خوبه یه روز بد...خستم از همه بی معرفتی ها از ادمایی که بهشون دل بستم به عنوان رفیق و همونایی که وقتی کار دارن یادت میکنن....تازه می فهمم تنهام...بین یه عالم آدم آشنا اما تنها عین ماهی که گیر کرده بین ستاره ها که از جنس خودش نیستن....روزای سختیه فقط ای کاش که زودتر بگذره
ــــــــــــــــــــــــــــــــ 📩
#من : با دیدن این پیام یاد متنی افتادم که خیلی وقت پیش نوشتم ... 👇🏻
هدایت شده از نجواۍبےنهایت☕️
••♾••
#انگیزشی |🧸
گاهے دلم تنگ میشود براے آن زمان کھ بے خبر از همھ ے آشوب ها ، روے دست پدرم دراز مےکشیدم . 😌
آن زمان کھ
دغدغھ ام اسباب بازے ها بودند
نه قلب هاے بھ بازے گرفتھ شدھ !
دغدغه ام غذا خوردن عروسکم بود
نھ کودکانِ گشنه ے بے گناه ...
دغدغھ ام زخم دست و پایم بود
نھ زخمِ زبان هاے دیگران
سردے و گرمے هوا بود
نه سرد شدن آدمها !
آن زمان کھ دلم مے خواست زودتربزرگ شوم 👣
نه حالا کھ دلم براے کودکے ام تنگ مے شود !
اما حالا که بزرگ شدھ ام مے دانم با وجود همھ ے این دغدغھ ها باید #لبخند زد و شاد ماند 🌱
چون دیدھ ام کھ مے گذرد ... چھ شاد چھ تلخ چھ خوش چھ غم ...
پس چھ خوب است اگر شاد بگذرانی زندگی را 🎈
🖊 #بےنهايت نوشت
#بچه
@bi_nahayatim ☕️