پدر تو تپش قلب خانه ای وقتی صبح با تلنگر عشق از خانه بیرون می‌روی و با کشش عشق دوباره باز می‌گردی. گاهی هم میتوانی به موهای پدر نکاهی بیندازی تا ببینیبر شب موهایش چند فصل زمستان برف نشسته لست تا فرزندش به بهار برسد و شاخ و برگ بدهد!💛🌿 #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

خیلی دوست دارم:) اینکه از طرف توعه و ریتم اهنگش به صدای قلبم فرم میگیره!:) #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

نمی‌دانم به کدام در بزنم تا صدای گلویم را خفه کنم،شاید فکر کنی ارام است ولی او از درون فریاد می‌زند و گوش من را کَر می‌کند. او دل شکسته تر از این است که بیاید و رو در رو چشم در چشم اعتراف کند که دلش را دزدیدی!او و غرورش سالیان سال زیر لگد ها و گام های عابران لگد مال شد و دیگر نمیتواند هر کلامی را بر زبانش بچرخاند!پس با زبان بی زبانی به دلباختگی ام را ابراز می‌کنم؛سایه به سایه به دنبالت می ایم،ناشناس عشقم را اظهار میکنم و دل خود را میلرزانم ولی هیچ گاه نتوانستم این زبان لعنتی را از سکوت در بیاورم و به هول و ولا بی اندازم پس سکوت را بر میگزینم. انقدر که این سکوت طاقت فرساست که حال دلم را رو به نابودی متمایل میکند ! من فقط دست به دامان خدا میشوم تا که لحظه ای نم نگاهی به دل بی گوهر و ضعف دار من بکند و او را از بی دست و پایی نجات دهد و نگذارد زیر این همه دست و پا له شود و دَم نزند و به سکوت رضایت دهد #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

نه اشکی در چشم و نه جانی در تن حال بگو من به تو وابسته ترم یا تو به من #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

کاش میشد به اندازه فاصله مغز تا زبون موقع حرف زدن فکر کنیم که خدایی نکرده حرف ما تو مغز استخوان ادما نره و قلبشونو اتیش بزنه! شاید بعضیا چون دوست تون دارن چیزی نگن ولی خواهشا خودتون بزارید جای طرف مقابل اگه تونستین تو چشماش نگاه کنید بعدا دَم از عشق و عاشقی بزنید با تشکر! #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

ولی خیلیا قشنگن نمیدونی چرا قشنگ هستن ها ولی دوسشون داری؛جوری که نمیتونی فراموششون کنی و الا دلیلی هم برای دوست داشتنشون نداری! وقتی ازت میپرسن دلیل دوست داشتنش چیه؟تو میگی نمیدونم دلیل بر دروغ گفتن نیست ما فقط خودمونم نمیدونیم چرا دوسشون داریم انگار یکی تو وجودشونه که ادما رو به خودش میکشونه و عاشق میکنه ولی اون شخص فقط عاشق خداست همین! توی قلبش عشق خدا رو پرورونده و این عشق باعث عاشق شدن تو میشه! #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

چشمانم،چشم‌انتظار کسی بود که خود برای فرد دگری اشک می‌ریخت! #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

🌸🙂 #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

یه روز هایی بود تنهایی رو ارزو میکردم ولی وقتی تنها شدم فهمیدم داخل یه چاه افتادم که فقط همون ادما میتونن طناب بندازن و بیرونم بکشن ولی چون ادم مغروری بودم کتابام منو با رویا به بیرون از چاه میبرن! #قلمی‌اغشته‌به‌یاس

کتابی که تو به من هدیه دادی ای امام رئوف؛در قلب من نگاه داشته میشود و هر صفحه اش خود را در کنار ضریحت تصور میکنم و #قلمی‌آغشته‌به‌یاس

در کنج خلوتگاه ها سایه اش را گستارانده بر روی بالین و چنبره زده روی زخم های بالش! #قلمی‌آغشته‌به‌یاس

ز آینده دورم ولی باز هم چنان گذشته را در آغوشم میفشارم که حال حسادت می‌کند! #قلمی‌آغشته‌به‌یاس