✳ چای تلخ!
🔻 اون روزای جنگ که همه چی کوپنی بود -از جمله شکر که آزادش گیر هیشکی نمیاومد- پیام هر روز که میخواست بره مدرسه، چایش را تلخ میخورد. یکی دو روز دقت کردم، دیدم یه کیسه مشما آورد و چند قاشق شکری که واسه شیرین کردن چایش بود، ریخت توی اون و گذاشت توی کمد خودش.
🔸 یه روز بهش گفتم: پیام، باباجون، چرا این کارو میکنی؟ چرا چایت رو تلخ میخوری؟ تو که چای شیرین خیلی دوست داری! که گفت: بابا من چایم رو تلخ میخورم، عوضش سهمیهی شکر خودم رو جمع میکنم، زیاد که شد میدم برای جبههها. با تعجب گفتم: خوب باباجون، تو چاییت رو شیرین بخور، من هرجوری شده چند کیلو شکر گیر میارم و از طرف تو میدم واسه جبهه. اصلاً میدم خودت برو بده واسه رزمندهها. که پیام با همون احترام همیشگی گفت: نه بابا جون! من فقط میخوام سهم خودم رو بدم واسه جبهه.
📝 خاطرهای از شهید حسین (پیام) حاجی بابایی
📚 برگرفته از کتاب «آن که فهمید... آن که نفهمید...»
👤 #حمید_داودآبادی
📖 صفحات ۲۵ و ۲۶
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
#⃣ #سلوک #دفاع_مقدس
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f