رفتم نقاشیِ جدید بکشم ...
دیدم مقوام فاسد شده ؛
خب طبیعیه وقتی ۴ ماه
نرفته باشی سراغ مقواهات .
حرفِ دل :))♥️
رفتم نقاشیِ جدید بکشم ... دیدم مقوام فاسد شده ؛ خب طبیعیه وقتی ۴ ماه نرفته باشی سراغ مقواهات .
به مامانم میگم :
مقوام فاسد شده 😐🚶🏻♂.
مامانم میگه :
مگه مقوا هم فاسد میشه ؟!
اینو فقط نقاشا میفهمن 🤦♀//:
حرفِ دل :))♥️
به مامانم میگم : مقوام فاسد شده 😐🚶🏻♂. مامانم میگه : مگه مقوا هم فاسد میشه ؟! اینو فقط نقاشا میفهمن
تازه مقوا مثلِ سیب و گوجه
نیست که اگه یه طرفش خراب شد
بتونی با چاقو ببری //:
فاسد بشه یعنی فاسد شده .
حرفِ دل :))♥️
تازه مقوا مثلِ سیب و گوجه نیست که اگه یه طرفش خراب شد بتونی با چاقو ببری //: فاسد بشه یعنی فاسد شده
خلاصه ۱۰ تا مقوایِ فاسد
شده دارم //:
مقوایِ جدید هم برام نمیخرن ...
خودمم که چند وقته کارتم
خالیههه😐😂.
حرفِ دل :))♥️
خلاصه ۱۰ تا مقوایِ فاسد شده دارم //: مقوایِ جدید هم برام نمیخرن ... خودمم که چند وقته کارتم خالیه
بریم رو مقوایِ فاسد طرحِ
بعدی رو بکشیم !
[ بریم ثابت کنیم رو مقوایِ
فاسد هم میشه بهترین طرحها
رو کشید ]🕶
حرفِ دل :))♥️
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را خون گریه کرد چشمِ خدا در عزا تو را
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست
ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
حرفِ دل :))♥️
در گوش چاه، گوهر نجوا نمیشکست ای آشیانِ درد، علی داشت تا تو را
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود
همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
حرفِ دل :))♥️
ای مادرِ پدر، غمش از دست برده بود همراه خود نداشت اگر مصطفی تو را
زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر
کتمان کند به خلوتِ شب، مرتضی تو را
حرفِ دل :))♥️
زین درد سوختیم که ای زُهرۀ منیر کتمان کند به خلوتِ شب، مرتضی تو را
ناموسِ دردهایِ علی بودی و چو اشک
پیدا نخواست غیرتِ شیرِ خدا تو را