eitaa logo
دُخْتَـرانِ‌حَریمِ‌حَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
1.1هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
258 فایل
جایی‌براےباهم‌بودن‌وگذراندن‌لحظاتِ‌ناب‌ِنوجوانے😌💕 اطلاع‌رسانی‌های‌هیئت‌دختران‌حریم‌حوراءیزد🌱 • • پـُلِ‌ارتـباطے ما‌ و شمـا👀↯ @dokhtaran_harime_haura هیئت‌بانوان‌حریم‌حوراء↯ @harime_haura حجاب‌ملیکا↯ @melika_hejab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔲 به فرمود:«شعرت را بخوان.»(اینجا لازم است نکته ای را متذکر شوم و آن اینکه، مصراع اول شعر محتشم از پیغمبر است ولی همه فکر می کنند از محتشم است. جریان از این قرار است که پسر محتشم از دنیا می رود و او در رثای فرزندش شعر می گوید. شب رسول خدا(ص) را در خواب می بیند. رسول خدا(ص) به او می فرماید:«تو برای بچة خودت شعر گفتی، چرا برای فرزند من شعر نمی گویی.» به رسول خدا(ص) می گوید من تا به حال در این حوزه شعر نگفته ام و این توانایی را ندارم. (ص) به او می گوید پس بنویس:«باز این چه شورش است که در خلق عالم است» این هدیه من به تو. حالا بلند شو و بنویس. محتشم از خواب که بلند شد، این شعر را ادامه می دهد و این می شود که ترکیب بند معروفی که همه شما دیده و شنیده اید و امروز به برکت اخلاصی که در سرودن آن بوده است ذکر می شود و نصب دیوارهای ما شده است. ادامه دارد... 🏴
🔲برگردیم به ادامه خواب مقبل: رسول خدا به فرمود:«برو بالا و شعرت را بخوان». محتشم می رود پلة اول. فرمود:«برو بالا، پلة دوم» باز فرمود:«برو بالا پلة سوم» باز فرمود:«برو بالا». پیغمبر فرمود:«چون برای فرزندم حسین شعر گفتی حق داری بالای بالا بنشینی. حالا شعرت را بخوان.» شعرش را خواند و حال مجلس عوض شد. صدای گریة زنان از پشت پرده شنیده شد. (ص) فرمود:«دیگر کافی است و محتشم شعرش را قطع کرد و هدیه اش را از دست (ص) دریافت کرد.» [↪️♡@harime_hawra]
🔲بند آغازین از ترکیب‌بند ویژه و پرهوادار : باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است     باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟ باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین        بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است این‌صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو         کار جهان وخلق جهان جمله درهم است گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب         کآشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست         این رستخیز عام، که نامش است در بارگاه قدس که جای ملال نیست         سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند         گویا، عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین       پروردهٔ کنار ، حسین 🖤 🏴"@harime_hawra'🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وارث خون خدا و پسر خون خدا به خدا خون خدا منتظر توست بیا صبح هم منتظر صبح ظهور تو بوَد روز ما و شب ما منتظر توست بیا بر سر گنبد زرین حسین بن علی پرچم کرب و بلا منتظر تو است بیا ✨ ♡•@harime_hawra•♡
قبول داری دیگه.?! :)!🖤 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
5f4c02aad234bcc4e20369e9_-5838564514633181122.mp3
28.44M
🌱 🦋 ⏰کمتر از دوازده دقیقه از امشبی به بعد، به عشق محرمت✨ چله گرفته ام که گُنَه کم کنم؛ ✨ با خواندن 🤲🏻در هر روز میخواهیم گناهامون کم کنیم 🏴 🖤↬@harime_hawra
‌🖇♥️﷽♥️🖇 معلوم نبود یک دقیقه دیگر سر تک تکمان چه می آید، یا فریاد الله اکبر فرمانده خیلی ها از زمین کنده شدند و دویدند سمت جاده اهواز خرمشهر. حین دویدن متوجه زمین افتادن بچه ها میشدم . یک لحظه سر چرخاندم و دیدم خبری از تیربارچی و آرپی جی زن دسته مان نیست. معلوم نبود کی و کجا افتاده اند . ارتشی و سپاهی و بسیجی ، بی هیچ نظم و چیدمانی رها شده بودند توی دشت و میدویدند سمت جاده ای که از دور مشخص بود . هیچ فرصتی برای انجام آتش نبود. هر لحظه به آمار شهدا و مجروحان اضافه میشد. هر چی چشم میچرخاندیم اثری از عراقی ها نمیدیدیم که بخواهیم به طرفشان تیر اندازی کنیم معلوم بود از داخل سنگر و با تانک هایشان رویمان اتش میریختند ، با این حساب تیراندازی به طرفشان فقط حرکتمان را کُند میکرد . میبایست با سرعت هرچه تمام به ان ها رسیده و جایی که در تیررسمان قرار میگرفتند با آن ها درگیر میشدیم . زمین صاف بود. لحظه ای تعلل به قیمت جانمان تمام میشد. کم کم به جاده نزدیک تر میشدیم. همه به دنبال کوچکترین برا آمدگی ای روی جاده برا پناه گرفتن بودند. آفتاب مستقیم میتابید ، اما گرمایش در مقایسه با گرمای جهنمی که عراقی ها برایمان درست کرده بودند هیچی بود. 😃📖 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🎀@harime_hawra ⃟🎀 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 🖤 ♡ (\(\ („• ֊ •„) ♡ ┏━∪∪━━━━━┓ ⃟🖤@harime_hawra ⃟🖤 ┗━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا