🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
تا که نامت می برم ...
این عقده ها وا می شود💞
ای ولـی الله اعظم ..
قلبم احیا می شود💞
تا که نامت می برم
در این هیاهوی زمان💞
قسمتم آرامشی ...
در موج دریا می شود💞
💕💖مولایم مهــدی جان سلام 💖💕
#صبحتون_بخیروپرازشادی 🌸🌹🌸
#دختران_حریم_حوراء ❤️
@harime_hawra✨
شهر با همه زرق و برقهایش
بدون شما مثل ویرانهای است
که گَرد مرگ روی دیوارهایش پاشیدهاند!!
همانقدر بی روح ...
همانقدر عذاب آور ...
همانقدر هوایش نفس گیر ...
کاش زودتر بیایی تا دوباره حیات
در رگهای خشکیده شهر جاری شود ...
تعجیل در ظهور #امام_زمان🌸صلوات
اللهم عجل لولیک الفرج
#دختران_حریم_حوراء❤️
@harime_hawra✨
دُخْتَـرانِحَریمِحَوْرا|𝐇𝐚𝐮𝐫𝐚❥︎
دنیای ما وقتی اقا امام زمان(عج)بیان😅😍🤩
کارهایی که در یک #سال نتایج خوبی در پی دارد 👆
🏃♂🎓🏃♂
#ما_می_توانیم✌️😎
#دختران_حریم_حوراء❤️
@harime_hawra✨
✨
🌼خانه را مرتب کن تا آقا بیاید...
✍« پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم. خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند...
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید. یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند. یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم. اما آن که زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همه جا را. میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد. هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست. توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم...
⚠ شرور که نیستی الحمدلله، گیج و خنگ هم نباش. نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن. خانه را مرتب کن تا آقا بیاید.
داستان لطیف و زیبایی که مرحوم حاج اسماعیل دولابی دربارهی انتظار واقعی فرج نقل می کردن☺️🌸
#خدایا_منجی_را_برسان🤲😇
#دختران_حریم_حوراء❤️
@harime_hawra✨