eitaa logo
حریم حیات
169 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
335 ویدیو
93 فایل
🍃مطالب کانال تولیدی هست و برای تهیه آن وقت صرف شده ،لطفا با ارسال مطالب؛ما را در نشر آموزه های دینی یاری فرمایید.🍃 _______________________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ✍وصیت نامه : ✨اما پيامم به امت شهيد پرور ايران بخصوص مردم شهيد پرور سمنان اين است: هرگز از مذهبى چون اسلام اين نور الهى و اين نور پرتو افكن كه راهى است مستقيم كه خداوند براى انسانها قرار داده دورى نجوييد و از موهبتى الهى چون امام خمينى اين ادامه دهنده راه انبياء و نايب حضرت حجت اين ابر مردى كه جهان امروز را به حركت وا داشتند، كمال استفاده را بكنيد و از تمامى دستورات و فرامين او اطاعت كنيد كه حكم الله است و هرگز حتى براى يك لحظه امام را تنها نگذاريد و همگام با انقلاب و در كنار خمينى براه خود كه همانا زنده نگهداشتن اسلام و قرآن است ادامه دهيد و در برابر يك لحظه امام را تنها نگذاريد و همگام با انقلاب و در كنار خمينى براه خود كه همانا زنده نگه داشتن اسلام و قرآن است ادامه دهيد و در برابر هر قشرى و يا قدرتى چه در داخل و چه در خارج ايران اسلامى كه مى خواهيد با انقلاب مبارزه كند بايستيد و تمامى دشمنان اسلام را نابود كنيد و ايران را تبديل به مملكتى مستقل و آزاد از هر حيث بنماييد كه هرگز ديگر تا انقلاب مهدي چنين امام و انقلابى گيرتان نمى آيد. 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
مداحی_آنلاین_خدارو_شکر_که_همیشه_امیر_عباسی.mp3
2.6M
🌸 (ع) 💐خدارو شکر که همیشه 💐فقیر کوی کریمیم 🎤 امیر عباسی 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید. 🆔 @harimehayat
⚜ هر روز با کلام خدا 🕋 وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 🕊 هرگز سست نشوید! و غمگین نگردید. و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.(آل عمران/۱۳۹) 💠 تَهِنُوا از ماده وهن گرفته شده که در لغت به معنى هر نوع سستى است، خواه در جسم و تن باشد، و یا در اراده و ایمان. 💠 جمله وَ أَنْتُمُ الأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ: شما برترید اگر ایمان داشته باشید ، جمله بسیار پر معنى است، یعنى: شکست شما در حقیقت براى از دست دادن روح ایمان و آثار آن بوده، شما اگر فرمان خدا و پیامبر را در این میدان زیر پا نمى گذاشتید گرفتار چنین سرنوشتى نمى شدید، اما باز هم غمگین نباشید، اگر بر مسیر ایمان ثابت بمانید پیروزى نهائى از آن شما است، و شکست در یک میدان، به معنى شکست نهائى در جنگ نیست. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_پنجم ببینید اگر کسی بخواد مردم رو به خودش و مثلا اون دینی که آورده جذب
📕 علی بن ابی طالب صحابی و پسرعموی پیامبر میفرمایند به اندازه ای وضعیت غذا بد بود که هر یک خرما رو سه نفره و یا حتی شش نفره میخوردیم هسته های خرما رو هم میکوبیدیم آرد میکردیم نون میپختیم! هیچی بهشون نمی فروختن با کلی تدابیر امنیتی تحریما رو دور میزدن در حدی که فقط زنده بمونن خب اون شرایط سخت معلومه که یه بن بسته با منطق شما پیغمبر واقعی هم که نیست به وحی و به خدا متصل باشه؛ خبر نداره قراره گشایشی بشه و بعد سه سال تموم بشه ماجرا اصلا تهش معلوم نیست چی میشه حتی اگر بود هم تو همین سه سال ممکن بود از دنیا بره دیگه قدرت از جون آدم که ارزشمندتر نیست قدرت رو برای زندگی میخواست باید زنده میموند یا نه؟ میتونست یه کلمه بگه پشیمون شدم خودش رو نجات میداد دلیلی برای مقاومت نیست وقتی خدایی نیست و تو هم فکر منافع خودتی خب این جا منافع در عالی ترین وجه به خطر افتاده باید رها کنی دیگه ولی رها نمیکنه! چرا؟ سکوت طولانی موجب شد باز ادامه بدم: _با امی بودن پیامبر چه میکنی؟ این که دیگه مستنده؟ _کجا مستند شده یعنی نمیتونسته پنهانی سواد یاد بگیره این چه حرفیه؟ _نه نمیتونسته وقتی به گواهی تاریخ تو کل حجاز فقط 17 نفر سواد خوندن و نوشتن داشتن از یکی باید یاد بگیره دیگه بالاخره خبرش درمیاد! خصوصا که بیشتر باسوادا یهودی و مسیحی بودن ولی وقتی توی کتاب قرآن میگه محمد امی بود و تو زمان خودش کسی اعتراض نمیکنه یعنی همه به این حقیقت واقف بودن دیگه از این واضح تر؟ حتی دشمنانش هم نمیگفتن تو از جایی یاد گرفتی میدونستن نشدنیه میگفتن تو ساحری! خب دلیل این چی میتونه باشه جز حقانیت؟ سرتکون داد: _واسه نتیجه گیری خیلی زوده کلی حرف برای زدن هست وقتی اونها ثابت بشه این نکات هم میشه جزء نکات مجهول تاریخی ولی به هیچ وجه دلیل بر حقانیت نیست وقتی اینهمه دلیل در ردش وجود داره من... صدای اذان حرفش رو قطع کرد فوری بلند شدم و گفتم: بعد نماز ادامه میدیم! وارد سرویس که شدم ژانت هم دنبالم اومد و کنار در ایستاد همونطوری که وضو میگیرفتم پرسیدم: جانم؟! با تعجب به حرکاتم نگاه میکرد و توضیح میداد: خب... خواستم شروع کنم غذا رو درست کنم خواستم... بپرسم گوشت کجاست؟ _تو فریزر پشت بسته های سبزی از سرویس خارج شدم و مسح پام رو کشیدم بعد هم راه افتادم سمت اتاق نمیدونم چرا ژانت هم دنبالم اومد وارد اتاق شدم و اون دم در ایستاد شروع کردم چادر گلدارم رو سرکردن و سجاده رو پهن کردن هنوز همونجا ایستاده بود و کنجکاو نگاهم میکرد خواستم بهانه بدم دستش پرسیدم: خب کلا چیا داره این غذا؟ _خب... لوبیا و گوشت و... حرفش رو نیمه تموم رها کرد و سوال اصلیش رو پرسید: سختت نیست روزی چند بار این کارا رو تکرار میکنی؟ _نماز دوست داشتنی ترین کار ممکنه توی دنیا از نظر من البته هر کاری با تکرار از رونق می افته ولی نماز... چون به عشق خدا تکرارش میکنی سختیش هم شیرینه! البته فلسفه نماز خیلی فراتر از اینه شاید ساعتها بشه راجع بهش حرف زد حالا بعدا میگم براتون اما همینقدر بگم که من الان دارم لذت می برم حتی اگر یکم سخت باشه مثل سختی ای که تو برای رسیدن به کلیسا هر صبح یکشنبه میکشی ولی من روزی چند بار برای خودم تکرارش میکنم چون تلاش شیرینیه و مهمتر چون خواست خداست! کتایون صدا زد: ژانت این چیه رو گاز گذاشتی جوش اومده! ژانت بی معطلی دوید سمت آشپزخونه من هم در اتاق رو پیش کردم و قامت بستم... ... وقتی از نماز برگشتم هر دو توی آشپزخونه بودن بهشون ملحق شدم و پشت میز نشستم! از ژانت که پای گاز ایستاده بود پرسیدم:خب ژانت چقدر دیگه طول میکشه حاضر بشه میخوام ببینم چه مزه ایه! _چیزی نمونده من از قبل لوبیاش رو پختم الانم گوشتش رو جدا میپزم و بعد لوبیا و بقیه مواد رو اضافه میکنم دیگه کاری نداره... رو کردم به کتایون: _خب... شما فرمودید که اینا برای نتیجه گیری کافی نیست منم موافقم باهات! پس باید برای حصول نتیجه مجددا فاز عوض کنیم! بررسی اسلام دو بعد داره بررسی شخصیت پیامبرش و کتابش حالا باید بریم سراغ قرآن... _خب توی قرآن که خیلی حرف دارم مثلا توی... _اجازه بده منظورم این نبود موردی آیه بگی من جوابتو بدم این کتاب یه منطقی داره که باید درکش کنی بعد برمبنای اون سوال کنی بدون خوندن که نمیشه هیچ کتابی رو نقد کرد... _جانم؟ منظورت چیه؟ _منظورم واضحه باید بخونیدش کامل و از اول به آخر تا بتونید نقدش کنید... _ولی برای رد هر چیزی یه مثال نقض کافیه مگه بیکاریم اینهمه کتاب رو توی دنیا بخونیم 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ 🕊 و تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند). و کافران را (بتدریج) نابود سازد.(آل عمران/۱۴۱) 💠 لِیُمَحِّصَ از ماده تمحیص به معنى پاک نمودن چیزى است از هر گونه عیب. 💠 آنها مى بایست براى پیروزى هاى آینده در چنین بوته آزمایشى قرار گیرند و عیار شخصیت خود را بسنجند و همان طور که على(علیه السلام) مى فرماید: فِى تَقَلُّبِ الأَحْوالِ یُعْلَمُ جَواهِرُ الرِّجالِ: دگرگونى هاى روزگار و حوادث سخت زندگى حقیقت اشخاص را روشن مى سازد آنها به عیار شخصیت خود واقف گردند.اینجا است که گاهى پاره اى از شکست ها آن چنان سازنده است که به مراتب اثر آن در سرنوشت جوامع انسانى از پیروزى هاى خواب کننده ظاهرى بیشتر است. 💠 جمله بعد در حقیقت نتیجه اى است براى جمله قبل; زیرا هنگامى که مؤمنان در کوره حوادث پاک شدند، آمادگى کافى براى از بین بردن تدریجى شرک، کفر و پاک ساختن جامعه از این آلودگى ها پیدا مى کنند، یعنى: نخست باید پاک شد و سپس پاک کرد، لذا مى فرماید: و کافران را به تدریج نابود سازد (وَ یَمْحَقَ الْکافِرینَ). 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_ششم علی بن ابی طالب صحابی و پسرعموی پیامبر میفرمایند به اندازه ای وضعیت
📕 _اینهمه نه فقط یکی... فقط این کتابه که ادعا میشه معجزه است و خدا برای شخص شما فرستاده فقط این کتابه که ادعا میکنه کلام خداست و در اون خدا با همه ی مردم عالم در هر زمانی صحبت کرده! خب من دارم میگم معجزه ست تو میگی نه چطوری ثابت میشه جز با خوندن با یه جمله از یه کتاب بیرون کشیدن که نمیشه معجزه بودنش رو اثبات کرد من نیاز دارم برای این اثبات شما رو به طور کامل با این کتاب آشنا کنم ضمنا من میتونم اون یک یا چند مثال نقضی که تو ذهنته رو جواب بدم ولی باید منطق کلی کتاب درک بشه تا بتونم یه سری چیزا رو براتون توضیح بدم که مباحثه ناقص نمونه شما هم برای بحث نیاز دارید روی منبع یه تسلطی داشته باشید دیگه پس باید شروع کنیم و قرآن رو بخونیم... اینجوری شما ایرادات بیشتری هم میتونید پیدا کنید اگر داشته باشه... ژانت_ خب چطوری مگه میشه سه نفری کتاب خوند اصلا قرآن چند صفحه ست چند روز طول میکشه؟ _چرا نشه قرآن مجموعا سی تا بخش(جزء) داره که هر کدوم 20 صفحه بیشتر نیست برای اینکه از کار و زندگی نیفتین و و سختتون نباشه هر ماه پنج تا از این بخش ها رو میخونید تو طول هفته کلا روزی سه صفحه میشه یعنی پنج دقیقه که شوخیه! ژانت_خب اینجوری که خیلی طول میکشه؟ _آره خب ولی چاره چیه! من که تا پیدا کردن خونه همخونه اجباری شما هستم و باید تحملم کنی کتایون خانومم که ان شاالله یادش نرفته مادرش اونو به من سپرده! و باید زودتر درباره ش تصمیم بگیره که اگر نگیره با من طرفه چون مسئول بی تابی مادرش منم که شماره ش رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم پس ما فعلا با هم کار دادیم این بحث هم گوشه ای از رابطه ماست ضمنا به نفع خودتونه اتهاماتتون رو اثبات کنید و خیال خودتون رو راحت... کتایون بی تفاوت شونه بالا انداخت: به هر حال ما که قرآن نداریم! _من دارم به اتاق رفتم و دو تا قرآنی که برای اینکار تهیه کرده بودم رو آوردم قرآن ها رو روی میز گذاشتم و نشستم: _خب اینم قرآن... بهونه بعدی؟ کتایون کلافه گفت: من نمیتونم تو خونه و شرکت همچین کتابی رو دست بگیرم و بخونم خب نمیگن این چشه چرا این کتاب رو میخونه؟ نفس عمیقی کشیدم: برای همین جلدشون کردم! دیگه؟ سکوت از سر اجبارش موجب شد ادامه بدم: _با ترجمه بخونید ولی هر از گاهی نگاهی هم به زبان اصلیش عربی بندازید به هرحال... صدای پیام گوشیم بلند شد همون طور که گوشی رو چک میکردم ادامه دادم: _ به هر حال برای مطالعه هر اثری هیچی زبان اصلی نمیشه! رضوان بود... از دو روز پیش یادم رفته بود جواب پیامش رو بدم و تشکر کنم! حتما تا الان از کنجکاوی تلف شده! از بچه ها عذرخواهی کردم و برگشتم اتاق تا یکم حرف بزنم... مثل همیشه کامل تبادل اطلاعات کردیم و همه چیز رو کامل براش توضیح دادم! بعد هم سراغ بقیه رو گرفتم و سفارش کردم جای من هم مواظبشون باشه!... وقتی برگشتم غذا حاضر بود و شام خوردیم چیزی شبیه خوراک لوبیای خودمون بود ولی خوشمزه تر! کلی از ژانت تشکر کردم و تشویقش کردم بازهم از این کارا بکنه!... بعد از شام قرار بر این شد ماهی یکبار دور هم جمع بشیم و درباره پنج جزئی که خوندیم صحبت کنیم و البته کتایون هرچه سریعتر با مادرش ارتباط بگیره و خیال من رو راحت کنه! هر چند به قولش خیلی امیدوار نبودم! به هر حال اون رفت و ما هم تا یکماه آینده که باز هم رو ببینیم به زندگی عادیمون برگشتیم... 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
8⃣1⃣ 💠ساده و زیرک بدون علامت تعجب! 💢زیرک بودن مومن با صادق بودن او منافاتی ندارد. 🔅پيامبر خدا میفرمایند: «المُؤمِنُ كَيِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ؛ مؤمنِ زيرک و باهوش، محتاط است» 📚بحار الأنوار، ج ۶٧، ص ٣٠٧ 💢زیرکی نسبت به اهل دنیا و شیاطین؛ و ساده و صادق بودن با مومنان و اهل خدا.👌 💢یعنی مانند ائمه معصومین، که در عین برخورد و رفتار صمیمانه و یکرنگی با دیگران، نسبت به همه امور اشراف و دقت داشتند و عمق و ریشه همه حوادث برای آنها روشن بود و نگاهشان به عالم زیرکانه بود. 📌سادگی در همهٔ امور، کلاه برداران دنیوی و اخروی را وسوسه می‌کند؛ پس با زیرکی از اعتقاداتت محافظت کن و تا پای جان زمینه ساز بمان! 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 ع 🆔@harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ 🕊 آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟!(آل عمران/۱۴۲) 💠 آیا گمان کردید داخل شدن در عمق آن سعادت معنوى تنها با انتخاب نام مسلمان و یا عقیده بدون عمل ممکن است؟ 💠 اگر چنین بود مسأله بسیار ساده بود، ولى هرگز چنین نبوده است و تا اعتقادات واقعى در میدان عمل پیاده نشود کسى بهره اى از آن سعادت ها نخواهد برد، در اینجا است که باید صفوف از هم مشخص شود، و مجاهدان و صابران از افراد بى ارزش شناخته شوند. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
حریم حیات
📕#ضحی ✍#شین_الف #قسمت_شصت_و_هفتم _اینهمه نه فقط یکی... فقط این کتابه که ادعا میشه معجزه است و خدا ب
📕 چهل روز سرد رو پشت سر گذاشتیم ژانت رو در این مدت خیلی کم میدیدم و کمتر فرصت گفتگو پیش می اومد اما همین همخونگی و ارتباط اندک بینمون علاقه ای به وجود آورده بود که هر روز بیشتر میشد... دیگه اثری از اونهمه خشم و انزجار و نفرت نبود ژانت من رو به عنوان دوست پذیرفته بود و من هم مثل قبل دوستش داشتم و تحسینش میکردم بخاطر اراده و تلاش و ایمان و محبتی که در وجودش بود اما کتایون... کتایون... در این مدت در کنار حجم سنگین درسها و کار آزمایشگاه دغدغه ارتباط کتایون و مادرش هم به مشغولیت هام اضافه شده بود تقریبا هرروز مادرش یا زنگ میزد و یا پیام میداد و منم جز شرمندگی چیزی براش نداشتم و فقط میگفتم یکم بهش وقت بدید با خودش کنار بیاد. اونم ظاهرا همین کار ازش برنمی اومد و طاقتش طاق شده بود که بی توجه به حرفهای من هر روز همون حرفهای قبلی رو تکرار میکرد کتایون اما حاضر نبود با مادرش تماس بگیره یا به اون اجازه ارتباط بده والبته من میفهمیدم دلیلش بیشتر از کینه یا عدم باور ترس بود ترس از درک یک رابطه ناشناخته و غروری که بهش اجازه نمیداد توی موقعیتی قرار بگیره که ممکنه قلیان احساساتش دست دلش رو رو کنه دلش نمیخواست مادرش بدونه چقدر دلتنگشه ازش ناراحت بود و از طرفی بین گفته های مادر و پدرش سرگردان چند روز یکبار تماس داشتیم و اون از دلایلش برای این پنهان شدن میگفت و من از بی قراری مادری که تحمل این بی مهری رو نداشت و اون در جواب اونهمه پند و اندرز و نصیحت و خواهش و تهدید من فقط یک جمله گفت: بهش فکر میکنم.... ولی فکر کردنش کمی بیش از حد طولانی شده بود قرار ماهانه مون رو هم یک هفته عقب انداخته بود که نمیدونستم بخاطر ترس از روبرو شدن با منه که میدونست از دستش عصبانی ام یا دلیل دیگه ای داره اما بالاخره برای صبح شنبه 16 فوریه قرار ملاقات بعدی رو قطعی کردیم اون هفته هفته ی خیلی پرکاری برای من بود... یک پروژه جدید داشتم و بعضا خارج از ساعت کاری توی آزمایشگاه می موندم و مجموعا ساعت خوابم کم شده بود. البته خستگی و بیخوابی نمیتونست من رو از پا دربیاره سالها بود که بهش عادت کرده بودم. ولی پیاده روی اجباری جمعه غروب از بیمارستان تا خونه زیر بارون نسبتا شدید و هوای سرد... کارم رو ساخت طوری که صبح شنبه با اینکه صدای اومدن کتایون و صحبتهاش با ژانت رو میشنیدم نمیتونستم از زیر پتو بیرون بیام و همون زیر پتو هم به شدت میلرزیدم. حتی حال صدا بلند کردن هم نداشتم برای همین منتظر شدم تا خودشون بیان سراغم تقریبا پنج دقیقه بعد کتایون به در زد: سلام چرا بیرون نمیای؟ چند بار دیگه هم سوال رو پرسید ولی واقعا نه میتونستم تکون بخورم و نه اینکه حرف بزنم. چون جوابی نگرفته بود خودش در اتاق رو باز کرد و بعد رو به ژانت گفت: خوابه هنوز... البته من تصویر نداشتم فقط صدا بود... دوباره صداش بلند شد: باورم نمیشه تا این وقت روز خواب باشی. فکر کنم از ترس خودتو به خواب زدی نه؟ میدونی امروز دست پر اومدم! یکم مکث کرد و بعد دوباره گفت: پاشو دیگه الان ساعت یازده و نیمه... دوباره سکوت.. اینبار صدای قدمهاش نزدیک شد... بالای سرم نشست و آروم صدا زد: ضحی؟ دلم نمیخواست نگرانش کنم ولی واقعا فکم تکون نمیخورد.. دوباره اینبار نگرانتر صدام کرد و همزمان پتو رو از روم کشید لرز تنم رو گرفت پتو رو توی دستم جمع کردم و مردمکهام رو فرستادم سمت صورتش فقط برای اینکه مطمئن بشه زنده ام ناله ی کوتاه و نامفهومی کردم که منظورم سلام بود ولی هیچ شباهتی به این واژه نداشت. و دوباره ساکت شدم. حالا ژانت هم اومده بود بالای سرم و با چشمهای نگران پرسید: چی شده؟ فقط تونستم آروم بگم: قرص... کتایون بلند شد و رفت قرص بیاره و ژانت نشست جاش: چی شده ضحی چرا حالت بد شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ شرایطم اصلا طوری نبود که بتونم توضیحی بهش بدم فقط لبخند زدم که بیشتر نگران نشه... اما انگار خیلی کارساز نبود چون اون همینطوری سوال میپرسید. کتایون با قرص و لیوان آب وارد اتاق شد و کنار ژانت نشست رو به ژانت گفت: یکم بلندش کن این قرص بهش بدم ژانت دستش رو گذاشت پشتم و یکم بلندم کرد و کتایون قرص رو گذاشت روی زبونم و لیوان آب رو روی لبهام به سختی و با گلو درد چند جرعه آب خوردم و دوباره رها شدم روی بالش کتایون یکم نگاهم کرد دست گذاشت روی پیشونیم و بعد گفت: باید بریم دکتر. ژانت پاشو حاضر شو با نهایت توانی که داشتم ناله کردم: نه... خوب میشم یکم دیگه درسکوت نشسته بودن و نگاهم میکردن و منم حالم نمیبرد بهشون بگم برید صبحانه بخورید منم یه ساعتی میخوابم خوب میشم! 👈لطفا با ارسال(فوروارد)مطالب؛ در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔@harimehayat
خورشید سپهر رهبری پیداشد👏 احیا گر فقه جعفری پیداشد👏 تبریک به مهدی که به عالم امشب👏 رخسار اما عسگری پیداشد . . .👏👏👏👏 ➖➖➖➖➖💐 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat
⚜هر روز با کلام خدا 🕋 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ 🕊 اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید، شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند.و سرانجام، زیانکار خواهید شد.(آل عمران/۱۴۹) 💠 چنین به نظر مى رسد بعد از پایان جنگ احد، دشمنان اسلام با یک سلسله تبلیغات مسموم کننده در لباس نصیحت و دلسوزى تخم تفرقه در میان مسلمانان مى پاشیدند، و با استفاده از وضع نا مساعد روانى عده اى از مسلمانان تلاش مى کردند، آنها را نسبت به اسلام بدبین کنند. شاید یهود و مسیحیان نیز در این قسمت با منافقان همکارى داشتند، همان طور که در میدان احد نیز با دامن زدن به شایعه بى اساس کشته شدن پیغمبر(صلى الله علیه وآله)، براى تضعیف روحیه مسلمانان کوشش مى کردند. 💠 این آیه به مسلمانان اخطار مى کند و از پیروى آنها بر حذر مى دارد، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر از کسانى که کافر شده اند اطاعت کنید شما را به گذشته هایتان باز مى گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد. 📚تفسیر نمونه 👈لطفا با ارسال (فوروارد) مطالب ؛در معرفی کانال به دیگران ما را یاری کنید.🌺 🆔 @harimehayat