eitaa logo
حـࢪیمـ اݪھُـدۍ💚
68 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
4.9هزار ویدیو
68 فایل
ۅقتےمحڪمـۅاستـۅاࢪبـہ‌هـࢪگنـاهت‌بـگے‌نـھ، ڪمـ ڪمـ میـشےآیـت‌الـلـھ‌بـھجت☺😌 گۅش بہ جـانیم(: https://harfeto.timefriend.net/791396459 حـࢪفاتـــونシ︎ @nashenasemoonn [تبادل🌱]️ @Myazd8 خـــدام ڪاناݪ🍃 @Myazd8
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تصدقت شوم ارباب با وفا! دوری ما از شما به درازا کشیده‌است.. 💙
☀️ امروز ۲۴ تیر ‌۱۴۰۰ مصادف با سالروز: 🦋 ولادت شهید مرتضی زرهرن 🌟شادی ارواح مطهر شـهدا صلوات 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان خاستگاری پسرشهید مدافع حرم سرداردلها
🔷 تشییع پیکرهای پاک سه شهید مدافع امنیت در کهنوج 🔸در درگیری مسلحانه روز گذشته ماموران مبارزه با مواد مخدر با سوداگران مرگ در کهنوج، سه مامور این شهرستان به درجه شهادت نایل شدند. 🔸 ۲ تن از ماموران نیز در این درگیری زخمی شدند. 🔸در این درگیری که با یک باند بزرگ قاچاق مواد مخدر بود، ماموران ناجا ضمن انهدام این باند دو قاچاقچی را به هلاکت ، یک نفر زخمی و سه نفر را دستگیر کردند.
🖇💎 مے رسد غم هاے پـــایاݩ؛ بہ پــــــایــــاݩ غم مخــــــــور...! 🎈@harimolhoda313
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀 ⊰‌------------•‌📗•------------⊱ - فک کنم گفت علوی . -چییی😯😯علوی؟!؟! . -میشناسیش؟؟همکلاسیتونه؟؟😯 . -چی؟!😨 ها؟!ا😕آهان..اره..فک کنم بشناسم☺ . بعد اینکه مامان از اتاقم بیرون رفت نمیدونستم از شدت ذوق زدگی چیکار کنم 😊😊یعنی بالاخره راضی شد بیاد؟! 😯 ولی شاید یه علوی دیگه باشه؟!😯نه بابا مگه چند تا علوی داریم که هم دانشگاهی هم باشه. . تو همین فکرها بودم که زهرا برام یه استیکر لبخند😊 فرستاد . منظورش رو فهمیدم و مطمئن شدم که خواستگار اقا سیده😊 . -سلام زهرایی..خوبی؟! . -ممنونم..ولی فک کنم الان تو بهتری 😊😊😆 . -زهرا؟؟ چطوری حالا راضی شدن؟؟😯 . -دیگه با اون قهرهایی که شما میکنی اگه راضی نمیشد جای تعجب داشت😃 . -ای بابا 😂😂 . . روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید...دل تو دلم نبود😕...هم یه جوری ذوق داشتم و هم یه جوری استرس شدید امانمو بریده بود..یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون میدن؟! یعنی سید خودش چیکار میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟! 😔 و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت..😕 اصلا حوصله عیچ کاری نداشتم و دوست داشتم سریع تر شب بشه😊 بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن؟؟ حالا این پسره چی میخونه؟؟ وضعشون چطوریه؟! و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد . . هرچی ساعت به شب نزدیک تر میشد ضربان قلب منم بیشتر میشد...صدای کوبیدن قلبمو به راحتی میشنیدم. خلاصه شب شد و همه چیز آماده بود که زنگ در صدا خورد.😓 .j از لای در اشپزخونه یواشکی نگاه میکردم😞 اول مادر سید که یه خانم میانسال بل چادر مشکی بود وارد شد و بعدش باباش که یه اقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود و پشت سرشون هم دیدم سید روی ویلچر نشسته و زهرا که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه و بعدش ویلچر رو اروم حرکت داد به سمت داخل.. با دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد😢 . تو دلم میگفتم به خونه خانم آیندت خوش اومدی😊 . بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه و با یه قیافه متعجبانه گفت: شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟!😆 آقای مهندس چرا نیومدن؟!😊 . که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت ایشون اقای مهندس هستن دیگه ☺ ⊰‌------------•‌📗•------------⊱ 🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 •❥⊰‌「 @harimolhoda313
اینقدرےکہ‌توفضاےمجازے‌رو قمہ‌کشےیہ‌دخترنوجوون‌‌مانور داده‌میشہ.. روچاقوخوردن‌یہ‌پسرجوون‌ واسہ‌نجات‌دختر‌مردم‌داده‌نشد..🚶🏻‍♂ ماجراشوشنیدے‌دیگہ؟!👀 نصف‌شب‌توخیابون‌‌بہ‌سمت‌ خونہ‌مےرفتہ‌‌میبینہ‌بہ‌زور‌میخوان چن‌تادختر‌روسوارما‌شین‌کنن..‼️ غیرتے‌میشہ‌میره‌برا‌نجاتشون اون‌بےشرفاےبےناموس‌چاقورو میڪشن‌رو‌گردنش‌رگش‌بریده میشہ..!!💔 دخترا‌هم‌فرار‌میکنن‌.. یہ‌علے‌میمونہ‌و.. یہ‌خیابون‌خالے‌ازجمعیت..🚶🏻‍♂ .. 🌱 @harimolhoda313»🍃 •┈••✾~🦋~✾••┈•
«♥️🖇» • • بہ اشڪ چلہ گرفتم ڪہ غرقِ غم باشم خدا کند ڪہ شبِ اربعین حرم باشم :)) !.. • ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌------------«❁»------------ 📕⃟⃟✂️¦⇢ •• @harimolhoda313»🍃 •┈••✾~🦋~✾••┈•