🔴کارگر مظلوم نوجوان افغانستانی را احتمالا کارمند شهرداری منطقه سه تهران یا یکی از شرکتهای پیمانکارش مثله کرده، گوشش را با تیغ کنده! چون سرش در آشغال و مشغول زبالهگردی بوده!
🔺عدهای میگویند اگر قالیباف امروز شهردار بود از «شرق» تا غرب عربده میزدند و اعتراض میکردند ولی حالا انگار تمامشان لال شدهاند.
🔺میگویم در ریاکاری لیبرالها شکی نیست. اما رسوا کردن ریاکاری لیبرالها در این موقعیت اگرچه لازم است اما کافی نیست. در این موقعیت و در برابر چشمان ترسیده و نگاه زخم خورده این نوجوان کارگر، این جناح و آن جناح معنای خاصی ندارند. او و به تبع او، همه مظلومان و مستضعفان، نظام و انقلاب را با این استدلال که این ضعیف کُشی کار فلان جناح بوده، تبرئه نمیکنند. اگر ما در کنارشان نایستیم، او و بقیه مظلومان، عقده و نفرت از انقلاب و کلیت نظام را در دل میگیرند و معتقد میشوند آنچه ریاکارانه بوده اصل ادعاهای ما در انقلاب بوده.
🔺افشا کردن رفتارهای دوگانه لیبرالها در این موقعیت اصل نیست و فرع است. برای انقلابیها «اصل» باید عصیان علیه این بساط وحشیانه مستضعف_کُشی و مظلوم کُشی و ضعیف کُشی باشد. اصل باید ایستادن کنار مظلومان و مستضعفان باشد. فارغ از اینکه شهردار و مدیر و قاضی و وزیر و معاون و رییس از کدام جناح و قبیله و دسته و گروهند. «انقلابی» از مصلحت سنجیهای جناحی به دور و با محاسبات سوداگرانه جناحی غریبه است.
🔺دوستانی اشاره کردهاند که این عمل احتمالا توسط کارمندان شرکتهای پیمانکار بازیافت زباله انجام شده. یعنی شهرداری بازیافت شهر را از طریق مزایده به شرکتهای خصوصی برون سپاری میکند و مطلقا «هیچ» نظارتی هم روی انها ندارد تا براساس قوانین کار یا اخلاق اولیه این مردم رفتار کنند. میگویم چه کارمند مستقیم شهرداری بوده باشد چه کارمند غیرمستقیم، فرقی ندارد. روی سخن من کل این روند غیرانسانی است که در تمام شهرداریهای سی سال گذشته هم تکرار شده، روندی که شهر را زیبا و تمیز برای ثروتمندان خواسته به قیمت له شدن ضعیفترین بخشهای جامعه.
✍️ علی علیزاده
@jedaal
💢استاد نامرئی دستکاری افکار عمومی را بشناسید
/بخش اول/
همه چیز درباره #مهندسی_موافقت و #مهندسی_افکار_عمومی
برنیز در ١٠٢ سالگی، یک سال پیش از مرگ، همچنان فعال بود و مشاوره روابط عمومی میداد و سخنرانی میکرد
کمتر کسی مثل ادوارد برنیز در صد سال گذشته چنین تاثیر عمیقی بر غرب گذاشته است؛ او "پدر روابط عمومی" شناخته میشود و در سال ١٩٩٥ در صد و سه سالگی درگذشت.
برنیز اولین دفتر مشاوره روابط عمومی را در سال ١٩١٩ در نیویورک باز کرد و در صد سال گذشته استاد ناپیدای دستکاری افکار عمومی بوده است.
او هیچ اعتراضی نداشت که او را استاد گمراهی افکار عمومی بنامند و در واقع به آن افتخار هم میکرد؛ دستاورد زندگی او دستکاری افکار و ایدههای مردم عادی بود که خودش آنها را #تودهها" مینامید. او حتی خود میگفت که حرفهای که او ایجاد کرد -متخصص روابط عمومی- فقط به این دلیل چنین نامی پیدا کرد چون پروپاگاندا باری منفی داشت. او با اینکه ناپیدا نامیده شود هم مشکلی نداشت؛ او خودش را جزئی از "#دولت_نامرئی" میدانست.
او در سال ١٩٢٨ کتابی نوشت به نام پروپاگاندا که این گونه آغاز میشد:
"دستکاری هوشیارانه و هوشمندانه عادتها و عقاید سازمانیافته تودهها یکی از عناصر مهم جامعه دموکراتیک است. آنها که این سازوکار نادیده جامعه را دستکاری میکنند دولتی نامرئی را تشکیل میدهند که قدرت واقعی حاکم بر کشور ما است."
به نظر برنیز، دولت نامرئی "طبقه بالاتر جامعه است؛ پرورده، آموخته، کارشناس، روشنفکر. حتی الزامی نیست که آنها همدیگر را بشناسند اما تودهها را کنترل میکنند، آنها هستند که سررشته کارها را به دست دارند و ذهن عموم را کنترل میکنند."
برنیز حکومت حاکمان نامرئی بر جامعه را لازم و خوشخیم میدانست در غیر این صورت هرج و مرج بود و آشفتگی. آن، به گفته دخترش در مستند بیبیسی به نام "قرن خویشتن" ساخته آدام کرتیس، او فکر می کرد همه و از جملهها تودهها "واقعا خیلی احمق هستند."
برنیز فکر می کرد که قدرت دستکاری افکار عمومی ورای سیاست است: "بر ما حکومت شده، ذهنهایمان قالب گرفته شده، ذائقهمان شکل داده شده، افکارمان توصیه شده، عمدتا توسط مردانی که هیچگاه اسمشان را نشنیدهایم."
برنیز بیشتر قرن بیستم را مشغول دستکاری افکار تودهها بود، برای تحقق اهداف غیرعادی آنهایی که پول خدمات او را داشتند.
👈در بطن کارهای برنیز دو باور اصلی بود: اول این که تودهها بیش از حد احمق و بیعقلند و بیش از حد تحت تاثیر عواطف و تکانهها که بتوان به تصمیم آنها اعتماد کرد.
این البته همان استدلالی است که در طول تاریخ برای توجیه استعمار، دیکتاتوری، انکار حق رای زنان و فقرا و امثال آن استفاده شده است.
بعد از جنگ جهانی اول بیشتر افراد بالای سن قانونی پس از سالها مبارزه در بیشتر کشورهای غربی حق رای پیدا کردند. این باعث شد که وظیفه دستکاری افکار تودهها و اطمینان از اینکه آنها کنترل را به دست نمیگیرند به الویت فوتی و فوری برنیز و مشتریانش تبدیل کرد.
دوریس همسر برنیز اولین زن متاهل آمریکایی بود که با گذرنامهای سفر کرد که نامخانوادگی خودش را داشت نه شوهرش. مارس ١٩٢٣
آنچه برنیز بدون پرده پوشی درباره دیدگاهش در باره تودهها نوشته تکاندهنده است. شاید بسیاری از افراد طبقه حاکم با دیدگاههای او موافق باشند اما افراد خیلی کمی علنی آن را بیان میکنند.
👈دومین باور اصلی برنیز این بود که دیدگاههای زیگموند فروید بنیانگزار سرشناس روانکاوی را میتوان برای دستکاری موثر افکار عمومی در ابعاد وسیع بکار گرفت. فروید دایی برنیز بود و پدر برنیز برادر زن فروید بود.
برنیز بخصوص به ایده ناخودآگاه داییاش علاقه داشت. فروید بر این باور بود که انگیزه افکار و اعمال مردم -که اغلب خود از آن آگاه نیستند- نیروهایی است در ناخودگاه آنها که فراموش یا سرکوب شدهاند. به عقیده فروید عواطفی که در ناخودآگاه یافت میشوند اغلب خشن یا ترسناک هستند و منشا نیاز یا منشا جنسی دارند. به گفته یکی از متخصصان روانکاوی، ناخودآگاه را "غریزه در ابتدایی بعد معناییاش" هدایت میکند.
در حالی که فروید سعی میکرد از دانش خود برای درمان مردم استفاده کند، خواهرزادهاش همان دانش را برای دستکاری ذهن مردم به کار گرفت، با هدف قرار دادن #ناخودآگاه بجای ذهن عقلاندیش.
ادامه در پست بعد
@Cyber_Literacy
اندیشهجویان استاد حسن عباسی
💢استاد نامرئی دستکاری افکار عمومی را بشناسید /بخش اول/ همه چیز درباره #مهندسی_موافقت و #مهندسی_افکا
💢استاد نامرئی دستکاری افکار عمومی را بشناسید
/بخش دوم/
همه چیز درباره #مهندسی_موافقت و #مهندسی_افکار_عمومی
آن برنیز دختر او گفته که پدرش فکر می کرد تودهها "ممکن است به آسانی به فرد اشتباه رای بدهند یا چیز غلطی بخواهند، بنابراین باید از بالا هدایت شوند اما میتوان به عمیقترین امیال و ترسهای افراد دسترسی پیدا و از آن برای اهداف خود استفاده کرد."
برنیز بیشتر برای شرکتهای بزرگ کار میکرد. او یکی چهرههای محوری تغییر بزرگی بود که در قرن بیستم در اقتصاد کشورهای غربی اتفاق افتاد؛ پیدایش #مصرف_گرایی. او مردم را قانع کرد که مصرف کننده باشند، فقط چیزهایی را نخرند که نیاز دارند بلکه چیزهایی را بخرند که میخواهند یا آرزویش را دارند.
یکی از نخستین مثالهای کار برنیز وقتی بود که رئیس شرکت عظیم توتون آمریکا به او گفت چون سیگار کشیدن زنان در ملاعام ناپسند شمرده میشود آنها نیمی از بازار بالقوه خود را از دست میدهند و از برنیز خواست کاری برای آن انجام دهد.
برای این کار برنیز آبراهام بریل روانکاو فرویدی را به کار گرفت. بریل به برنیز گفت که سیگار نماد قدرت مذکر است. اگر زنان بتوانند آن را نماد قدرت و استقلال خود ببینند، شروع میکنند به سیگار کشیدن. سیگار باید برای زنان به مثابه مشعل آزادی درآید.
برنیز ترتیبی داد تا تعدادی دختر جوان شیکپوش در جشنواره عید پاک نیویورک شرکت کنند و همه آنها با اشاره او همزمان سیگاری را روشن کنند.
برنیز از قبل ترتیبی داده بود که این زنان "فعالان حقوق زنان" معرفی شوند و تیتر پوشش خبری در تمام آمریکا این باشد، "مشعل آزادی". میلیونها زن به سیگار کشیدن روی آوردند.
برنیز وقتی فهمید که فرمانده تبلیغات نازیها ژوزف گوبلز ایدههای او را اساس کار خود قرار داده بشدت یکه خورد. گوبلز ناخودآگاه مردم آلمان را هدف گرفته بود و در برانگیختن ستایش پیشوا و نفرت از یهودیان به شکل ترسناکی موفق بود.
در سال ١٩٥٤ برنیز در سرنگونی دولت گوآتمالا نقش اساسی داشت. او برای شرکت عظیم یونایتد فروت کار میکرد که از سیاستهای رئیس جمهور کشور جاکوبو آربنز که با رای مردم انتخاب شده بود ناراضی بود.
با این که آربنز نه کمونیست بود نه ارتباطی با اتحاد جماهیر شوروی داشت، برنیز افکار عمومی آمریکا را قانع کرد که آمریکا در گوآتمالا با تهدید شوروی طرف است. او ترس ناخودآگاه مردم آمریکا را برانگیخت و این کار را با گمراه کردن رسانههای آمریکا انجام داد. بعدها یکی از گزارشگران نیویورک تایمز در این باره گفت: "رسانههای مهاجم و کم اطلاع آمریکا به شکلگیری افکار عمومی احساسی کمک کردند. این به نوبه خود بر دولت تاثیر گذاشت."
به نوشته لری تای، زندگینامه نویس برنیز، "او کاملا فهمید که کودتا وقتی اتفاق میافتد که وضعیت مردم و رسانهها اجازه وقوع کودتا را بدهد و او آن وضعیت را ایجاد کرد. او واقعیت را از نو شکل میداد و افکار عمومی را طوری تغییر می داد که غیردموکراتیک و گمراه کننده بود."
از ١٩٥٤ در گوآتمالا تا به حال تکنیک برنیز -دشمنی را خلق و بعد شکست آن را طلب کن- بارها استفاده شده است.
برنیز همچنین گفته شده که آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا را قانع کرد که ترس از کمونیسم باید #القا و #ترغیب شود چرا که برانگیختن ترسهای غیرعقلانی، مردم به آمریکا وفادارتر خواهد کرد. برخی معتقدند که بعضی دولتها اکنون در تهدید تروریسم به همان دلیل اغراق میکنند.
آدام کرتیس مستندساز سرشناس بریتانیایی مینویسد: "در دهه ١٩٨٠، ایدههای برنیز دیگر جا افتاده بودند." در همین زمان بود که ابتدا مارگارت تاچر و بعد رونالد ریگان دوران نولیبرالیسم را در غرب شروع کردند.
مارگارت تاچر زمانی گفته بود: "چیزی به اسم جامعه وجود ندارد." این توصیف جامعهای بود که برنیز به خلق آن کمک کرده بود؛ جامعهای که بسیاری افراد به این باور رسیدهاند که خواستهها و احساسات آنها مهمترین چیز عالم است و برای جامعه یا اهمیتی قائل نیستند یا اهمیتی کمی به آن میدهند.
در سال ٢٠١٦ هم اساس مبارزات انتخاباتی دونالد ترامپ که او را به ریاست جمهوری رساند آموزههای برنیز بود. ترامپ در واقع برای جذب عقلانیت رایدهندگان تلاشی نکرد، در عوض از قویترین و خطرناکترین نیروهای ناخودآگاه یعنی ترس و نفرت بهرهبرداری کرد.
برنیز به دنیا راه دستکاری موثر افکار عمومی را نشان داد؛ مردم باید کاری را بکنند که آنها که پول و قدرت دارند میخواهند؛ چیزی را که لازم ندارند بخرند و کسی را انتخاب کنند که حافظ منافع آنان نیست یا دنبالهرو رهبران قدرتمند باشند.
یکی از کتابهای برنیز، "مهندسی موافقت" (The Engineering of Consent) نام دارد که اصطلاح مهندسی افکار عمومی از آن گرفته شده است.
ادامه دارد
@Cyber_Literacy
⭕️ #استیو_هانک همچنان در رؤیای ونزوئلاسازی ایران!
🔻وی امروز نرخ تورم سالانه ایران را 244% اعلام کرد‼️
📷 llink.ir/8svx
🔴 نقص ِشاخصههای مورد ارزیابی "استیو هانک" پیشتر طی یادداشتی در اینجا گوشزد شده بود؛ بخوانید:
👉 t.me/hasanabbasi_students/6172
💬 llink.ir/8svw
#سنجه_های_معیوب_اقتصادی
کانال رسمی اندیشهجویان استاد حسن عباسی
📡 @hasanabbasi_students
اندیشهجویان استاد حسن عباسی
🔸 طرح استراتژیک نجات اقتصادی کشور
(بخش هفتم)
🔺پس از آنکه دولت درآمد نفتی را مابین استانهای کشور تقسیم میکند، هر استان میباید سهم دریافتی خود از دولت را سرمایهگذاری کند.
🔺بدلیل جلوگیری از خیزش تورم و بیماری هلندی، استانها امکان هزینهکرد سهم خود در داخل استان را ندارند و باید با نظارت دولت و مجلس، برای سرمایهگذاری در استانهای همجوار خود و یا کشورهای همجوار آماده شود. اما استانها میتوانند بخش خالص سود سرمایهگذاریشان را در داخل استان هزینه کنند. محل هزینهکرد اصل سرمایه و سود آن نیز باید توسط هیئتهای اندیشهورز استانی تعیین بشود.
🔺هر استان باید دارای سه صندوق باشد که بانکداری استانی را تشکیل میدهند:
1️⃣ صندوق ذخیره ارزی
2️⃣ صندوق پسانداز استانی (در حال حاضر پولها به صورت سراسری در بانکها ذخیره میشوند و معلوم نیست آیا بازگشت این سرمایه به داخل همان استان خواهد بود یا خیر.)
3️⃣ صندوق سرمایهگذاری خارجی
🔸اگر برای نمونه ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایهی سالیانه مابین ۳۲ استان کشور تقسیم بشود هر یک متوسط ۳ میلیارد دلار سهم خواهند داشت. این میزان، در یک بازهی ۲۵ ساله به ۷۵ میلیارد دلار میرسد.
📷 llink.ir/8swz
#تجارت_داخلی
کانال رسمی اندیشهجویان استاد حسن عباسی
📡 @hasanabbasi_students
اندیشهجویان استاد حسن عباسی
حربه رفراندوم در کشاکش جنگ اقتصادی: اصلاحطلبان و منافع ملی
متنی از علی علیزاده @jedaal
امروز سعید لیلاز اقتصاددان نزدیک به روحانی با شجاعت گفته: «به شما اطمینان می دهم که اگر نظام جمهوری اسلامی شامل آقای خامنه ای و آقای روحانی بخواهند ما قائل به ایستادگی موثر در برابر تحریم های آمریکا هستیم. اگر نیستیم به این معنی است که عمدتا نمی خواهند نه اینکه نمی توانند یا نمی شود.» و مسلما ما میدانیم آقای خامنهای کسی نیست که مایل به ایستادگی موثر مقابل امپریالیسم نباشد. لیلاز گفته «اختیاراتی که آقای خامنه ای به روحانی و سران سه قوه داده اگر به چوب داده بود تا الان یک کاری کرده بودند. اما ناشایست ترین مردانی که ممکن بود در ۲۵۰ سال گذشته در آمریکا سر کار بیایند الان روی کار آمده اند و دارند اقتصاد و مسئولان و دولتمردان و رهبری ایران را روی انگشت می چرخانند و ما را مسخره می کنند. مسئولیت این را من اساسا متوجه آقای روحانی می دانم چون ما از ۸ یا ۹ ماه قبل مکرر به آقای روحانی هشدار دادیم که بحران در پیش است و دلار را بحران خواهد گرفت.»
🔸بعد از خواندن حرفهای صریح لیلاز یادم آمد که لیدرهای جنگ روانی اصلاح طلبان ماهها گفتند بحران اقتصادی محصول حزب پادگانی است و این شائبه را دامن زدند که سپاه با خرید دلار از بازار، بحران مصنوعی ایجاد کرده. هرجا هم بحث روی اقتصاد متمرکز شد، منحرفش کردند و مطالبات مشخص اقتصادی را به سمت مطالبات سیاسی و فرهنگی بردند.
🔹آنها با ایجاد بحرانهای مصنوعی به کلیت نظام این پیغام را دادند که توان افزایش نارضایتی عمومی و بیثبات کردن بیشتر شرایط را دارند و درباره کوچکترین موضوعاتی مثل مائده هژبری و یا وارد نشدن زنان به ورزشگاه، مانور اقتدار دادند.
🔸اینها البته به تنهایی نامشروع نیست. ابزار سیاست مدرن و جناحی نظامهای مردمسالار است. اصولگرایان هم این کار را به بهانههای مختلف کرده و امروز هم بتوانند میکند.
🔹اما جنگ جناحی باید درون خطوط قرمز منافع ملی و امنیت ملی انجام شود و نباید به قیمت قربانی کردن منافع ملی باشد.
🔸 باید از دشمن هم آموخت: برغم جنگ سهمگین دموکراتها و جمهوریخواهان امریکا، زمانی که کلیت نظام سیاسی در سال دوهزار به خطر افتاد، دموکراتها جورج بوش جمهوریخواه را که با تقلب انتخاب شده بود پذیرفتند و هشت سال صبوری کردند تا به کاخ سفید برگردند و قیصریه را آتش نزدند.
🔹وقتی یک جناح سیاسی در ایران یعنی اصلاح طلبان مرتب با براندازان دل میدهد و قلوه میگیرد و به نام نمایندگی غیرخودیها برای کلیت نظام سیاسی خط و نشان میکشد و تهدید میکند در صورت اعمال نکردن فوری این یا آن تغییر، فروپاشی و سقوط پیش خواهد امد، مسلم است امیدی به گفتگو و اشتی ملی و توسعه سیاسی درونزا نمیماند. و این دلیل بیست سال انسداد سیاسی ماست
🔸با صراحت میگویم: اگر خرداد نود و شش رییسی یا قالیباف رییس جمهور ایران شده بود و امروز، شهریور نود وهفت، دلار چهارده هزار تومن شده بود، اصلاح طلبان وضع را به حمله مغول تشبیه میکرد و مملکت را بهم میریخت. دقیقا مثل هشتاد و چهار تا هشتاد و هشت. اصولگرا نیستم. یعنی نمیتوانم باشم. اما بعد از برداشتن عینک جناحی، صراحتا میبینم خویشتنداری و تعهد اصولگراها به منافع ملی بیشتر از اصلاحطلبان است.
🔹و معتقد شدهام تعهد اصولگرایان به منافع ملی و نظام، دلیل اصلی عدم محبوبیت نسبی آنها و شکستهایشان در انتخابات است. چرا که افکار عمومی برای رای دادن کسی را ترجیح میدهد که جایگاه اپوزیسیون را اشغال کند و بی توجه به مصلحتهای کلان نظام وعده بدهد و کلیت نظام را بکوبد و به فساد متهم کند
به کانال تلگرام علی علیزاده بپیوندید: @jedaal
https://www.instagram.com/p/BnT99PeB8PP/
﷽
✳️افسردگی سیاسی یک بیماری خطرناک است.
🚫از افسردگی سیاسی چه میدانید؟
🏷 #اختصاصی_اندیشکده
____________________________________
سئوال 1️⃣: افسردگی سیاسی چیست؟
📋یکی از مسائل اصلی در روند رشد سیاسی جامعه، مفهوم مهم و پیچیدۀ «افسردگی سیاسی» Political depression است. افسردگی سیاسی حالتی از افسردگی است، که در میان گروههای رقیبِ سیاسی و حامیانشان بر اثر شکست در رقابت قدرت بروز میکند.
#اندیشکده_فطرت
📋در یک مقطع تاریخی میان دو گروه درون قدرت و بیرون قدرت، کشمکش سیاسی برای قدرتیابی به وقوع میپیوندد. این کشمکش بطور طبیعی یک گروهِ برنده و یک گروهِ بازنده دارد. گروه بازنده بر اثر شوک ناشی از شکست، دچار بهت سیاسی میشود، که اگر این حالت بلافاصله درمان نشود و یا به عبارت بهتر، در صورتی که گروهِ بازنده ظرفیت پذیرش شکست را در خود ایجاد نکرده باشد و موفق به احیای سیاسی حامیان خود نشود، بروز یک موج افسردگی سیاسی در میان آنها قطعی است.
@Fetratarak
📋یک موج افسردگی سیاسی با شوک ناشی از شکست شروع، با بهت سیاسی شیوع و در صورت عدم درمان با مرگ سیاسیِ نخبۀ دچار افسردگی سیاسی، پایان مییابد. افسردگی سیاسی معمولاً پس از مقاطع مهم تاریخی نظیر جنگها، انقلابها، کودتاها، رقابتهای دموکراتیک، رویدادهای غیرمنتظره در سطح ملی و نظایر آنها بروز میکند.
#افسردگی_سیاسی
📋طول مدت افسردگی سیاسی نامشخص بوده و درمان آن به نوع علائم و میزان شدت افسردگی سیاسی بستگی دارد. افسردگی سیاسی میتواند «نتایج» و عواقب گستردهای در پی داشته و آثاری ماندگار بر فرهنگ و اندیشۀ یک جامعه باقی بگذارد.
#Political_depression
#افسردگی_سیاسی_چیست
😍هر هفته شنبهها، یک نکته درباره افسردگی سیاسی
_________________________________________________
🌐با ما همراه باشید:
▶️eitaa.com/Fetratarak
▶️sapp.ir/Fetratarak
▶️t.me/fetratarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه ۳۵ سال تغییرات اقتصادی در جهان
ابرقدرتهای اقتصادی از ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۵ چه تغییراتی کردند؟
توجهتون رو به تغييرات ايران جلب ميكنم...
@tarfannd
🔴 پسر منوچهر #قربانی_فر در #اتاق_بازرگانی ایران چه میکند؟ در دانشگاه امیرکبیر و تهران درس خوانده. فقط ارزش یکی از کمپانیهای اروپاییش 850 میلیون یورو است. قربانیفر همان است که رابط در کودتای نوژه، جریان مکفارلین ونزدیک به یعقوب نیمرودی عامل ارشد موساد در ایران بود؛ دلال اسلحه و نفت!
✍️ پیمان مولاوردی
👉 llink.ir/8sz1
کانال رسمی اندیشهجویان استاد حسن عباسی
📡 @hasanabbasi_students