eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
652 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
بریده ای از کتاب 📚 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ شمر‌بن‌ذی‌الجوشن ابتدا با ما نماز می‌خواند، پس از نماز دست‌های خود را بلند می‌کرد و گفت: خدایا تو می‌دانی که من مردی شریف هستم، مرا مورد بخشش قرار ده. من بدو گفتم چگونه خداوند تو را ببخشد، در حالی که در قتل فرزند پیامبر معاونت کرده‌ای؟ شمر گفت: «‌ما چه کردیم؟ امرای ما به ما دستور دادند که چنین کنیم. ما نیز نباید با آن‌ها مخالفت کنیم. چرا که اگر مخالفت می‌کردیم، از الاغ‌های آب‌کش بدتر بودیم. من به او گفتم: این عذر و توجیه زشتی است. اطاعت تنها در کارهای درست و معروف است.)) ـــــــــــــــــــــــــــ 🟢قیمت کتاب ۱۲٠/٠٠٠ت 🔴قیمت با تخفیف ۱۱٠/٠٠٠ ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در میان ازدحام زندگی در امتداد عبور لحظه‌ها… در رفت و آمد قدم‌های بی تفاوت شهر! انگار… آوار می‌شود بر دلم … اضطراب نبودنت! کجایی یوسف زهرا اللهم عجل لولیک الفرج ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام رفقا آدینه تون بخیر و نیکی♡✓ @hasebabu
https://daigo.ir/secret/5368094024 ☝️ منو ندارین خوش میگذره😉👩‍🦯؟!
📓☕️ 💫"چایت را من شیرین میکنم" داستان دختریست به نام سارا، ایرانی الاصل و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد. 🔅در میان دعواها و کشمکش های این دو که مادر از خدا می گفت و خوبی هایش و پدر از دغدغه های سازمان، نه خدا که از نظر او فقط نظاره گر کتک خوردن های مادر بود نه سازمان که همه چیز را فدای اهدافش می کرد، سارا و برادرش خلاء را انتخاب می کنند و پناه هم می شوند. ولی طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده، وارد گروه داعش شده و ناپدید می شودو.... ــــــــــــــــــــــ 🟢قیمت کتاب 240/000ت 🔴قیمت با تخفیف 230/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
|••چایت را من شیرین میکنم. نمیدانم چند ساعت گذشت و من از بودن کنار جسم بی جان حسام محروم ماندم اما وقتی چشم گشودم تاریکی شب دیدم و سکوت، روی تختی که حسام لقمه میساخت و چای هایش را به طعم خدا شیرین می.کرد چشم چرخاندم. حسام گوشه ی اتاق زیر نور ماه الله اکبرگویان اقامه ی نماز میبست زیر پنجره روی سجاده و تسبیح به دست اتاق پر بود از بودنش از خنده هایش از عاشقانه هایش. ... حالا من بودم و دیوارهایی که دیگر باید حسرت به دل قهقهه هایش میشدیم ... ــــــــــــــــــــــــــ .... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
مادربزرگم همیشه می‌گفت : به درد رویاهات کھِ نخوری ، گاهی تو 20سالگی، گاهی تو 40سالگی، میری تو کماۍ زندگی. اون وقته کہ مجبوری دست بزاری زیر چونہ‌ت و در انتظار بوق ممتد نفس‌هات ، با تیک تاک ساعت همخونی کنی 🕰🤎. چایت را من شیرین میکنم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐჻❥⸙💚💚💚⸙❥჻࿐ •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در ادامہ چایت را من شیرین میکنم ! سارا و دانیال بار دیگر با مرگ دست و پنجہ نرم مۍ‌کنند و آن کس کہ در ماجراۍ قبل . . گریختہ بود باز میگردد و این بار دخترِحاج اسماعیل نیز دامنش بہ این بازۍ گرھ میخورد و امنیت کشورمان بھ مخاطره مۍ‌افتد .🇮🇷! -نویسندھ ❲ زهرا اسعد بلند دوست ❳! قیمت کتاب 195 ت قیمت با تخفیف 185 ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
پر از دوراهی‌های خطرناک و فتنه‌هایی که باید از میانشان راه راست را پیدا کرد..... ❤️‍🔥 🤍📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
یه قاچ از کتاب... ـــــــــــ دیگر ایمان داشتم، امنیت چیزی است که تا آن را از دست ندهی، قدرش را نمی‌دانی.ــــــــــــــ♡ 📚
یه قاچ از کتاب.... ــــــــــــــ پدربزرگ راست می‌گفت؛ گاهی آدم‌ها یک‌شبه پیر می‌شوند. من یک‌شبه مُردم.😭ــــــــــــــــــــــ 📚