ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با اینکه زن و شوهر شده بودیم. نه امام حسن (ع) را میشناختم که مجتبی اسمش را بخاطر ایشان انتخاب کرده بود، نه امام رضایی که خلیل من را از او خواسته بود، نه سیده معصومه (س) که قرار بود کنارش زندگی کنیم. بقیه اهل بیت هم همینطور. من در غزه هیچ اطلاعاتی از آنها ندیدم. رسانههای ما زیر سلطه اسرائیل و وهابیت عربستانی اداره میشد. اگر هم حرفی به میان میآمد چیزی جز توهین و بدگویی نمیدیدیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#تاوان_عاشقی
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#قصــــــــه_ننه_علی📚
در کتاب قصه ننه علی داستان زندگی دخترکی کم سن و سال را که برای کمک به معیشت خانواده پا به پای مادرش کار کرد و رشد یافت را میخوانیم. این دختر در سن پایین به خانهٔ بخت رفت. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد
✅قیمت کتاب ۹۵/۰۰۰ ت
❌قیمت با تخفیف ۹۰/۰۰۰
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#قصه_ننه_علی📚
🖌همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار زهرا را که به مذاقش خوش نمیآمد با کتک جواب میداد. سالها گذشت و زهرا مادر چند فرزند بود. دوتا از فرزندان پسر زهرا، به نامهای علی و امیر قصد حضور در جبهه را داشتند و برای کسب رضایت پدر دست به دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواستهٔ فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش میگذاشت و با کتک جواب میگرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختیهای این مسیر بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید🥀 و مورد احترام یک ملت است و بسیاری از مردم او را ستایش میکنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
کتاب قصه ی ننه علی یکی از بهترین و تأثیرگذارترین کتابایی هس که خوندم🥺
😔کتابی که فقط باید بشینی پا تا پای کتاب همراه ننه علی گریه کنی 🥀
❌ کتاب #تنها_گریه_کن رو کوزت چاشنیش کنی میشه کتاب #قصه_ننه_علی 🥺
❌بهتون پیشنهاد میکنم حتمااااا این کتاب رو تهیه کنید و بخونید اگه از خریدش پشیمون شدین کتاب ازتون پس گرفته میشه❤️
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پلههای طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج میرفت. حسین از پلهها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. میدانست هروقت من و پدرش دعوا میکنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و میخواهد دلجویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دستوپا میزدم، نفسم بالا نمیآمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بیانصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغهای خانه را خاموش کرد.
پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین میانداختم تا رهگذری صورتم را نبیند....
ــــــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_کتــــــاب
#قصه_ی_ننه_علی📚
ــــــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
#واریزی
دوست کتابخونِ مون از #خوزستان /بهبهان♡
ــــــــــــــــــــ
#قصه_ننه_علی
#دخترانه (زندگی به سبک شهدا)
#دکل
#تاوان_عاشقی
ــــــــــــــــــــــــــ
همیشگی باشین♡✓
#دلنوشتهای_از_همـسر_شـهیـد
تو حواس من بودی
از وقتی رفتی...
همه سراغت را میگیرند
هی می پرسند
حواست کجاست؟
#شهید_روحالله_قربانی
ــــــــــــــــ
#ارسالی_اعضا
#دلتنگ_نباش 📚
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
.
▪️اولین فاطمه هستی که حرم دار شدی
▪️بی سبب نیست شما جلوه اسرار شدی
#وفات_حضرت_معصومه
#حضرت_معصومه
#کریمه_اهل_بیت
آموختهام که وقتی ناامید میشوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت میشود و عاشقانه انتظار میکشد که به رحمتش امیدوار بشوم
خدایا شکـــــــرت که به من یه روز دیگه فرصت بندگی دادی
صبحتون و عاقبتتون بخیر
@hasebabu