eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
681 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
روز ۲۶ بهمن بود، چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی، همان شهیدی که الگوی زندگی هادی  شده
به یاد هادی افتادم.رفتم و کامیون پیکر شهدا را دیدم. خودش بود. اولین شهید شیخ هادی بود که آرام خوابیده بود. صورتش کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است. یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به بغداد بر می گشتیم. هادی می گفت برای شهادت باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان فاصله گرفت هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت. خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت شهید عملی شد. به گفته دوستانش یک شال «یافاطمة الزهرا(سلام الله علیها)» هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: یا زهرا اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این مفقودیت، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده. چون وقتی پیکر او با این تأخیر چند روزه پیدا شد، آغاز ایام فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد، شب اول فاطمیه بود. هادی وصیت کرده بود پیکرش را در سامرا، کاظمین، کربلا و نجف طواف دهند. این وصیت بعید بود اجرا شود. چرا که عراقی‌ها شهدای خود را فقط به یکی از حرمین می‌برند و بعد دفن می کنند. اما در مورد هادی باز هم شرایط تغییر کرد، ابتدا پیکر او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و بین الحرمین پیکر او تشییع شد. بعد هم به نجف بردند و مراسم اصلی برگزار شد.و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان وادی السلام به خاک سپرده شد.
در مورد کتـٰاب‌هایی کھ می‌خوانید با دیگران صحبت کنید!! یکی از لذت‌هایی کھ بسیاری از کتـٰابخوان‌ها تجربھ کرده‌اند، صحبت با دیگران در خصوص کتـٰاب‌ھایی است کھ خوانده‌اند. این فرصت را از دست ندهید✋🏻😉!' دلگـــــــویمون https://eitaa.com/joinchat/632684837C697799c703
کتابای زیادی بوده که خیلی خووب بودن ولی کتابی که خیلی دوستش داشتم و از خوندنش خیلی لذت بردم بود ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ والا دقیق که مشخص نیست ان شاءالله توفیقش باز نصیبمون بشه حتمااا.. تو کانال قبلش اعلام میکنم
نه جانم معلم نیستم☺️ ــــــــــــــــــــــــ سلام بروی ماهتون روزی به آیت الله بهجت(ره) گفتند : کتابی معرفی کنید که گناه نکنیم فرمودند: لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی : "خدا می بیند" . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نه متاسفانه این کتب فعلا موجود نیس⭕️ ـــــــــــــــــــــــــ ارسال رایگان برا بعضی کتابا هس و گاها مناسبتها هم ارسال رایگان داریم
کتاب کتابای خوبی هستن و تاثیر گذار،، هرچند نقدهایی وارده ولی خب درکل کسی نیس که بخونه و نسبت به زندگی و دنیا و قیامت بی تفاوت باشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خب همینجا (ناشناس) سوال کنید پاسخگو هستم☺️ نه این پیشنهادتون قابل اجرا نیس متاسفانه و دلایل مختلفی داره🌱
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - 💙⇇ برای همه کسایی که اینقدر می‌خونن که زمان از دست‌شون در می‌ره و حتی شب‌ها به خاطرش بیدارن... یه خواب عمیق و طولانی آرزومندم. شبتون و عاقبتتون بخیر مهربونا🌺 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - @hasebabu
☆بسم رب الحسین ع☆ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ چیزهایی که به دنبال آن می‌گردی،‌ همه در همین دنیاست! اما تنها راهی که آدمیزاد بتواند نود و نه درصد آن‌ها را ببیند، در کتــــــــــ📚ــــــــاب است. ـــــــــــــــــــــــــــ سلام صبحتون و عاقبتتون بخیر رفقای جان @hasebabu
📚 🎁 عاشقانه ای برای 16 ساله ها؛ داستان زندگی دختری نوجوان که تمام تلاشش را به کار می‏بندد تا در زندگی اول باشد. در شانزدهمین بهار عمرش حادثه­ای رخ می­دهد و او را در رسیدن به خواسته­اش کمک می­کند. انفجاری که در سال 1387 در حسینیه سیدالشهدای شیراز رخ داد، نقطه اوج زندگی او را رقم زد. شهید راضیه کشاورز 11 شهریور 1371 در ظهر گرم تابستانی هم‌زمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش به خاطر ارادتی که به خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند. روزها یکی پس از دیگری سپری می‌شدند. راضیه بزرگتر می‌شد و با وجودش شور و نشاط مضاعفی به خانه می‌بخشید. راضیه تا قبل از بهار 16 سالگیش موقعیت های چشمگیری را در زمینه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ قیمت کتاب 80000📚 قیمت با تخفیف 75000🎁 @hasebabu