دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#پارت15 پسرکفلافلفروش اینقسمت#امربهمعروف _._._._._._ هادی پسری بود كه تک و تنها راه خودش را ادا
بسمحق...🍂
#پارت16
پسرکفلافلفروش
ادامه#امربهمعروف
_._._._._._
شخصی در محل ما ساکن بود که هيکل درشتی داشت. چفيه ميانداخت و شلوار پلنگی بسيجی ميپوشيد. اخلاق درستی هم نداشت، اهل همه جور خالفی بود.
او به شدت با مردم بد برخورد ميکرد. به مردم گير ميداد و اين لباس او باعث ميشد که خيلیها فکر کنند که او بسيجی است!
هادی يک بار او را ديد و تذکر داد که لباسترا عوض کن. اما او توجهینكرد.
دوباره او را ديد و به آن شخص گفت: شما با پوشيدن اين لباس و اين برخورد بدی که داريد، ديد مردم را نسبت به بسيج و نظام و رهبر انقلاب بد ميکنيد.
هادی ادامه داد: مردم رفتار شما را کهميبينند نسبت به نظام بد بين ميشوند.
بعد چفيه را از دوش او برداشت و به وی تذکر داد که ديگر با اين لباس و
اين شلوار پلنگی نگردد.
بار ديگر با شدت عمل با اين شخص برخورد كرد. ديگر نديديم که اين شخص با اين لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذيت كند.
البته بايد يادآور شويم که هادی در پايگاه بسيج، تحت تأثير برخی افراد، كمی تند برخورد ميكرد.
او در امر به معروف و نهی از منکر شدت عمل به خرج ميداد. مثل همان رفقايی كه داشت.
اما بعدها ديگر از او شدت عمل نديديم. امر به معروف او در حد تذکر زبانی خلاصه میشد.
ادامه دارد...
#پسرک_فلافل_فروش
#شهدا
#امام_زمان
#حجاب
#شهید_هادی_ذوالفقاری
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
#پارت17
پسرکفلافلفروش
اینقسمت#اهلکار
_._._._._
بعضی از دوستان حتی برخی از بچههای مذهبی را ميشناسيم كه اخلاق خاصی دارند!
كارهايی كه بايد انجام دهند با كندی پيش ميبرند. جان آدم را به لب
ميرسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
اگر كاری را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم.
دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبی تمام شود.
اين معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان ديده ميشود.
برخی افراد هم هستند كه وقتی بخواهند كاری انجام دهند، از همهی عالم و آدم طلبكار ميشوند.
همهی امكانات و شرايط بايد برای آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكی پيدا كنند.
اميرالمؤمنين علی در بيان احولات يكی از دوستانشان كه او را برادر
خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كمهزينه بود.
اين عبارت مصداق كاملی از روحيات هادی ذوالفقاری به حساب ميآمد.
هادی به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
اهل كار بود. به كسي دستور نميداد. تا متوجه ميشد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد.
بارها ديده بودم كه توی هيئت يا مسجد، كارهايی را انجام ميداد كه كسی
سراغ آن كارها نميرفت؛
كارهايی مثل نظافت و شستن ظرفها و...
من شاهد بودم كه برخی دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی و
پشت ميز نشيني بودند
و ميگفتند تا كار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ كار ديگری نميرويم.
آنها شخصيتهای كاذب برای خودشان درست كرده بودند و ميگفتند
خيلی از كارها در شأن ما نيست!
اما هادی اينگونه نبود. شخصيت كاذب براي خودش نمیساخت.
او برای رهايی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام ميداد. در بازار آهن مشغول بود و...
ميگفت: در روايات اسلامی بيكاری بدترين حالت يك جوان به حساب می اید بیکاری هزاران مشکل و گناه و... را در پی خود دارد..
ادامه دارد...
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#حجاب
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
【کتاب من ادواردو نیستم☝🏼 】
📚کتاب من ادواردو نیستم
خاطرات کوتاه مردی را در بر دارد که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهر آن نفروخت
مردی که ثابت کرد میشود در درّهٔ گناه بود اما زنجیرهای شیطان را پاره کرد
مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمان ظهور کند تا از یارانش شود:
ادواردو آنیلی یا مهدی آنیلی
【اما ادواردو آنیلی که بود؟】
ادواردو آنیلی، فرزند جیانی آنیلی، یکی از سرمایهداران بزرگ ایتالیایی و مالک سابق مجموعهٔ فیات و مارلا کاراچو بود. او در جوانی به اسلام و سپس به مذهب تشیع گروید.
ادواردو چند بار به ایران سفر و با امام خمینی و آیتالله خامنهای دیدار کرد. او به زیارت امام رضا (ع) نیز رفت.
گرایش او به اسلام و فعالیتهای ضد استبدادیاش باعث شد که سرانجام در ۱۵ نوامبر سال ۲۰۰۰ به دست عوامل ناشناس و به طرزی مشکوک به قتل برسد.
جسد او را زیر پل «ژنرال فرانکو رومانو» در بزرگراه تورینو به ساوونا یافتند. شواهد حاکی از آن بود که ادواردو از روی پل ۸۰ متری مذکور به پایین پرتاب شده است.
برخی از رسانهها، مرگ ادواردو آنیلی را توطئهای صهیونیستی دانستهاند.
در سال ۲۰۰۱ در ایران فیلمی ساخته شد که شواهد و مدارکی دال بر قتل سیاسی (ترور) ادواردو آنیلی، به دست صهیونیستها، ارائه کرد.
داستانکها را با همراهی تصاویری از این فرد که در کتاب گنجانده شده است، بخوانید.
خواندن کتاب من ادواردو نیستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانانی که به کتابهای زندگینامهای و نیز داستان کوتاه علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
【📖بخشهایی از کتاب من ادواردو نیستم✨】
«حتماً در تاریخ خواندهاید. مشرکان مکه رفتند پیش پیامبر. به پیامبر گفتند: ای محمد (ص). ما هر چه بخواهی به تو میدهیم. هر چقدر پول و ثروت و مال و منال بخواهی به تو میدهیم. هر پست و مقامی هم بخواهی به تو میدهیم. اصلاً تو را میگذاریم رئیسمان. تو را میگذاریم سرورمان. فقط یک شرط دارد. آن هم اینکه دست از آیینت برداری.
پیامبر اخمهایش را توی هم کرد. همانجا آبِ پاکی را ریخت روی دست مشرکان. بهشان گفت: به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید که دینم و رسالتم را رها کنم، هرگز این کار را نخواهم کرد!
میبینی چه پیامبری داری؟ میبینی چه ولیّ و پیشوایی داری؟ با خودت میگویی ببین چه جور دل از دنیا کَنده که دنیا توی نگاهش شده هیچ. شده پوچ.
یک لحظه بایست. یک لحظه توقف کن! من کسی را میشناسم که یک قطره از اقیانوس بیپایان رسول الله (ص) در کام او ریخته شد و همچون پیامبر به دنیا و همهٔ مافیهایش پشت پا زد.
شهید ادواردو آنیلی را میگویم. کسی که پدرش صاحب کارخانجات عظیم ماشینسازی فیات بود و یکی از ثروتمندترین انسانهای دنیا. میدانی داستانش چیست؟ در چند خط.
قرار بود ثروتی که تو توی خوابت هم نمیبینی، یکجا به او برسد. ثروتی معادلِ سه برابر درآمدِ نفتیِ ایران. میدانی یعنی چه؟! یعنی سه برابر پول کشور نفتخیزمان، ریخته شود توی جیب یک نفر. فقط و فقط توی جیب یک نفر!
اما... اما این شرط دارد. شرطش هم دست برداشتنِ ادواردو از ایمانش و اعتقادش بود. اما او از پیامبرش الگو گرفته بود و همچون رسول الله (ص) به مشرکان زمانهاش گفت: اگر صد برابرِ این ثروت را هم در دست من بگذارید دست از اسلامم و پیامبرم بر نمیدارم.
او میدانست این کارها به ضررش تمام میشود و آخرش او را میکشند، اما بارها به دوستانش گفته بود: من خود را برای شهادت آماده کردهام و میدانم روزی من را خواهند کشت!
خلاصه کنم. این کتاب خاطرات کوتاه از مردی است که دین و ایمانش را به دنیا و مظاهرش نفروخت.
مردی که ثابت کرد میشود در درّهٔ گناه بود، اما زنجیرهای شیطان را پاره کرد و تا اعلی علّیین بهشت پرواز کرد.
مردی که بزرگترین آرزویش این بود که تا وقتی زنده است امام زمانش ظهور کند و از یارانش شود.
این کتاب را تقدیم میکنم به مولای بینشانِ ادواردو، حضرت حجت (عج). همان کسی که فقط خوبان و مقرّبان، نشانش را دارند.»
【📖بخشهایی از کتاب من ادواردو نیستم✨】
نگهبانی سفارت ایران از توی اتاقکش زنگ زد برای قديری که داخل سفارت بود.
گفت:《یک جوان ایتالیایی آمده و با شما کار دارد》
قدیری گفت:《از طرف من معذرت خواهی کنید و بگویید امروزم نمی توانم خدمتتان باشم. فرادا تشریف بیاورید سفارت》
یک دقیقه گذشت...
نگهبانی دوباره زنگ زد برای قديري.
گفت:
《پیامتان را به آن جوان ایتالیای رسانم.
اوگفت "خداوند هر در بسته ای را میگشاید" 》
قديری خوشش آمد از این جمله وگفت:《 بگو داخل شود》
38.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری درگلزارشهدای تهران❤️😍
از شهیدادواردو آنیلی یا شهید مهدی آنیلی😔💚
📚کتاب من ادواردو نیستم
⸤ Eitaa.com/hasebabu ⸣