📚 #ترجمه_الغارات"🌼🍃
این کتاب ترجمهای روان بر کتاب «الغارات» نوشتۀ «ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی » از علمای بنام شیعه است. کتاب غارات کهن ترین منبع موجود در رابطه با نیمۀ دوم حکومت امیرالمؤمنین(ع) و بحث غارات معاویه بوده و به صورت خاص به بررسی آنها پرداخته است.🔖 این نیمهٔ روایت نشدهٔ حکومت حضرت در تاریخ به اسم دورهٔ غارات نامگذاری کردند. دلیل این نامگذاری هم بخاطر غارتها و شبیخونهای مکرر لشکریان معاویه بر شهرها و مناطق تحت قلمرو حکومت امام علی بوده است..🌱
👈در بخشی از این ترجمه روان که حاصل تلاش موسسه بیان معنوی است، میخوانیم:
(( معاویه گروهی از افراد خونخوار را مامور کردند تا افرادی را اجیر کرده تا دست به قتل و غارت بزنند و پیر و جوان را بکشند تا حکومت حضرت را تضعیف سازند که کتاب الغارات توصیف سال غارت های معاویه است و هم اکنون می توانید از سایت کتاب قم آن را تهیه کنید))
✍🏻نویسنده:سید محمود زارعی
▫️ناشر:بیان معنوی
▫️قالب کتاب:یاداشت
📖تعداد صفحات:۳۰۳ صفحه
📚قیمت کتاب 102/000
🎁قیمت با تخفیف:95/000ت
@hasebabu
یا حضرت مادر...
خبر از یک زن بیمارشود
میمیرم🥀
مادری دست به دیوار
شود میمیرم🖤🥀
با زمین خوردن تو
بال و پرم میریزد
چادرت را نتکان🌟🌙
عرش بهم میریزد
ایام فاطمیه تسلیت🏴🥀
خدا یا به حق این ایام فاطمیه
همه مادران سرزمینم را از
همه بلاها وبیماریها حفظ بفرما
"امین"🌸
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
سلام رفقای جان عزاداری هاتون قبول ان شاءالله
تو این ایام مارو از دعای خیرتون بی نصیب نکنین🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماعشق را پشت دراین خانه دیدیم
زهرا ....درآتش بود
حیدر داشت می سوخت
سبحان الله .....پیش چشم علی
آیه های کوثر ....شده کبود
#کربلادرحالتکراراست.
#غزه
کپی از مطالب؟! کاملا آزاد
@Kocheh_Shohada
رمان « #النا» در بستر اشاره به سفر «دحیه کلبی» سفیر ویژه پیامبر اسلام به روم اتفاق میافتد. دحیة بن خلیفه کلبی، معروف به دحیه کلبی، صحابی پیامبر اکرم(صلوات الله علیه و اله) است. وی پیش از جنگ بدر اسلام آورد و در جنگ احد و نبردهای پس از آن حضور داشت. دحیه در سال ششم هجری، مأمور رساندن نامه پیامبر(صلوات الله علیه و اله) و ابلاغ رسالت ایشان به فرمانروای روم شرقی شد.
همچنین وی مأمور رساندن نامهای دیگر از پیامبر اکرم به اسقفی مسیحی شد. وی صورت زیبایی داشت و در برخی نقلها آمده است که جبرئیل گاهی به صورت او بر پیامبر(صلوات الله علیه و اله) ظاهر میشد. دحیه کلبی پس از رحلت پیامبر به شام مهاجرت کرد و در روستای مِزّه سکونت گزید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
•نویسنده رضا وحید
@hasebabu
مینوس سرش را پایین انداخت و به حصیر نگاه کرد. نمی دانست چگونه بگوید که دختر عمویش، همان جا که قرار بر ازدواجش داشت، از خانه اش گریخته است و نمی داند کجا و با چه کسی رفته است. دحیه گفت: اگر مایلی و تصور می کنی کاری از دست من برمی آید بگو.
مینوس زبانش را در دهان چرخاند و گفت: نمی دانم چه بگویم. صدای کوبیده شدن در آمد. دحیه گفت: کیست؟
صدا گفت: ارباب! برایتان نوشیدنی آورده ام.
دحیه گفت: داخل بیا، در باز است.
صدا به نظر مینوس آشنا آمد، در این چند روز زن های زیادی را با النا اشتباه گرفته بود و وقتی مجبورشان کرده بود، روبند خود را بالا بزنند، فهمیده بود اشتباه بدی کرده است. اکنون نیز ترسید به اشتباه صدای النا به گوشش آمده باشد.
النا با روبند وارد حجره شد. مجمعه ای در دستش بود با دو پیاله نوشیدنی. مینوس و النا چشم در چشم هم دوختند. دست النا لرزید و مجمعه کج شد و پیاله ها بر زمین افتاد. دحیه با تعجب به آنها نگاه کرد. النا به طرف در رفت تا بگریزد. مینوس سریع برخاست و او را گرفت، گفت: النا! تویی؟
مینوس روبند زن را بالا زد و سیلی محکمی به صورتش کوباند و او را روی زمین انداخت.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بریده_ای_ازکتاب
#رمان_النا📚
@yaa_zahraa18📲
@hasebabu📚