eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
663 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که  بعد از شهادتش گفت: کمرم شکست؛ رشادت‌ ها و شجاعت‌ های شهید عمار مانند همت بود، عمار مثل پسرم بود، همیشه برایش صدقه می‌ گذاشتم و می گفتم مراقب خودتان باشید. ــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
بعد از 99 روز! آرزویش بود بی‌سر باشد مثل اربابش. پیشانی‌اش یک تکه یخ بود. دست کشیدم توی موهایش. همان موهایی که تازه کاشته بود. همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی میکرد، میخندید و می گفت: «نکش! میدونی که بابت هر تار اینها پونصدهزار تومن پول دادم؟! » یک سال هم نشد. امیرحسین را گذاشتم روی سینه اش.😭 تازه هشت ماهش شده بود. 🥀 یک بار از مراسم تشییع پیکر یکی از رفقایش برگشته بود. گفت که بچۀ سه ماهه اش را گذاشتند روی تابوت، ولی تو این کار را نکن. بگذارش روی سینه ام. وقتی گذاشتمش، چنگ انداخت توی ریش های بلند بابایش. ــــــــــــــــــــــــ .... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا واقعاً نشسته بودم بالای سرش، توی معراج😭. مشمع را بازتر کردم. یاد کفن و پلاک و تسبیحی افتادم که توی خواستگاری به من هدیه داده بود. مال تفحص بود. توی غربت، خبر شهادتش را شنیدم. زنگ زد که با پدر و مادرم بیا توی منطقه تا باهم برگردیم. یک ماه توی ولایت غریبی چشمم به در سفید شد. هی امروز فردا می کرد. آخرم خودش نیامد و به قول خودش «خبرش آمد.»💔 ــــــــــــــــــ .... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
حال خوبت رابه هیچکس گره نزن یادبگیر؛ بدونِ نیاز به دیگران شاد باشی ، بخندی و امیدوار باشی باور کن؛ این مردم.. حوصله ی خودشان را هم ندارند! تو بایدخودت دلیلِ اتفاقات خوب زندگی ات باشی❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔔 هر جا پنجره‌ای از باز بود، اونجا حضور داشت. از جهاد با گروهک‌ها در قبل از گرفته تا دورانِ 👌 و بعد تلاش‌های و خدمات‌رسانی در سیستان و بلوچستان، خوزستان، تهران و البرز.
🤔 حتی از کشور‌های اسلامی تو قاره آقریقا هم غافل نبود. مثلاً سال ۹۰ به سومالی سفر کرد تا به مردم اونجا کمک کنه. 📍 درگیری‌های سوریه و عراق که شروع شد، شد همون سپاهی دهه شصت و هشت سال جنگ تحمیلی. با اینکه بازنشسته شده بود، لباس خاکی پوشید و راهی دمشق و حلب و کربلا و سامرا شد.
🔔 اینا رو که آدم می‌خونه، ناخودآگاه آدم یاد می‌افته. اما خود حاج قاسم درباره‌اش گفته: 🌷 « یکی از اولیای الهی بود که در جامعه ما مخفی بود 🌺 و مانند شیشه عطری بود که باید درِ آن برداشته می‌شد تا این عطر در عالم منتشر شود. » 🌹 بله دارم درباره حرف می‌زنم.
🌷 نه ماه قبل از ، از ناحیه سر، کتف، دست راست و پا به شدت مجروح شد. 🔔 درمانش تو بیمارستان‌های عراق ممکن نبود. به‌همین خاطر به ایران اعزام شد. 🔸 بهش گفتن باید ادامه درمان بری آلمان. اما قبول نکرد. با همون دستی که حالا قدرت بالا اومدن نداشت، عازم عراق شد. 🌹 در نهایت بعد از عمری مجاهدت، در غروب روز جمعه ۵ خرداد ۱۳۹۶ به همراه جمعی از دوستاش در کمین تله انفجاری داعش افتاد و به شهادت رسید.
📖 کتاب « » نوشته روایت زندگی سراسر اخلاص و جهاد این فرمانده گمنامه. 🖋️ نویسنده برای نوشتن این کتاب با بیش از ۱۰۰ نفر از همرزمان، دوستان و نزدیکان شهید گفت‌وگو کرد. 🌷 از جمله و .
🦋 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می‌گفت: «باید برای همسری که قراره نصیبتون بشه، خیلی دعا کنید. در قنوت نماز شبتون با تضرع از خدا بخواهید همسرتون کسی باشه که دستتون رو بگیره و از نظر معنوی از خودتون برتر باشه.» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
هر کتاب خوبی که می‌خواند و خوشش می‌آمد، چندتا از آن می‌خرید و به دیگران هدیه می‌کرد. گاهی هم سفارش می‌کرد که کتاب را دست به دست کنید و بخوانید. ــــــــــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•