هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
بعد از آن هر پنجشنبه با هم می آمدیم مزار شهدا🕊️ میچرخیدیم🚶🏻♂️ متوسل می شدیم🥲 اگر کسی را میدیدیم وفکر میکردیم ارتباطی با سوریه دارد از او کمک می خواستیم🥺 روزی مرتضی عطایی🧔🏻 را دید به او چسبید🫂 قسمش داد که برایش کاری انجام دهد😞 مرتضی با همان لبخند همیشگی اش😊حرفهایی به حسین زد اما من فاصله داشتم و متوجه نشدم
از حسین که پرسیدم گفت خلاصه کلامش این بود که نمیشه😒
به واسطه ارتباطم با یکی دیگر از بچههای افغانستانی بالاخره توانستم مجددا برای خودم برگه آمایش جور کردم😇 به حسین خبر ندادم چون واقعا نمی توانستم برایش کاری کنم 🤷🏻♂️
آن زمان اصلا وقت مناسبی نبود که کسی را با خود همراه کنم🤦🏻♂️ چون احتمال لو رفتن خیلی زیاد می شد😣این بار هم تنها خوری کردم....
ـــــــــــــــــــــــــــــ
خــــب این متن گزیده ای از کتاب ★فـــــراری ها★ بود😊
فـــــراری ها روایت ادامه ی نسلی هس که با دست بردن به شناسنامه هاشون به وصال معشوق رسیدن.🕊️...روایتی از چن تا جوان ایرانی که برای اعزام به سوریه مجبور میشن خودشون روافغانستانی جا بزنن🤫
اینجا یه عالمه کتاب داریم 📚📚
اینجا ما کتاب نمیخونیماا😅
کتاب رو میخوریم😉😋
اونم بشــــرط چاقو🔪😌
اول یه قاچ بردار اگه تونستی نخــــــــر😎🙃
همراهمـــون باش💚❣
تخفیفـــــات داریم 💥
برا سفارش من اینجام👇
@Yaa_zahra18🌱
@hasebabu
هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
محسن عصب پایش قطع شده بود و دیگر نمی توانست با آن حرکت کند😔
با خودم گفتم :«خوبه برم پیش دکتر حجازی بهش بگم که پای محسن اینطور شده . ببینم چاره ای داره یا نه؟»
به دکتر گفتم:« پای بچه من کِی خوب میشه؟»
گفت :« حاج خانوم پای پسرت دیگه خوب نمیشه . اگر دست آقای خامنه ای خوب شد پای پسرت هم خوب خواهد شد😓.»
با ناامیدی برگشتم خانه بخاطر پای محسن خیلی غصه دار بودم گفتم :« *توکلت علی الله* !»
جواد میخواستم محسن را با خودش ببرد جبهه .
میگفت :« داداش تو قلب و نیتت از من بهتره قوه و بنیه ت هم از من بیشتره ، بیا بریم جبهه. هیچ کاری هم نکنی آب که میتونی دست رزمنده ها بدی❓
محسن میگفت :« برادر میدونی که پای من اینطوریه و کاری از من بر نمیاد🥲 ولی میام .»
پای محسن دیگر به حکم خودش نبود وقتی میرفت بیرون کفش 🥾 از پای در می آمد و متوجه نمی شد.
بالاخره جواد او را راضی کرد و راهی جبهه شدند❇️✅
آنجا که رسیدند یک الاغ به محسن داده بودند.
جواد میگفت دستش را می گرفتم🫱🏻🫲🏻 روی الاغ می نشوندم.
یک کتری آب، چایی و چیزهایی که بچه ها لازم داشتند توی کوله پشتیش🎒 میگذاشتیم و میرفت اونجایی که ماشین نمی تونست بره .» _محسن سقای جبهه شده بود._
___________________
کتاب عزیــــزخانوم🥰
طرحی از زندگی مادر چهار شهید🌱
ارسال به سراسر نقاط کشور🚀
🥰هدیه ی این کتاب 22000 تومان✌🏻
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
همه فکر میکردن مصطفی فوت کرده است😥از ترس خشکم زده بود😰 رو به پرچم حضرت ابوالفضل علیه السلام گفتم :« پسرم نذر شما! قول میدم سرباز خوبی تحویل بدهم🥺 این اتفاق دقیقا قبل از ظهر روز نهم محرم رخ داد ..📆
هدیه کتاب✌️🏻 : 120هزار تومان🌸🌱
#_شهیدمصطفی_صدرزاده
#_سید_ابراهیم
#_کتاب_سرباز_روز_نهم
#_کتاب_قرار_بی_قرار
#_کتاب_اسمتو_مصطفاست
#_کتاب_سید_ابراهیم
#_کتاب_درمکتب_مصطفی
#_شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#_دنیای_کتاب_حسیبا
کتـــب
#دختر_تبریز 38000تومان
#سرباز_روز_نهم 120/000تومان
#فراری_ها 40/000تومان
قیمت این پک ـــــــ198000
خرید از ما با #تخفیف💥
❌ 165/000تومان ❌
@hasebabu
کتب
#عزیزخانوم22/000
#اسطوره_های_عشق 45/000
#ابوعلی_کجاست 27000
#در_مکتب_مصطفی 20/000
قیمت این پک جذاب و خواندنی114000ت
اما خرید از ما با #تخفیف
❌ 97/000تومان ❌
@hasebabu
#کتب_کودک😍
#قصه ورنگ آمیزی کودک 25000
#دشمن_یک_چشم(رمان کودک،نوجوان) 30/000
#کشتی_نجات35/000
#پرچمدار_کوچک_من 12/000
قیمت این پک دوست داشتنی😇
102/000
خرید از ما با #تخفیف
❌ 85/000 ❌