eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
652 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
گزیده متن کتاب«آخرین روز‌های جنگ»:دست بردم و از گوشه پرده نگاه بيرون كردم. راحت مي‌شد از پشت پرده تانك‌هايشان را ديد. حالا دل شوره به جانم افتاده بود. يك لحظه ديدم كه انگشتانم می‌لرزد. اين كه با تانك به روستا آمده باشند چه معني داشت؟ يعني روستا سقوط كرده؟ حالا چه اتفاقي براي ما می‌افتاد؟ هر لحظه منتظر بودم كه در خانه را با لگد بشكنند و لوله سلاحشان را رو به سينه ما نشانه بروند اين يعني اسير می‌شديم. حتي فكرش هم دلم را می‌لرزاند. كاش می‌دانستم بيرون اين خانه اين جنگ لعنتي دارد به كدام سمت مي‌رود. اين تانك‎ها چكار مي‌كنند در روستا. باتري راديو هم كه تمام شده بود و ديگر نمي‌دانستيم چه خبر است. كار از تو سري زدن به راديو هم گذشته بود. حالا ما بوديم و بي‌خبري و جنگي كه تمام عالم آن را دنبال مي‌یكرد و ما در وسط آن از جزئياتش بی‌خبر بوديم _______ ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
🎥  💞 روایت زندگی شهید مدافع حرم؛ مرتضی عبداللهی ✂️ انگار حالا درست درک کرده بودم که بالاخره در هرکجا باید یک نفر مدیر باشد و تجربه هم به من ثابت کرد که این تبعیت از شوهر شاید سخت باشد؛ ولی آرامش دارد. فهمیده بودم که همین تبعیت است که احترام دوطرفه ایجاد می کند و هرچقدر بیشتر به مرتضی می رسم، او هم بیشتر حواسش جمع من می شود. 🟢قیمت کتاب ۱۹۰/۰۰۰تومان 🔴قیمت با تخفیف ۱۸۰/۰۰۰تومان ـــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
✂️ 📌 💞 شروع کرد تک تک اعضای خانواده را به من سپرد، خانواده خودش که تمام شد شروع کرد به سفارش اعضای خانواده من،منتظر بودم بین همه این حرف ها سفارشی هم برای خودم داشته باشد😏 ولی چیزی نگفت🙄، همه را که به من سپرد از روی صندلی بلند شد، با همان چشم های اشک بار به مرتضی گفتم😭: با معرفت پس من چی، منو به کی میسپری؟ لبخند آرامی زد و گفت☺️: نگران نباش، بهت قول میدم،☝️ خودم همه جا، همه وقت، هر طوری هم که بشه هواتو دارم...💞 @hasebabu
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلتنگ که میشی بهترین مأوا مقبره شهدای گمنامه🥺 گمنامی شون غمهات رو محو می کنه❤️ گمنامی شون زندگی رو برات حقیرمی کنه🤌 همون زندگی که برای دنیات آخرت رو می دزده😣 اره اونجاست که کوچکی افکارت به چشم دلت دیده میشه و تو میمونی واندوهی از سرآگاهی 😭میری تا دنیا رو تو این آرامگاه کوچیک دوربریزی وکمی آخرت وام بگیری ازآنهایی که تموم دنیا رو به آخرت فروختن😔 🔹کاش قدر ارزنی از عشقشون رو بفهمیم 🦋کاش همه چیز به زیبایی سادگیشون بود ........ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
اگه جاموندیم.... الحمدلله دخترای با معرفت حسیبایی تو کربلا نائب الزیاره مون هستن🥺❤️ فدای وجودت.. ان شاءالله روزی همیشگیت مهربون ♡✓
بسم رب المهدی عج♡✓
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در میان ازدحام زندگی در امتداد عبور لحظه‌ها… در رفت و آمد قدم‌های بی تفاوت شهر! انگار… آوار می‌شود بر دلم … اضطراب نبودنت! کجایی یوسف زهرا اللهم عجل لولیک الفرج ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام رفقا آدینه تون بخیر و نیکی♡✓ @hasebabu
📚 کتاب لشکر خوبان نوشته معصومه سپهري، دربردانده‌ي اعجاب و عظمت ناگفته‌ي رزمندگان غواص و اطلاعات عمليات جنگ است که مهدي قلي رضايي شخصيت نوجوان داستان آن‌ها را روايت مي‌کند. لشکر خوبان گزارشي جذاب از گفت‌وگوي طولاني فرج قلي‌ زاده با مهدي‌ قلي رضايي است که به بازخواني گوشه‌هايي ناگفته از تاريخ دفاع مقدس مي‌پردازد. در اين کتاب براي نخستين بار از وقايع لشکر عاشورا سخن به ميان آمده و شخصيت‌پردازي ملموس و موثر معصومه سپهري از قهرمان داستان (مهدي‌ قلي رضايي) در مجموع شخصيت نوجواني را به تصوير مي‌کشد که با جديت، عزم و همتي ستودني، سخت‌ترين و خطيرترين لحظات ميدان‌هاي حادثه و حماسه را تجربه کرده و از هر ماموريت و عملياتي، به يادگار زخمي برداشته که هنوز هم با اوست و هرگز لحظه‌اي از خود جدايشان نمي‌کند ــــــــــــــــــ قیمت کتاب 255/000ت قیمت با تخفیف 240/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
به یاد گونه های سرخ عبدالواحد محمدی که قاری قرآن بود و مداح اهل بیت و در آن سرما چهره‌اش رنگ دیگری داشت، به یاد صفای حسن و دل شکسته منصور می‌نوشتم و می‌گریستم و با هر سطر، آتشفشان درونم دیوانه‌وار بیرون می‌ریخت تا آن روز خیلی کم اتفاق افتاده بود که قلم به دست بگیرم و بنویسم ،سنگر ،سوله، محوطه، در و دشت و کوه و هر جا که زمانی قدمگاه شهدا بود بعد از آن‌ها بی‌روح و تحمل ناپذیر می‌شد. آن شب تا صبح در عمق تنهایی و درد به سر کردیم. صبح که شد، دیگر کسی طاقت ماندن در مقر را نداشت. به همه نیروها مرخصی داده شد. بچه ها در راه رفتن کمکم می‌کردند چون تاولی که کف هر دو پایم را پوشانده بود دردناک‌تر از آن بود که بتوانم روی پای خودم بایستم. ـــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
▪️دیـــــروز تلـــخ، امــــــروز تلــــخ‌تر، فــــــــردا را نمی‌دانم، اگر نیایی تلخ‌تر از امروز، اگر بیایی، قند در دل فرداها آب می‌شود. " مــــــهدی جان! هر چه آید به سرِ ما، همه از دوری توست... وضو قبل خواب یادت نره رفیق☺ 🌷یه صلوات نذر ظهور عزیز زهــــــــــــرا🌷 ختم کلام شبتون امام زمانی یا علی ✒️ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈💠◈•✾••┈┈•
بسم رب الحسین ع☆ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ وَ عَلیَ الْمُسْتَشْهِدِینَ بَینَ یَدَیکَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهْ» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu