eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
80 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
73 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 درگذشت آیت الله ، فقیه و اصولی شیعه (۱۳۶۱ق) 🔷ضیاءالدین علی بن ملا محمد عراقی معروف به‌ آقاضیاءِ عِراقی؛ (۱۲۷۸-۱۳۶۱ق) فقیه و اصولی قرن ۱۴ قمری بود.  🔹او در سال ۱۲۷۸ق در سلطان آباد اراک به دنیا آمد و مقدمات علوم حوزوی را در زادگاهش گذراند و سپس در سال ۱۳۰۲ق عازم حوزه علمیه اصفهان شد و پس از پنج سال دانش اندوزی در سال ۱۳۰۷ق راهی حوزه علمیه سامرا و نجف شد و پس از سالها تلاش به درجه اجتهاد نائل شد. 🌀معروف ترین اساتیدش در اصفهان، ابوالمعالی کلباسی، آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی و در نجف، آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و سیدمحمد فشارکی می باشند. ⚡️وی به مدت ۳۰ سال به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان زیادی را تربیت کرد که برخی از آنها به مرجعیت رسیدند. از معروف ترین آنها سیدمحسن حکیم، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدابوالقاسم خویی و سیدعبدالهادی شیرازی است. 🔸از ایشان آثار متعددی برجای مانده که مقالات الاصول، حاشیه فوائد الأصول و روائع‌الامالی فی فروع‌العلم‌الاجمالی و حاشیه بر لروة الوثقی،جواهر الکلام و مکاسب شیخ انصاری از جمله آنهاست. تقریرات دروس فقه و اصول ایشان توسط چندین نفر از شاگردان شان نوشته شده که معروف ترین آنها با عنوان نهایه الافکار توسط شیخ محمدتقی بروجردی نوشته شده است. ◾️وی سرانجام در ۲۸ ذی القعده  ۱۳۶۱ق (۱۶ آذر ۱۳۲۱ش) در نجف اشرف درگذشت و در ضلع غربی صحن حرم امیر المؤمنین در حجره دوم سمت چپ ورودی باب العماره به خاک سپرده شد.
🔺استادی بر در خانه شاگرد! ◽️آیت الله شبیری زنجانی: از مرحوم حاج آقاى والد شنيدم كه مى ‏فرمود: 🔹من دو نفر را درك كردم كه از نظر بيان نظيرشان را نديدم: يكى آقا ضياء الدين عراقى و ديگرى حاج ميرزا محمد صادق خاتون آبادى اصفهانى . 🔸آقا ضياء با مرحوم حاج شيخ عبدالکریم هم‌‏بحث و متقارب السنّ بود. شاگردان مرجع شدند، ولى آقا ضياء مرجع نشد. ايشان حدود شصت سال درس خارج تدریس كرد و در فقه و اصول فوق‌‏العاده بود. يكى از شاگردان ايشان آقاى حجّت بود كه در زمان حيات آقا ضياء مرجع شد. 🌀آقا ضياء آدم متفكّر و علم ‏دوستى بود و خيلى اصرار داشت كه مطلب را به شاگرد خود ياد بدهد و تا درِ منزل شاگرد مى‌‏رفت تا مطلب را به او تفهيم كند. 📚جرعه ای از دریا، ج3، ص 428 و ص 681 🌺🌺🌺🌺
🔺استادی و شاگردی متقابل ▫️آیت الله بهجت: 🔹مرحوم ، ۲۷ سال در درس مرحوم شرکت می‌کرد. می‌فرمود:«یک هفته می‌گذشت و من یک نکته از نکات استادانه از ایشان استفاده می‌کردم». 🔸 رحمه‌اللّه، شاگرد بود. استادش (فخرالمحققین) درباره او می‌نویسد: «قَدِ اسْتَفَدْتُ مِنْ تِلْمیذی محمد‌بن‌مَکی أکثَرَ مِمَّا اسْتَفادَ مِنّی؛ من از شاگردم محمد‌بن‌مکی، بیشتر از استفاده‌ای که او از من برد، بهره بردم». 💢ولی با این‌وجود، چرا شهید اول رحمه‌اللّه به درس فخرالمحققین رحمه‌اللّه می‌رفت؟ زیرا همان اقل را طالب بود. 🌀 علم بماانّه علم خریدارش کم است و مفت نیست و به هرکس نمی‌دهند. به چنین کسی واقعاً می‌توان گفت: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ و کسانی که در [راه خشنودی] ما بکوشند، قطعاً آنان را به راه‌های خود رهنمون می‌کردیم». 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۲
🔰 درگذشت آیت الله ، فقیه و اصولی شیعه (۱۳۶۱ق) 🔷ضیاءالدین علی بن ملا محمد عراقی معروف به‌ آقاضیاءِ عِراقی؛ (۱۲۷۸-۱۳۶۱ق) فقیه و اصولی قرن ۱۴ قمری بود.  🔹او در سال ۱۲۷۸ق در سلطان آباد اراک به دنیا آمد و مقدمات علوم حوزوی را در زادگاهش گذراند و سپس در سال ۱۳۰۲ق عازم حوزه علمیه اصفهان شد و پس از پنج سال دانش اندوزی در سال ۱۳۰۷ق راهی حوزه علمیه سامرا و نجف شد و پس از سالها تلاش به درجه اجتهاد نائل شد. 🌀معروف ترین اساتیدش در اصفهان، ابوالمعالی کلباسی، آخوند کاشی و جهانگیرخان قشقایی و در نجف، آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی و سیدمحمد فشارکی می باشند. ⚡️وی به مدت ۳۰ سال به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان زیادی را تربیت کرد که برخی از آنها به مرجعیت رسیدند. از معروف ترین آنها سیدمحسن حکیم، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدابوالقاسم خویی و سیدعبدالهادی شیرازی است. 🔸از ایشان آثار متعددی برجای مانده که مقالات الاصول، حاشیه فوائد الأصول و روائع‌الامالی فی فروع‌العلم‌الاجمالی و حاشیه بر عروة الوثقی،جواهر الکلام و مکاسب شیخ انصاری از جمله آنهاست. تقریرات دروس فقه و اصول ایشان توسط چندین نفر از شاگردان شان نوشته شده که معروف ترین آنها با عنوان نهایه الافکار توسط شیخ محمدتقی بروجردی نوشته شده است. ◾️وی سرانجام در ۲۸ ذی القعده  ۱۳۶۱ق (۱۶ آذر ۱۳۲۱ش) در نجف اشرف درگذشت و در ضلع غربی صحن حرم امیر المؤمنین در حجره دوم سمت چپ ورودی باب العماره به خاک سپرده شد.
🔺استادی بر در خانه شاگرد! ◽️آیت الله شبیری زنجانی: از مرحوم حاج آقاى والد شنيدم كه مى ‏فرمود: 🔹من دو نفر را درك كردم كه از نظر بيان نظيرشان را نديدم: يكى آقا ضياء الدين عراقى و ديگرى حاج ميرزا محمد صادق خاتون آبادى اصفهانى . 🔸آقا ضياء با مرحوم حاج شيخ عبدالکریم هم‌‏بحث و متقارب السنّ بود. شاگردان مرجع شدند، ولى آقا ضياء مرجع نشد. ايشان حدود شصت سال درس خارج تدریس كرد و در فقه و اصول فوق‌‏العاده بود. يكى از شاگردان ايشان آقاى حجّت بود كه در زمان حيات آقا ضياء مرجع شد. 🌀آقا ضياء آدم متفكّر و علم ‏دوستى بود و خيلى اصرار داشت كه مطلب را به شاگرد خود ياد بدهد و تا درِ منزل شاگرد مى‌‏رفت تا مطلب را به او تفهيم كند. 📚جرعه ای از دریا، ج3، ص 428 و ص 681 🌺🌺🌺🌺
🌀آیت‌الله شبیری زنجانی: 🔹اصرار در تفهیم مطلب 🔷 آدم متفکر و علم دوستی بود و خیلی اصرار داشت که مطلب را به شاگرد خود یاد بدهد و تا در منزل شاگرد می‌رفت تا مطلب را به او تفهیم کند. 🔶آقای می‌فرمود: من درس آقا ضیاء رفتم و اشکال کردم، ایشان جواب داد. دوباره اشکال کردم و ایشان جواب داد. بار دیگر اشکال کردم و ایشان جواب داد؛ منتها هر وقت که ایشان می‌خواست عصبانی شود، من کوتاه می آمدم. ایشان چون می‌دید که من قانع نشده‌ام، دنبال می‌کرد تا به من تفهیم کند. یکی دو روز این‌گونه بود. 🔻بعد آقا ضیاء به من گفت: این‌جور که با شما مشی کردم، تاکنون با هیچ‌کسی این‌جور معامله نکرده بودم. آقاضیاء این را از کرامت خودش می‌دانست. آقای گلپایگانی به‌شوخی می‌گفت: این کرامت من بود که آقاضیاء را عصبانی نکردم. 🔻آقای گلپایگانی به منزل آسید جمال گلپایگانی وارد شده بود. آقا ضیاء با آسید جمال روابط حسنه‌ای نداشت. آقا ضیاء به آقای گلپایگانی گفته بود: من به منزلی که وارد شده‌اید، نمی‌آیم، ولی شما بیا تا یک پلومرغ به شما بدهم. آقای گلپایگانی می‌گفت: من مردد بودم که به منزل آقاضیاء بروم یا نه. آقا جمال با این‌که روابطش با آقا ضیاء حسنه نبود، گفت: شما برو. 📚کتاب جرعه‌ای از دریا جلد دوم صفحه ۵۲۸ تا ۵۲۹.
🔺کجا رفتند آن فوق العاده ها؟ ▫️آیت الله بهجت: 🔹وقتی احوال علمای سلف را ملاحظه می‌کنیم، خیلی از وضع و حال خود خَجِل می‌شویم؛ زیرا می‌بینیم آنان با سن و سال کمتر به مقاماتی رسیدند که قابل بیان نیست. 🔸علت عمده آن این است که آنها در مقام علم و عمل فوق‌العاده بودند. کجا رفتند آن فوق‌العاده‌ها که یکی از آنها هم پیدا نمی‌شود؟!... آری، زحمات آنان در علم و تعلیم و تعلم ربطی به ما ندارد، مثل اینکه عاشق علم بودند! 💢مرحوم را در کوچه دیدم، درحالی‌که یکی از دست‌هایش را بر روی دیگری می‌گذاشت. گویا درباره مطلبی فکر می‌کرد و می‌خواست مطلب را بر سر کرسی بنشاند. 🌀 همه چیز حتی ریاست و مرجعیت را کنار گذاشته بودند، و فقط به تعلیم و تعلم اهمیت می‌دادند! 📚در محضر بهجت، ج۲، ص۱۳۲
🔺استادی و شاگردی متقابل ▫️آیت الله بهجت: 🔹مرحوم ، ۲۷ سال در درس مرحوم شرکت می‌کرد. می‌فرمود:«یک هفته می‌گذشت و من یک نکته از نکات استادانه از ایشان استفاده می‌کردم». 🔸 رحمه‌اللّه، شاگرد بود. استادش (فخرالمحققین) درباره او می‌نویسد: «قَدِ اسْتَفَدْتُ مِنْ تِلْمیذی محمد‌بن‌مَکی أکثَرَ مِمَّا اسْتَفادَ مِنّی؛ من از شاگردم محمد‌بن‌مکی، بیشتر از استفاده‌ای که او از من برد، بهره بردم». 💢ولی با این‌وجود، چرا شهید اول رحمه‌اللّه به درس فخرالمحققین رحمه‌اللّه می‌رفت؟ زیرا همان اقل را طالب بود. 🌀 علم بماانّه علم خریدارش کم است و مفت نیست و به هرکس نمی‌دهند. به چنین کسی واقعاً می‌توان گفت: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُواْ فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ و کسانی که در [راه خشنودی] ما بکوشند، قطعاً آنان را به راه‌های خود رهنمون می‌کردیم». 📚در محضر بهجت، ج۱، ص ۲۴۲
🔰سماجت علمی به بیان آیت الله محمدتقی بهجت 🔷آقا ضیا عراقی و شیخ عبدالله گلپایگانی رحمهماالله از شاگردان مهم مرحوم آخوند خراسانی بودند. یکی از معاصرین از آقا ضیا نقل می‌کرد: به در خانه آقا شیخ عبدالله رفتم و مباحثه کردیم و او مرا محکوم کرد، جواب نداشتم. 🔹 از خانه بیرون آمدم و دیدم جواب دارم، برگشتم، دوباره مباحثه شروع شد، باز به‌کلی محکوم شدم و حق را به جانب او دیدم. 🔸 باز بیرون آمدم و دیدم جواب دارم، دوباره به خانه مراجعت نمودم. و بدین ترتیب، سه بار مکرر نزد او رفتم و محکوم و مغلوب برگشتم. 🔅انسان نباید زود قضاوت کند، دقت و تأمل کند، شاید یک کلمه از انسان فوت شود. بین وجوب و عدم وجوب از آسمان تا زمین فرق است. 📚در محضر بهجت، ج۲، ص۴۰۳.
🔺غرق در تدریس! ▫️آیت الله آقا شیخ عبدالرحیم سامت قزوینی: 🔹« در تدریس خیلی پشتکار داشت و پر حوصله بود. به یاد دارم در مرض فوت ایشان با جمعی از دوستان به عیادت وی رفتیم. 🔸 در همان حال گفت: «راجع به فلان مسئله به نظر جدیدی رسیده ام که پس از رفع کسالت مطرح خواهم کرد» که متأسفانه بهبود نیافتند و چشم از دنیا فرو بست. 🌀به خاطر همین شدت علاقه به تدریس و شاگرد پروری بود که بارها می گفت: خدا را شاکرم که مرجع نشدم و این مسئولیت به دوش من قرار نگرفت.» 📚مجله حوزه، ش 17، ص 24.
🔺رعایت احتیاط در اجازه نامه ها! ▫️آیةالله حاج سید محمد حسن مرتضوی لنگرودی: 🔹 آیةالله حتی در برخورد با نزدیک ترین شاگردانش، از احتیاط و توجه به تقوایی غافل نبوده است. 🔸ابوالزوجه ما، مرحوم آیةالله آقا شیخ محمد علی حائری کرمانی، از بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم بود. ایشان از شاگردان ممتاز مرحوم محقق عراقی و جزو خواصّ وی بود. 💢 ایشان می گفت: «از مرحوم آقا ضیاء خواستم اجازه ای برای من مرقوم فرماید؛ ایشان در اجازه نامه نوشت: «... و له تصدّی الفتوی». ▪️پرسیدم: «چرا قضا را ننوشتید؟» 🌀فرمود: «چون قضاوت، ریزه کاری هایی دارد که تا خودم بحث قضا را مطرح نکنم و شما حاضر نشوید، نمی توانم چنین اجازه نامه ای به شما بدهم.» 🌱ایشان درس قضا را شروع کرد و از آغاز تا پایان، من هم شرکت کردم. آن گاه در اجازه نامه مرقوم فرمود: «له تصدّی الفتوی و القضاء». 📚مجله حوزه، ش 55، فروردین و اردیبهشت 1372، ص 61.
🔰 جمله ای که را متحول ساخت! 🔸آیت‌الله العظمی اراکی(ره) درباره انگیزه سفر آقا ضیاء به اصفهان می‌گوید: 🌀پدر آقا ضیاء عراقی در کربلا که بود، در مدرسه حسن‌خان کربلا درس می‌گفت. صمصام الملک برای زیارت آمده بود، یک هفته آمد در درس ایشان نشست و در آن هفته از مبحث استصحاب و کلمه”لاتنقض الیقین بالشّک» بحث می شد. آخر هفته که شد، گفت: قربان آن لب و دهنی شوم که یک کلمه به این کوتاهی از آن بیرون آمده و ما یک هفته است بحث می‌کنیم، یک همچو آدمی بوده، بی‌اطلاع از عملیات نبوده(آشنا به مباحث فقه و اصول بوده)، منتها ارباب ملک و املاک بود. به همان طرز سابق که می‌آمد خانه آخوند ملا محمد کبیر، پدر مرحوم آقا ضیاء عراقی و با او صحبت‌های علمی داشت. 💠بعد از فوت آخوند هم می‌آید، به خیالش که فرزند آخوند به جای پدرش نشسته، در آن وقت، آقا ضیاء ۲۴ ساله بود. صمصام الملک فرعی عنوان می‌کند. آقا ضیاء نمی‌تواند از عهده برآید. حاج صمصام ‌الملک می‌گوید: آه! در خانه آخوند بسته شد! 🔺آقا ضیاء فرمود: «این مثل یک کاسه آب گرمی بود که به سرم ریخته شد». از همان مجلس که حرکت می‌کند، می‌رود به اصفهان و بعدش هم به نجف، و می‌ماند تا آقا ضیاء می‌شود و همین یک کلمه”آه درِ خانه آخوند بسته شد" باعث شد تا او به‌طور جدّی و مصمم به درس و بحث پرداخت و به کمالات علمی و معنوی دست یافت.