eitaa logo
خاطرات هاشمی رفسنجانی😑
80 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
73 فایل
خاطرات روزانه علی اکبر هاشمی رفسنجانی . همراه با #تقویم_علماء و اخبار سیاسی تحلیلی و مطالب اخلاقی @Soukhtee
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰یک شب میهمان حرم 🔅آیت الله گلپایگانی: 🔹زمان پهلوی اول، به مشهد مشرف شدم در آن وقت، زن و مرد در حرم امام رضا(ع) با هم زیارت می‌کردند. من هم در آن ایام زمستانی، به حرم مشرف شدم. خدمت امام رضا(ع) عرض کردم، من هم دوست دارم که بیایم و را برای تبرک ببوسم, ولی به خاطر این که با برخورد نکنم، معذور هستم و جلو نمی‌آیم والا این طور نیست که بی ادبی کرده باشم. اگر شما یک طوری صلاح بدانید، خودتان موقعیتی فراهم آورید تا بتوانم ضریح را ببوسم. ⚡️ آن شب زمستانی که من قبل از مغرب به حرم مشرف شده و مشغول دعا و زیارت بودم، در آن زمان درب حرم را می‌بستند در حین انجام اعمال و زیارت، کم کم خدام حرم، زائرین را خارج می‌کردند و درب حرم را بستند. ولی کسی به من نگفت از حرم خارج شو! من همانطور که سجاده‌ام پهن بود، مشغول دعا و زیارت بودم. وقتی همه زوار رفتند و درها بسته شد، سجاده را کنار ضریح گذاشتم، « آن شب هر چه از حضرت خواستم به من عنایت شد». 🌀وقت مناجات صبح که شد، مسئول حرم وارد شد. وقتی مرا دید، با تعجب پرسید، شما کجا بودید؟ از کی اینجا هستید؟ مگر «شما رمز شب دارید»؟ گفتم:‌نه. ▫️«گفت با اجازه چه کسی اینجا ماندید»؟. ▪️اشاره به قبر مطهر کردم، گفتم با اجازه آقا. ▫️گفت از چه وقت حضور داشتی؟ گفتم از اول شب. ▪️گفت چرا بیرون نرفتید؟ ▫️گفتم کسی به من نگفت بیرون برو! چه جایی از این جا بهتر. ❇️مسئول حرم خیلی تعجب کرد و گفت: من چهل سال در این آستان مقدس خادم هستم، تا الآن چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر مسئولان حرم بفهمند، هم مسئول شیفت قبلی و هم مرا توبیخ خواهند کرد. من از شما خواهش می‌کنم شما از در پشتی خارج شده، تجدید وضو کرده و دوباره از در اصلی وارد حرم شوید تا ما به زحمت نیافتیم. مرحوم والد گفتند: عجیب این که در آن شب زمستانی، اصلا در طول ده الی دوازده ساعت، احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم. ع
🌀آیت‌الله شبیری زنجانی: 🔹اصرار در تفهیم مطلب 🔷 آدم متفکر و علم دوستی بود و خیلی اصرار داشت که مطلب را به شاگرد خود یاد بدهد و تا در منزل شاگرد می‌رفت تا مطلب را به او تفهیم کند. 🔶آقای می‌فرمود: من درس آقا ضیاء رفتم و اشکال کردم، ایشان جواب داد. دوباره اشکال کردم و ایشان جواب داد. بار دیگر اشکال کردم و ایشان جواب داد؛ منتها هر وقت که ایشان می‌خواست عصبانی شود، من کوتاه می آمدم. ایشان چون می‌دید که من قانع نشده‌ام، دنبال می‌کرد تا به من تفهیم کند. یکی دو روز این‌گونه بود. 🔻بعد آقا ضیاء به من گفت: این‌جور که با شما مشی کردم، تاکنون با هیچ‌کسی این‌جور معامله نکرده بودم. آقاضیاء این را از کرامت خودش می‌دانست. آقای گلپایگانی به‌شوخی می‌گفت: این کرامت من بود که آقاضیاء را عصبانی نکردم. 🔻آقای گلپایگانی به منزل آسید جمال گلپایگانی وارد شده بود. آقا ضیاء با آسید جمال روابط حسنه‌ای نداشت. آقا ضیاء به آقای گلپایگانی گفته بود: من به منزلی که وارد شده‌اید، نمی‌آیم، ولی شما بیا تا یک پلومرغ به شما بدهم. آقای گلپایگانی می‌گفت: من مردد بودم که به منزل آقاضیاء بروم یا نه. آقا جمال با این‌که روابطش با آقا ضیاء حسنه نبود، گفت: شما برو. 📚کتاب جرعه‌ای از دریا جلد دوم صفحه ۵۲۸ تا ۵۲۹.
آیت الله العظمی 🔅 آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی (۱۳۱۶-۱۴۱۴ق) از مراجع تقلید و عالمان شیعه در دوران معاصر بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی، به مرجعیت رسید. او از شاگردان شیخ عبدالکریم حائری یزدی و سید ابوالحسن اصفهانی بود. 🔅او در ۸ ذی‌القعده­ سال ۱۳۱۶ق، در روستای گوگد از توابع گلپایگان دیده به جهان گشود و پس از طی مقدمات تحصیل به آموزش علوم حوزوی همت گماشت. 🍁وی از 19 سالگی برای ادامه تحصیلات دینی عازم اراک شد واز محضر شیخ عبدالکریم حائری استفاده کرد و بعد از انتقال استاد به قم، ایشان را همراهی کرد و به قم منتقل شد. 🔹 وی در کشتار مردم در قیام 15 خرداد، واقعه فیضیه و بازداشت و تبعید امام خمینی، با اقدامات حکومت پهلوی مخالفت کرد. 🔺 از وی حدود چهل عنوان کتاب به جا مانده است. تأسیس بیمارستان، مدارس علمیه، دارالقرآن الکریم و مجمع اسلامی لندن از فعالیت‌های عام‌المنفعه این مرجع تقلید است. 🌀 شهیدان مرتضی مطهری، بهشتی، مفتح، حضرات آیات عظام؛ لطف‌الله صافی گلپایگانی، ناصر مکارم شیرازی و جعفر سبحانی از جمله شاگردان او بوده‌اند. ◾️ سرانجام این استوانه علم و فقاهت، پس از سالها خدمات ارزنده و حمایت از نظام و انقلاب، در روز پنجشنبه 18 آذر 1372 ه.ش برابر با ۲۴ جمادی‌الثانی 1414 ه.ق، دیده از جهان فرو بست و در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
فقیه خدمتگزار.pdf
1.06M
🌀ویژه نامه هفته نامه افق حوزه ✅ شرح حال مرجع عالیقدر آیت الله العظمی
🔰یک شب میهمان حرم 🔅آیت الله گلپایگانی: 🔹زمان پهلوی اول، به مشهد مشرف شدم در آن وقت، زن و مرد در حرم امام رضا(ع) با هم زیارت می‌کردند. من هم در آن ایام زمستانی، به حرم مشرف شدم. خدمت امام رضا(ع) عرض کردم، من هم دوست دارم که بیایم و را برای تبرک ببوسم, ولی به خاطر این که با برخورد نکنم، معذور هستم و جلو نمی‌آیم والا این طور نیست که بی ادبی کرده باشم. اگر شما یک طوری صلاح بدانید، خودتان موقعیتی فراهم آورید تا بتوانم ضریح را ببوسم. ⚡️ آن شب زمستانی که من قبل از مغرب به حرم مشرف شده و مشغول دعا و زیارت بودم، در آن زمان درب حرم را می‌بستند در حین انجام اعمال و زیارت، کم کم خدام حرم، زائرین را خارج می‌کردند و درب حرم را بستند. ولی کسی به من نگفت از حرم خارج شو! من همانطور که سجاده‌ام پهن بود، مشغول دعا و زیارت بودم. وقتی همه زوار رفتند و درها بسته شد، سجاده را کنار ضریح گذاشتم، « آن شب هر چه از حضرت خواستم به من عنایت شد». 🌀وقت مناجات صبح که شد، مسئول حرم وارد شد. وقتی مرا دید، با تعجب پرسید، شما کجا بودید؟ از کی اینجا هستید؟ مگر «شما رمز شب دارید»؟ گفتم:‌نه. ▫️«گفت با اجازه چه کسی اینجا ماندید»؟. ▪️اشاره به قبر مطهر کردم، گفتم با اجازه آقا. ▫️گفت از چه وقت حضور داشتی؟ گفتم از اول شب. ▪️گفت چرا بیرون نرفتید؟ ▫️گفتم کسی به من نگفت بیرون برو! چه جایی از این جا بهتر. ❇️مسئول حرم خیلی تعجب کرد و گفت: من چهل سال در این آستان مقدس خادم هستم، تا الآن چنین اتفاقی نیافتاده است. اگر مسئولان حرم بفهمند، هم مسئول شیفت قبلی و هم مرا توبیخ خواهند کرد. من از شما خواهش می‌کنم شما از در پشتی خارج شده، تجدید وضو کرده و دوباره از در اصلی وارد حرم شوید تا ما به زحمت نیافتیم. مرحوم والد گفتند: عجیب این که در آن شب زمستانی، اصلا در طول ده الی دوازده ساعت، احتیاج به تجدید وضو پیدا نکردم. ع
🔺حرف مرد دوتاست ◽️آیت الله شبیری زنجانی: 🔹از نظر علمی آقای خیلی تحت تأثیر استادش مرحوم حاج شیخ بود. ☄از مطالبی که استادِ آقای گلپایگانی داشت این بود که می فرمود: معروف است که حرف مرد یکی است ولی من می گویم حرف مرد دو تا است. ⚡️مرد آن است که وقتی به اشتباهش پی برد از حرف اولش برگردد و حرف طرف مقابل را قبول کند. این روحیه استاد در شاگردش نیز وجود داشت. 📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد ۳ صفحه ۶۸۲.
🔺خوابش نمی برد! ▫️آیت الله شبیری زنجانی: 🔹 آقای دائم الاشتغال بود. آقای داماد درباره وی می فرمود تا مطلب برای او حل نمی شد خوابش نمی برد 🌀اواخر عمر چشم آقای گلپایگانی ناراحت بود و برای مطالعه از دو عینک استفاده می کرد. یک وقت خدمتشان رفتم و درباره حاشیه اش بر مسأله یازدهم زکات عروه که وی و خیلی ها به اشتباه ضمیر را ارجاع کرده و حاشیه نوشته اند، مطلبی عرض کردم. (البته حکم مسأله تغییر نمی کرد و صرفاً اشکال علمی بود). چون حافظه ایشان تحلیل رفته بود تقریباً نیم ساعت طول کشید تا به آن مطلب منتقل شد. سپس فرمود: بله حق با شماست و من آن وقت متوجه نشدم. 🔅حدود دو ماه بعد در ۲۳ ربیع الاول ۱۴۱۰ مرحوم حاج میرزا جواد آقا تهرانی مقیم مشهد از دنیا رفت و شب در مدرسه فیضیه مجلس فاتحه بود. من برای فاتحه رفتم. آقای گلپایگانی تشریف آورد و کنار من نشست. ▪️فرمود: آن حاشیه، کجای عروه بود؟ ▫️گفتم: به حاج آقا جواد پسر ایشان - عرض خواهم کرد. به حاج آقا جواد گفتم ولی ظاهراً درست متوجه نشده یا فراموش کرده بود. ▪️ بعد از مدتی آقای شاکری تلفن کرد که این حاشیه کجا بود؟ ⚡️غرض اینکه آقای گلپایگانی در این سن هم پیگیر مطالب علمی بود. خلاصه حدود دوماه پیگیر مطلب بود و در عروه های شانزده حاشیه ای ایشان این حاشیه را حذف کرده اند. مقصود این که اهتمام داشت و در این فکرها نبود که خلاف شأن من است به اشتباهم اعتراف کنم. 📚کتاب جرعه ای از دریا، جلد ۳ . صفحه ۶۸۲ و ۶۸۳.
🔺دعا برای پایان جنگ! ▫️آقای علی زاهدی؛ مولف کتاب شیفتگان حضرت مهدی (عج): 🔹در اواخر جنگ که عراق بمباران وسیعی راه انداخته بود و مردم به روستاها پناهنده شده بودند، جمعی از مردم در مسجد مقدس جمکران به توسل مشغول بودند. آیت الله هم برای عرض ارادت به محضر و نوشتن عریضه به محضر حضرت و درخواست رفع بلا از مردم تشریف آوردند. 🔸ایشان عریضه ای را نوشتند و به من دادند که گِل بگیرم و با دعای مخصوص به خدمت جناب حسین روح، در میان آب بیاندازم. مردم هم دور آیت الله را گرفته بودند و گریه می کردند و برای قبولی دعایشان دعا می کردند. 💢فردا صبح شخصی مؤمن و عالمی پیشم آمد و گفت: «من دیشب خوابی دیدم و برای تعبیرش پیش شما آمدم. درعالم خواب شخصی به من گفت: «به آقای گلپایگانی بگوئید: حضرت جواب شما را سه روز دیگر می دهند». 🌱منتظر نتیجه بودیم که روز سوم اعلان آتش بس یک طرفه شد و جنگ خاتمه پیدا کرد.
🔺فرزندم خانه ندارد! ◻️ یکی از علمای بزرگ و مدرسین زاهد: 🔹آقای اجاره نشین بودند و حدود ۲۵ خانه عوض کرده بودند. یکی از خانه‌ها، خانه‌ای است که آقا در اوایل زندگی در باغ‌پنبه اجاره کرده بودند. وقتی آقا رفته بودند در کوچه‌های باغ پنبه برای پیداکردن خانه، پیرزنی که در کوچه اسم آقا را می‌پرسند، آقا جواب می‌دهند: «سید محمد رضا» ▪️باز می‌پرسند:: از کجا هستید؟». آقا می‌فرمایند: «گلپایگانی». ▫️پیر زن می‌گوید:«آقا منزل ما در اختیار شماست» و خیلی اصرار می‌کنند که آقا در منزل او ساکن شود. 🔸آقا می‌پرسند:«مادر! چرا اینقدر اصرار می‌کنی که در منزل شما ساکن باشم». ⚡️پیر زن می‌گوید: «دیشب خوابی دیده‌ام، که به خاطر آن خواب از صبح تا حالا منتظر «سید محمد رضا» بودم. دیشب مادرت (س) را خواب دیدم، مرا به اسم صدا زد و فرمودند: «فرزندم محمدرضا خانه ندارد و دنبال خانه می باشد؛ خانه ات را به او بده». ▫️به خاطر این خواب از صبح منتظر شما هستم. 📚کتاب نوری از ملکوت
💠 گریه های برای حفظ حوزه علمیه قم ☑️حجت الاسلام والمسلمین سید جواد گلپایگانی فرزند ارشد مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) : 🔸خاطرم هست مرحوم پدرم؛ آیت الله خاطره ای از اوضاع آن روز حوزه نقل کرده و گفتند: 🔶وضع مالی حوزه نگران کننده بود تا جایی که مرحوم آیت الله العظمی حائری به برخی آقایون گفته بودند؛ اگر این طور پیش برود و از نظر مالی در تنگنا باشیم، اداره حوزه مشکل است و معلوم نیست بتوانیم حوزه را اینجا اقامه کنیم. 🌀با شنیدن این اظهارات نگران شدم، در یکی از روزهای ماه رمضان توسل یافتم و بعد از توسل، چون روزه بودم و هوا گرم بود، کمی استرحت کردم، در عالم خواب دیدم، نگرانی ما درباره اوضاع مالی حوزه را بیان کردند و فرموند؛ به حائری بگویید، از گریه های امام زمان(عج) وجوهات به قم متوجه شد و شما نگران نباشید. 🔹بیدار شدم، این خواب را برای استاد نقل کردم و ایشان گفتند: ان شاء الله که از رویاهای صادقه باشد، بعد از چند روز وقتی به محضر حاج شیخ رسیدم، ایشان به من گفتند، خواب شما بعد از چند روز تعبیر شد و وجوه به ما رسید و دست ما باز شد.