Page294.mp3
زمان:
حجم:
921.9K
📖روزمان را با قرآن آغاز کنیم، هر روز قرائت یک صفحه از #قرآن_کریم
🍃صفحه 294 قرآن کریم
💠سوره كهف: آیات 5 الی 15
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
#هوادار_حسین | عضوشوید 👇
https://eitaa.com/havadar_hosein
✅ اعمال روز هفدهم ماه ربیع الاول (امروز)
🌸 روز ولادت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امام جعفر صادق علیه السلام
#هوادار_حسین | عضوشوید 👇
https://eitaa.com/havadar_hosein
هوادار حسین (ع)
_🌱
تنها خوشی ما به خدا گریه بر توست
ایام که غمگین تو باشیم به کام است
آقا بطلب این دل مجروح شده تا کی
سهمش فقط از
فاصله دور سلام است؟(:🌱!
مردِ راحتی بود سیره های تاریخی این را می گویند .
ما به کسی می گوییم آدم راحت که از زیر مسئولیت ها ، آسان شانه خالی کند و بی خیال باشد ؛ اما حضرتش هم بار را بر شانه داشت و هم راحت بود.
باورش سخت است ؛ چون ما به یکی از این دو تا عادت داریم . ما به صورت عبوس همه مردانی که کارهای سختی دارند ، عادت داریم و برای ما اصولا بام ، جایی است که یکی از دو طرفش باید اقتاد.
تجسم یکی که راحت و متعادل روی لبه باریک بام بایستد و بیش از همه مردم متبسم باشد سخت است.
روایت ها میگویند اهل مزاح بود . اگر یکی از اصحاب گرفته بود ، شوخی میکرد تا او را به خنده وا دارد .همان روایت ها هم میگونید کلماتی که بر او نازل می شدند آن قدر سنگین بودند که در روزهای سرد، اگر وحی می آمد ، صورتش غرق عرق می شد .
چقدر دوست داریم که یکی، این دوتایی های محال را کنار هم داشته باشد. هم این باشد هم آن .سال هاست که همه مان یکی از این دوتاییم. عادت کرده ایم آدمِ عمیق ، آدمی با فکر های پیچیده و لایه های متفاوت، خیلی تودار باشد. هیچ حسی توی صورتش پیدا نباشد . ولی اوصافی که از پیامبر (صلی الله علیه و اله) در سیره ها امده ، اصلا شبیه عادت همیشگی ما نیست .
کتاب های معتــبر همه این را گفته اند که وقتی خوشحال بود یا وقتی از چیزی خوشش می آمد ، صورتــش می درخشید. بعضی راوی ها گفته اند مثل آیینه ؛ بعضی هم گفته اند مثل قرص ماه . اگر هم از چیزی غمگین می شد چشم ها و صورتش گرفته میشد ؛ تار میشد .
روایت ها می گویند وقتی ازاو کاری می خواستند اگر موافق بود ، می گفت آری و زود انجام می داد و اگر نمی خواست انجام بدهد ، فقط سکوت میکرد و هیچ وقت نمی گفت: نه!
می گویند با هر کس که دست میداد دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد .با هرکس می نشست ، آن قدر صبر میکرد تا خود برخیزد و آن قدر حرفش را گوش می کرد تا خود او حرفش را قطع کند . اصحابش گفته اند وقتی از چیزی به خنده میافتادیم با ما می خندید؛ وقتی تعجب میکردیم با ما تعجب میکرد. از آخرت حرف میزدیم، با ما درباره همان حرف می زد . از دنیا میگفتیم، با ما از همان می گفت ...
تصورش سخت است نه؟ دلمان برای مردانی که بلد باشند روی این لبه های تیز راه بروند ، تنگ شده است . اخرین باری که یکی از این ها را دیدیم، کی بود ؟
• نفیسه مرشد زاده
عیدتان مبارک 🌱