eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
174 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام سلام سلام :) سال ۱۳۹۹ مبارک امیدواریم در سال جدید لحظات آروم و پرباری رو کنار کتاب، این یار مهربان قدیمی تجربه کنید :)‌ ‌ ‌سالتون پر باشه از اتفاق‌های خوب با بهترین آرزوها‌🌷 ‌ ‌"باشگاه هواداران کتاب"
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌شب، درازشبی بود آن‌شب؛ هر لحظه، ساعتی! خورشید انگار در چاه خاور غرق گشته و در آن‌جا مانده بود و سر بردمیدن نداشت. گاه تب می‌‌آمد و چونان کوره‌ای سرخ، تنِ رنجورِ را می‌گداخت؛ و عرق، همچون جوی‌های باریک از آب، از روزنه‌های تن او به در می‌جست. در این حال، نفسش به شماره می‌افتاد؛ چندان که می‌پنداشت هوایی برای تنفس نیست. آنگاه روانداز را به یک سو می‌افکند و می‌کوشید تا از جای برخیزد و خویشتن را به بیرون رساند. لیک، دستان و پاهایش آن توان را نداشتند که در این خواسته، بدو یاری رسانند. پس، تا کودکش و بر که بیدار نشوند، ناتوان از هر کار افتاده بر بستر، لب به دندان می‌گزید و بی‌صدا می‌گریست. ‌ *** ‌ جذاب، خواندنی و فاخر «آنک‌ آن یتیم نظر کرده»، حاصل پژوهش‌های تاریخی بیست‌سالۀ استاد محمدرضا سرشار است که در طول سه‌سال به رشتۀ تحریر درآمده است؛ این رمان زیبا توسط انتشارات سورۀ مهر منتشر شده است و تا کنون بارها تجدیدچاپ شده و به زبان‌های مختلفی ترجمه گردیده است. ‌ ‌«آنک‌آن یتیم نظر کرده» روایتی است خواندنی و دلنشین اندکی قبل‌تر از خاتم‌النبیین تا هجرت مسلمانان به حبشه که با نثری تاریخی و نزدیک به فارسی دری به زیور طبع آراسته شده است؛ سرشار، تمام همت و ارادت و محبت خود را در این اثر به میدان تحریر آورده است تا به سهم خویش بهترین بندگان خداوند، گرامی اسلام را در قالب کلماتی وزین و مستحکم به معرفی کند. ‌ رمان آنک آن یتیم نظرکرده، دارای زاویۀ دیدی متفاوت‌تر از کتاب‌های مشابه خود است که خواننده را با نگاه‌های جدید و ممتازی از زندگانی پیامبر اسلام مواجه و آشنا می‌کند. ‌ (ص) https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ کنار نشستم و‌صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم‌های بسته‌اش را یکی،یکی بوسیدم. لب‌هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. قلبش نمی‌زد. روسری‌اش هنوز به سرش بود. چندتار مویی را که از بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلندگفتم:«بِأیِ ذَنبٍ قُتِلَت» ‌ *** ‌ این کتاب تکمیل شده ی کتاب «» و سرگذشت یک دختر ۱۴ساله‌ی به‌نام میترا است که از زبان مادرش نقل می‌شود. میترا سرسختانه پای عقایدش می‌ایستد و حتی تصمیم می‌گیرد که نام خودش را به زینب تغییر دهد. ‌ او نوجوانی اهل و برنامه‌ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم خود بوده است و از این لحاظ الگو و نمونه مناسب و قابل‌درکی برای سایر نوجوانان محسوب می‌شود. در مدرسه نیز با بسیاری از همکلاسی‌هایش بر سر عقاید خود دچار بحث و مشاجره می‌شد که در نهایت به دلیل فعالیت‌هایش انقلابی‌اش مورد خشم وکینه‌ی سازمان‌منافقین قرار گرفته و به دست آن‌ها به رسید. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/