گرفتار شدن زن جوان در تله مرد پولکی!
نفهمیدم چه شد؛ شوخی شوخی برای خودم درد سر درست کردم. هرچه می کشم از دست ندانم کاری های خودم است. حدود 2 سال قبل دختر خاله ام گفت باید به تیپ و قیافه ات برسی.
او معتقد بود مردها سر و ته یک کرباس هستند و وقتی قیافه ات برای شان عادی و تکراری بشود کار دست زندگی ات می دهند.حرفش بیراه نبود؛ برداشت من اشتباه از آب در آمد. دنبال ادا و اطوار راه افتادم و در مدت کوتاهی تیپ ظاهری ام عوض شد.شریک زندگی ام چند بار نارضایتی خودش را اعلام کرد. می گفت همان قیافه ساده و معمولی ات را می خواهم و دلتنگ روزهایی شده ام که خواستگاری ات آمده بودم.
حتی سر این مسئله با هم مشکل پیدا کردیم. دختر خاله ام آتش بیار معرکه شد و در گوشم وزوز می کرد: شوهرت با این حرف ها نشان می دهد هیچ ارزشی برایت قائل نیست، تو جوان هستی و باید به خودت برسی.
این حرف ها بین خودمان بود تا این که مادر شوهرم نیز از تیپ ظاهری ام ایراد گرفت و من سر لج افتادم و ... .
مرده شور این تلفن همراهم را ببرند؛ آفت زندگی ام شد. متاسفانه در فضای مجازی با جوانی آشنا شدم. ارتباط ما روزهای اول فقط سرگرمی بود و وقت گذرانی.
من شده بودم حامی حقوق زن ها و او هم سعی می کرد کم نیاورد و دست آخرهم فقط و فقط از تیپ ظاهری ام تعریف می کرد.
مدتی از این آشنایی گذشت. شوهرم بو برده بود فکر وذهنم درگیر شده و حواسم جمع زندگی مان نیست.
اما خودخوری می کرد و به رویم نمی آورد. می خواست ببیند من تا کجا پیش می روم.
مرد جوان که با حیله و مظلوم نمایی، سیر تا پیاز زندگی ام را می دانست کم کم لحن کلامش عوض شد.
یک روز زنگ زد و گفت مشکل مالی دارد و کمی پول می خواهد. دستش را خوانده بودم. گفتم نمی توانم کمکش کنم.
با این حرف ورق برگشت و آن روی خودش را نشانم داد. کار به تهدید کشیده شد و سرم داد می کشید اگر کمکش نکنم عکس های شخصی ام را منتشر می کند.
دست بردار نبود. برایم خط و نشان می کشید. می خواستم پولی به او بدهم و دهانش را ببندم. می گفت مشکل مالی اش حل بشود می رود و پشت سرش را نگاه نمی کند.
به هر جان کندنی بود پولی جفت وجور کردم . قرار بود برود وبرای همیشه فراموشم کند.
اما ... .
چند هفته بعد دوباره زنگ زد. پول می خواست وتهدیدم می کرد عکس ها و اطلاعاتی که از زندگی ام دارد را منتشرخواهد کرد.
جواب ندادم وگوشی را قطع کردم. دلم مثل سیر و سرکه می جوشید. می دانستم دست بردارم نخواهد بود.
موضوع را به مادرم اطلاع دادم . پدرم و برادرم با آن آدم مزاحم صحبت کردند و سرجایش نشست.
ولی شوهرم متوجه شده و اختلاف جدی پیدا کرده ایم. کارمان به طلاق کشیده است.
مرکز مشاوره آمده ام. خسته شده ام. می خواهم اشتباه گذشته را جبران کنم. امیدوارم شوهرم مرا ببخشد.
به این نتیجه رسیده ام بزرگترین سرمایه یک زن درکنار حفظ جوانی و زیبایی اش، احترام، حیثیت، حجاب، عفت و اعتمادی است که به او دارند و باید خودش مراقب خودش باشد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
گذشت اولیای دم از خون فرزندشان در آذربایجان غربی
رئیس کل دادگستری آذربایجان غربی از سازش در دومین پرونده قصاص استان در حوزه قضایی شوط خبر داد.
ناصر عتباتی اظهار کرد: در سال ۱۳۹۶ فردی مرتکب قتل شده بود که با رسیدگی قضایی حکم قصاص وی صادر شده بود.
رئیس کل دادگستری استان گفت: به منظور اصلاح ذات البین و اخذ رضایت از اولیای دم، با تلاش رئیس دادگستری شوط، هسته جهادی بخشایش و ریش سفیدان محلی، اولیای دم رضایت خود را اعلام کردند./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از 📌تبلیغات خبر فوری📌
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون دردِ بوتاکس تمام چروک های پوستیت رو محو کن😍
با این روش گیاهی، توی خونه و بدون عوارض چروک های پوستت رو از بین ببر👌🏻
برای اطلاعات بیشتر و دریافت این کرم بوتاکس گیاهی با 20%تخفیف روی لینک زیر بزنید👇🏻
https://landing.getz.ir/8r71U
https://landing.getz.ir/8r71U
زنم با کارگرم به من خیانت کرد
روزگاری برای خودم کسی بودم، کارگاه بزرگ جوشکاری داشتم حتی پیمانکاری ساخت یکی از مراکز درمانی مهم در گرگان به عهده من بود، اما چرخ گردون بر وفق مراد من نچرخید چرا که از همان دوران نوجوانی تحت تاثیر وسوسه های یکی از خرده فروشان مواد مخدر قرار گرفتم و بعد از ازدواج هم با خیانت هایی روبه رو شدم که ...
مرد میان سالی که عضو باند مخوف سرقت مسلحانه از طلافروشی نصرآباد است که 15 مرداد رخ داد و موجی از ترس و وحشت را در شهر ایجاد کرد، با بیان سرگذشت خود گفت: تا مقطع راهنمایی در شهر گرگان (مرکز استان گلستان) درس خواندم اما بعد از سکته پدرم، درس و مدرسه را رها کردم تا کمک خرج زندگی خواهران و برادرانم باشم ،به همین دلیل هیچ گاه راهنمای درستی در زندگی نداشتم و مسیر را به اشتباه رفتم اما خلافکاری های من از روزی شروع شد که یکی از خرده فروشان مواد مخدر در پارک نزدیک محل سکونت مان، مرا با پرداخت مبالغی وسوسه کرد تا در پارک از مواد مخدر او مراقبت و نگهداری کنم!آن زمان نوجوانی حدود 14-15 ساله بودم و از این که پول هنگفتی به دست می آوردم خیلی رضایت داشتم اما طولی نکشید که خودم فروش حشیش در پارک را آغاز کردم و به خرده فروش مواد مخدر تبدیل شدم. ولی هنوز به 20 سالگی نرسیده بودم که توسط نیروهای انتظامی دستگیر و به مدت یک سال و نیم راهی زندان شدم. بعد از آزادی از زندان بود که عاشق دختری در گرگان شدم، من با یکی از اطرافیان آن دختر دوست بودم و به همین دلیل هم خیلی زود با او ارتباط برقرار کردم و بعد هم به خواستگاری اش رفتم اما بعد از ازدواج و در حالی که 2 فرزند داشتم او آن قدر زیر گوشم زمزمه کرد تا این که حق «طلاق» را از من گرفت، من هم که نمی فهمیدم چه می کنم حق «طلاق» را به همسرم دادم.مدتی بعد از این ماجرا بود که پیامک هایی از سوی دادگاه برایم ارسال می شد که به دستگاه قضایی مراجعه کنم ولی همسرم مدعی بود این پیامک ها الکی است! من هم توجهی نمی کردم تا این که روزی متوجه شدم او در یک تماس تلفنی به فردی که آن سوی خط بود از « طلاق » سخن می گوید و ادعا می کند که از من طلاق گرفته است! باورم نمی شد ولی حقیقت داشت خلاصه همسرم با یکی از کارگران کارگاه جوشکاری من ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت.
این موضوع تاثیر بدی بر روح و روانم گذاشت و اعتماد و اطمینان مرا به هر چیزی از بین برد!
بالاخره حدود 2 سال بعد دوباره خودم را پیدا کردم و با دختر باوقار دیگری که شرم وحیا را خوب می فهمید ازدواج کردم اما باز هم روزگار با من سر ناسازگاری داشت به گونه ای که کار و کاسبی ام کساد شد و من که بیکار شده بودم با پول یارانه زندگی را می گذراندم تا این که با یک تصمیم اشتباه دیگر به تربت جام مهاجرت کردم.این جا بود که با «اسماعیل» (پرورش دهنده سگ های معروف به اتم) و دیگر اعضای باند سرقت مسلحانه آشنا شدم.
آن ها می گفتند طلافروشی نصرآباد هیچ گونه امکانات ایمنی ندارد و خیلی راحت می توانیم طلاها را سرقت کنیم البته برنامه ای برای شلیک نداشتیم اما وقتی من و «ابراهیم» (یکی دیگر از اعضای باند) داخل خودروی پراید سرقتی نشسته بودیم ناگهان صدای شلیک آمد و ...
متهمان این پرونده با دستورهای ویژه قضایی و با حضور کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی چگونگی و جزئیات ماجرای دستبرد مسلحانه به طلافروشی نصرآباد را در حالی بازسازی کردند که بسیاری از شهروندان به قدردانی از عملکرد سریع پلیس پرداختند./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
کارگاه تولید ادویه تقلبی پلمب شد
جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی گفت: با هوشیاری ماموران کلانتری شهرک "مهرگان "مشهد یک کارگاه تولید ادویه تقلبی شناسایی و پلمب شد.
سردار احمد نگهبان جانشین فرمانده انتظامی خراسان رضوی بیان کرد: با کسب خبری مبنی بر تهیه ادویه تقلبی در یک کارگاه غیرمجاز در خیابان شهید کشمیری بلافاصله تیمی از ماموارن انتظامی برای بررسی موضوع وارد عمل شدند.وی افزود: ماموران دایره تجسس کلانتری مهرگان با کنترل نامحسوس محل پس از اطمینان از صحت موضوع با هماهنگی قضائی به همراه کارشناسان اداره بهداشت و صمت وارد عمل شدند.این مقام انتظامی گفت: در بازرسی از این انبار 2 تن نان خشک آسیاب شده، یک تن رنگ خوراکی، 150 کیلوگرم ادویه تقلبی آماده عرضه به بازار و تعدادی دستگاه های صنعتی مرتبط در فضای غیربهداشتی کشف کردند.
سرهنگ نگهبان تصریح کرد: پس از هماهنگی های لازم قضائی این کارگاه غیرمجاز پلمب و یک متهم دستگیر و با تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی روانه دادسرا شد.
وی از شهروندان خواست در صورت مشاهده موارد مشابه، موضوع را از طریق شماره تماس 110 به پلیس اعلام کنند تا در اسرع وقت با افرادی که سلامت جامعه را به خطر میاندازند برخورد قانونی و قاطع انجام بگیرد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از 📌تبلیغات خبر فوری📌
🔴 خبر فوری: سازمان بهداشت جهانی:
کمردرد بدون نیاز به جراحی درمان میشود!
🔵روشی به تازگی کشف شده که با استفاده از پلاتینر تراپی امواج کِلاکْ پالْس میتونه کمردردت رو (در منزل ) درمان کنه !
• با پر کردن این پرسشنامه ، همین امروز مشاوره رایگان و تخصصی درمان کمردرد دیافت کن✅
همین الان وارد شو و پرسشنامه رو پر کن 👇🏻
https://medianashop.com/Landing/Intdbl/PL84?utm_term=0124eitaB
همه اموالم را به نامش زدم و کشتمش!
زن تهرانی توسط همسر عصبانی خود به قتل رسید.
بهمن ماه امسال زن جوانی به اداره چهارم پلیس آگاهی رفت و هنگامی که مقابل کارآگاهان قرار گرفت، گفت: با خواهرم مدام در تماس بودم اما ناگهان تلفن همراهش خاموش و ناپدید شد دلیل این موضوع را از همسرش پرسیدم اما نتیجهای نگرفتم.پس از اظهارت این زن جوان و تشکیل پرونده، با دستور بازپرس جنایی کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی برای پیدا کردن زن گمشده وارد عمل شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.بررسیهای ابتدایی کارآگاهان حکایت از آن داشت، زن گمشده با خودروی 206 خود از خانهاش به مقصد نامعلومی حرکت کرده و از آنجا به بعد ناپدید شده است؛ از سوی دیگر نیز مشخص شد، زن گمشده قصد دارد از همسرش طلاق بگیرد و قرار بوده بهزودی همسرش را ملاقات کند.
با توجه به قوت گرفتن فرضیه وقوع جنایت در این پرونده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی رسیدگی به این موضوع را دستور کار خود قرار دادند و در نخستین گام با اقدامات فنی و مخابراتی متوجه شدند، زن گمشده روز حادثه با همسرش در وردآورد قرار داشته و ناگهان تلفن همراهش خاموش شده است.
کارآگاهان دایره قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ در گام بعدی دوربینهای مداربسته محل ملاقات زن گمشده و همسرش را هدف بازبینی قرار دادند و لحظه به لحظه تردد آنها را با خودروی 206 مشاهده کردند که همین موضوع شک تیم جنایی را بر انگیخت.
بدین ترتیب تنها متهم پرونده بازداشت شد و هدف تحقیقات قرار گرفت که در جریان بازجوییها اظهارات ضد و نقیضی را به زبان آورد اما پس مشاهده شواهد ومدارک موجود راز جنایت هولناکی را در اداره دهم پلیس آگاهی فاش کرد.
متهم در جریان تحقیقات ادعا کرد: تمام اموالم را به نام همسرم زده بودم اما او قصد داشت تا از من طلاق بگیرد که در پروسه طلاق گرفتن با یکدیگر به صورت لفظی مشاجره داشتیم.
مرد میانسال ادامه داد: بههمین خاطر با همسرم قرار گذاشتم و با خودروی او در به سمت وردآورد رفتیم که در ماشین با یکدیگر ابتدا بحث کردیم و سپس درگیر شدیم که در جریان این دعوا همسرم یک چاقو از کیف خود به بیرون آورد؛ در ادامه درگیری که در ماشین رخ داد همسرم را هدف ضربات مهلک چاقو قرار دادم و جسد را با خودروی خود به ملارد بردم و رها کردم.
پس از اعتراف متهم پلیس ملارد به همراه تیم تشخیص هویت و متخصصان پزشکی قانونی راهی محل مورد نظر شدند و جسد زن میانسال را کشف کردند اما موفق به پیدا کردن خودروی 206 نشدند.
با دستور محمدرضا صاحبجمعی؛ بازپرس ویژه قتل شعبه ششم دادسرای امور جنایی، جسد مقتول جهت معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
قتل خونین پسر جوان در شهر شاوور خوزستان
پسر 25 ساله توسط دوستش در شهر شاوور با ضربات چاقو به قتل رسید.
سرهنگ سعید داراب نیا فرمانده انتظامی شهرستان کرخه در گفتگو با خبرنگار حوزه انتظامی رکنا در خوزستان گفت: در پی به قتل رسیدن پسر 25 ساله در صبح روز پنجشنبه23 فرودین ماه در شهر شاوور مأموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرخه به همراه بازپرس ویژه شعبه قتل در محل حاضر گردیدند و مشاهده کردند پسر 25 ساله ای با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.سرهنگ داراب نیا گفت در تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که این قتل هولناک توسط جوان 28ساله که دوست صمیمی مقتول میباشد رخ داده است.
وی افزود: کارآگاهان پلیس آگاهی این شهرستان با تسلط اطلاعاتی در کمتر از ۲۴ ساعت موفق به شناسایی قاتل فراری شده و پس از هماهنگی با مرجع قضایی، طی یک عملیات غافلگیرانه او را در مخفیگاهش دستگیر کردند و در بازرسی صورت گرفته از مخفیگاه متهم، یک قبضه سلاح سرد (چاقو) به کار رفته در صحنه جرم کشف و ضبط شد.
سرهنگ دارب نیا که شخصا فرماندهی عملیات دستگیری قاتل را به عهده داشت: با اشاره به اینکه قاتل در تحقیقات پلیس به قتل ارتکابی اعتراف و انگیزه خود را اختلافات شخصی عنوان کرد، بیان کرد: متهم پس از تشکیل پرونده جهت سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دختر 14 ساله قربانی خودخواهی نامادری اش شد
دختر ۱۴ساله پس از آزارو اذیت های نامادری از خانه گریخت.
من دیانا هستم ....هوا تاریک بود و من بدون آنکه بدانم کجا میخواهم بروم راه می رفتم آنقدر ذهنم درگیر بود که اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که بر روی زمین افتادم. زانو هایم درد میکرد به سختی از روی زمین بلند شدم شلوارم روی زمین کشیده شده بود و سر زانوهایم کمی پاره شده بود درحال نگاه کردن به زانو هایم بودم که که کودکی ام مقابل چشمانم ایستاد زمانی که من 5 ساله بودم . وقتی روی زمین افتادم مادرم مرا بلند کرد و با نوای او دردم التیام پیدا کرد اما حالا او نبود و من تنها در خیابانها نمیدانستم به کجا پناه ببرم.
من ازخانه فرار کرده بودم از رنج هایی که نامادری ام هر روز بر من روا می داشت خسته شده بودم او مدام مرا آزار می داد وهر بار که پدرم خسته از مغازه میوه فروشی که داشت به خانه برای میگشت مرا بهانه میکرد و دعوایی در خانه راه می انداخت.او دل خوشی ازمن نداشت انگار حضور من در خانه زیادی بود. برای خوش گذرانی خودش و خواهرش که مدام خانه ما بود هر کاری انجام می داد من در اتاقم در تنهایی خودم حبس شده بودم نمیدانستم چگونه از این زندان فرار کنم پدر اصلا به نیاز هایم توجهی نداشت و فقط گلی خانوم نامادریم را میگویم برایش مهم بود من 10ساله بودم که در یک تصادف لعنتی مادرم جانش را ازدست داد و بعد ازمدتی پدرم به اصرار مادربزرگم با گلی ازدواج کرد او روزهای اول سعی میکرد مهربانی کند اما چند ماه بیشتر طول نکشید که چهره واقعی اش را نشان داد در هر مسله ای که پیش می آمد از حضور من واینکه باید بروم در خانه مادربزرگم بمانم صحبت میکرد بعد ازاینکه پدرم آب پاکی را روی دستانش ریخت و گفت دخترم باید درخانه خودش بزرگ شود دیگر رفتارهایش خیلی تغییر کرد مدام مرا آزار میداد و به پدرم میگفت من دختر بدی هستم آنقدر ازمن بد میگفت که حتی گاهی پدرم مجبور می شد مرا تنبیه کند.
از این وضعیت خسته شده بودم حتی دیگر حال درس خواندن هم نداشتم تولد 14 سالگی ام که شد از کیک و شمع تولد خبری نبود حتی پدرم هم انگار این روز را فراموش کرده بود گلی خودش را به مریضی زده بود وپدرم را به بیمارستان کشاند من تنها در خانه ماندم نیمه شب بود که صدای آمدنشان را شنیدم بازهم خبری از کیک تولد نبود صبح که شد گلی با تنفر زیاد مرا از خواب بلند کرد و گفت که من زندگی خوبش را خراب کرده ام هیچ حرفی نداشتم بگویم شب که شد پدرم آمد من در اتاقم بودم آنها در میان صحبتهایشان درباره این موضوع حرف میزدند که قرار است من به خانه مادربزرگم بروم آنطور که فهمیدم گلی باردار شده بود و پدرم میگفت که وجود من برایش آزار دهنده است پدرم هم قبول کرد تا این را فهمیدم دلم شکست ودنیا روی سرم خراب شد نمیدانستم چه کار کنم تنها چیزی که دور سرم میچرخید فرار از این زندان بود میخواستم از خانه فرار کنم کوله پشتی ام را آماده کردم و عکس های مادرم را برداشتن منتظر شدم همه بخوابند بعد از خانه گریختن فکر کنم ساعت 2 نیمه شب بود در خانه را آرام بستم و کوله ام را روی دوشم انداختم و رفتم . اصلا درباره مقصد هیچ فکری نکرده بودم فقط میخواستم از خانه پدرم دور شوم آنقدر دور که دیگر مرا نبیند درخیابان پایم در یک چاله رفت چند دقیقه بعد بود که گشت پلیس وقتی مرا دید متوجه شد که من از خانه فرار کردم اصلا دوست نداشتم به خانه برگردم من دیگر متعلق به آن خانه نبودم وقتی افسر پلیس آدرس خانه امان را خواست گفتن من خانه ندارم ونه پدرومادر ..../رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
همه اموالم را به نامش زدم و کشتمش!
زن تهرانی توسط همسر عصبانی خود به قتل رسید.
بهمن ماه امسال زن جوانی به اداره چهارم پلیس آگاهی رفت و هنگامی که مقابل کارآگاهان قرار گرفت، گفت: با خواهرم مدام در تماس بودم اما ناگهان تلفن همراهش خاموش و ناپدید شد دلیل این موضوع را از همسرش پرسیدم اما نتیجهای نگرفتم.پس از اظهارت این زن جوان و تشکیل پرونده، با دستور بازپرس جنایی کارآگاهان اداره چهارم پلیس آگاهی برای پیدا کردن زن گمشده وارد عمل شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.بررسیهای ابتدایی کارآگاهان حکایت از آن داشت، زن گمشده با خودروی 206 خود از خانهاش به مقصد نامعلومی حرکت کرده و از آنجا به بعد ناپدید شده است؛ از سوی دیگر نیز مشخص شد، زن گمشده قصد دارد از همسرش طلاق بگیرد و قرار بوده بهزودی همسرش را ملاقات کند.
با توجه به قوت گرفتن فرضیه وقوع جنایت در این پرونده، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی رسیدگی به این موضوع را دستور کار خود قرار دادند و در نخستین گام با اقدامات فنی و مخابراتی متوجه شدند، زن گمشده روز حادثه با همسرش در وردآورد قرار داشته و ناگهان تلفن همراهش خاموش شده است.
کارآگاهان دایره قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ در گام بعدی دوربینهای مداربسته محل ملاقات زن گمشده و همسرش را هدف بازبینی قرار دادند و لحظه به لحظه تردد آنها را با خودروی 206 مشاهده کردند که همین موضوع شک تیم جنایی را بر انگیخت.
بدین ترتیب تنها متهم پرونده بازداشت شد و هدف تحقیقات قرار گرفت که در جریان بازجوییها اظهارات ضد و نقیضی را به زبان آورد اما پس مشاهده شواهد ومدارک موجود راز جنایت هولناکی را در اداره دهم پلیس آگاهی فاش کرد.
متهم در جریان تحقیقات ادعا کرد: تمام اموالم را به نام همسرم زده بودم اما او قصد داشت تا از من طلاق بگیرد که در پروسه طلاق گرفتن با یکدیگر به صورت لفظی مشاجره داشتیم.
مرد میانسال ادامه داد: بههمین خاطر با همسرم قرار گذاشتم و با خودروی او در به سمت وردآورد رفتیم که در ماشین با یکدیگر ابتدا بحث کردیم و سپس درگیر شدیم که در جریان این دعوا همسرم یک چاقو از کیف خود به بیرون آورد؛ در ادامه درگیری که در ماشین رخ داد همسرم را هدف ضربات مهلک چاقو قرار دادم و جسد را با خودروی خود به ملارد بردم و رها کردم.
پس از اعتراف متهم پلیس ملارد به همراه تیم تشخیص هویت و متخصصان پزشکی قانونی راهی محل مورد نظر شدند و جسد زن میانسال را کشف کردند اما موفق به پیدا کردن خودروی 206 نشدند.
با دستور محمدرضا صاحبجمعی؛ بازپرس ویژه قتل شعبه ششم دادسرای امور جنایی، جسد مقتول جهت معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
قتل خونین پسر جوان در شهر شاوور خوزستان
پسر 25 ساله توسط دوستش در شهر شاوور با ضربات چاقو به قتل رسید.
سرهنگ سعید داراب نیا فرمانده انتظامی شهرستان کرخه در گفتگو با خبرنگار حوزه انتظامی رکنا در خوزستان گفت: در پی به قتل رسیدن پسر 25 ساله در صبح روز پنجشنبه23 فرودین ماه در شهر شاوور مأموران دایره جنایی پلیس آگاهی کرخه به همراه بازپرس ویژه شعبه قتل در محل حاضر گردیدند و مشاهده کردند پسر 25 ساله ای با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است.سرهنگ داراب نیا گفت در تحقیقات به عمل آمده مشخص شد که این قتل هولناک توسط جوان 28ساله که دوست صمیمی مقتول میباشد رخ داده است.
وی افزود: کارآگاهان پلیس آگاهی این شهرستان با تسلط اطلاعاتی در کمتر از ۲۴ ساعت موفق به شناسایی قاتل فراری شده و پس از هماهنگی با مرجع قضایی، طی یک عملیات غافلگیرانه او را در مخفیگاهش دستگیر کردند و در بازرسی صورت گرفته از مخفیگاه متهم، یک قبضه سلاح سرد (چاقو) به کار رفته در صحنه جرم کشف و ضبط شد.
سرهنگ دارب نیا که شخصا فرماندهی عملیات دستگیری قاتل را به عهده داشت: با اشاره به اینکه قاتل در تحقیقات پلیس به قتل ارتکابی اعتراف و انگیزه خود را اختلافات شخصی عنوان کرد، بیان کرد: متهم پس از تشکیل پرونده جهت سیر مراحل قانونی تحویل مرجع قضایی شد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
♦️سرنوشت تلخ یک خانواده ۵ نفره در سربیشه/ عبور از رودخانه فصلی حادثه آفرید
مدیرعامل هلالاحمر خراسان جنوبی:
🔹ظهر امروز، گزارش غرقشدگی یک خانواده که با سواری پژو ۴۰۵ قصد عبور از رودخانه محلی حوالی بخش درح، نزدیک روستای مرزی تیغناب را داشتند، به جمعيت هلال احمر اعلام شد.
🔹بلافاصله ۲ تیم عملیات نجات و یک تیم پشتیبان هلالاحمر شهرستان سربیشه به محل حادثه اعزام شدند.
🔹امدادگران پس از یک ساعت، پيكر ۵ نفر جانباخته شامل پدر، مادر و سه فرزند خانواده را در مسیر رودخانه از آب بیرون كشيدند./خبرفوری
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154