🔸ماهانه ۱۰ کیلو زعفران از کشور قاچاق میشود/ دو درخواست بر زمین مانده صادرکننده زعفران
غلامرضا میری، نایب رئیس شورای ملی زعفران:
🔹شواهد نشان میدهد زعفران هم به زودی به سرنوشت فرش دستباف، زیره و پسته دچارخواهد شد و بهصورت خوشبینانه، ۳ یا ۴ سال آینده ما میزبان این محصول در کشور خواهیم بود و جایگاهی در بازارهای جهانی خواهیم داشت.
🔹بانک مرکزی ارز بازار آزاد را قبول ندارد. نتیجه این میشود که من صادرکننده بیشتر از این توان مقابله نداشته باشم و نتیجه آن شده که ماهانه ۱۰ تن زعفران قاچاق میشود و نمیدانیم چه سیاستی است و نفعی هم برای دولت در کار نیست.
🔹ما پیشنهادمان این است که صادرکننده، دلار حاصل از صادرات را با قیمت آزاد به فروش برساند یا این میزان صادرات اختصاص داده شود به میزان کالای لوکسی که به کشور وارد میشود./شهرآرانیوز
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
🔸️ اعتراف به ۲۱ سرقت از ساختمانهای نیمهکاره و باغ شهرها
🔹️سارقینی که با دوربین مداربسته یک باغ شخصی شناسایی شدند تاکنون به ۲۱ سرقت از اماکن به ویژه ساختمانهای نیمه کاره و باغ شهرها اعتراف کردهاند.
سرهنگ کرامت کریمی فرمانده انتظامی گراش در گفتوگو با خبرگزاری پلیس:
🔹️در پی وقوع چندین فقره سرقت از منازل و ساختمانهای نیمه کاره در سطح شهرستان، دستگیری سارق یا سارقان احتمالی به صورت ویژه در دستور کار ماموران انتظامی قرار گرفت.
🔹️ماموران با انجام اقدامات پلیسی و گشت زنی هدفمند موفق به شناسایی سارقین شدند و آنان را در مخفیگاهشان دستگیر کردند.
🔹️در این خصوص یک نفر مالخر نیز شناسایی و دستگیر شده است که متهمین به دستگاه قضایی تحویل داده شدهاند.
🔹️سرهنگ «کریمی» از شهروندان گراش خواست در صورت مشاهده و برخورد با هرگونه موارد مشکوک مراتب را به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ اطلاع دهند./صبح لارستان
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
مرگ دردناک جوان 26 ساله در حادثهای غیرمنتظره
مردی 26 ساله هنگام کار در یک ساختمان در حال احداث در محدوده غرب شهر مشهد در پی سقوط آجر روی سرش جان باخت.
به گزارش سایت جنایی، سرهنگ عباسعلی دهقانی، جانشین فرمانده انتظامی مشهد گفت: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی 110 مبنی بر مرگ مشکوک در یکی از مراکز درمانی مشهد، بلافاصله ماموران انتظامی برای بررسی موضوع به محل حادثه اعزام شدند.وی تصریح کرد: در تحقیقات ماموران انتظامی مشخص شد مردی 26 ساله هنگام کار در یک ساختمان در حال ساخت بوده که چند آجر به دلیل نامعلوم از روی دیوار سقوط و به سر این کارگر جوان برخورده کرده است.
سرهنگ دهقانی بیان داشت: فرد مصدوم بلافاصله به مراکز درمانی منتقل ولی با وجود تلاش تیم پزشکی به علت شدت جراحات وارده به سر فوت می کند.
جانشین فرمانده انتظامی مشهد با ابراز تاسف از این سانحه دلخراش و تاکید بر رعایت اصول ایمنی در هنگام کار خاطرنشان کرد: در این خصوص پرونده قضائی تشکیل و جسد متوفی به پزشکی قانونی منتقل شد./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
شوهرم به خاطر سرد شدن غذا بیرحمانه کتکم زد
وقتی آن پسر مرا با خودش به افغانستان برد و درآن جا با هم ازدواج کردیم، تازه فهمیدم که شوهرم مردی خلافکار است و روحیه خشنی دارد تا جایی که مدام مرا کتک می زد و با سیم داغ می کرد. با وجود این، زمانی که به مشهد بازگشتیم…
به گزارش روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 26 ساله ای است که مدعی بود شوهرش او را به خاطر سردی غذا کتک زده است. این زن جوان درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: به خاطر آن که پدرم شناسنامه نداشت، من هم نتوانستم به مدرسه بروم و به همین خاطر بیسواد باقی ماندم. ازسوی دیگر هم پدرم اوضاع اقتصادی خوبی نداشت ولی مرد سخت گیری بود و اجازه نمی داد بدون مادرم از خانه خارج شوم. من هم از همان دوران کودکی به همراه مادرم کار می کردم تا بخشی از مخارج زندگی را تامین کنیم. هنگامی که بزرگتر شدم و به 17 سالگی رسیدم،دریکی از کارخانه های تولید رب مشغول کار شدم. ولی یک روز دختری سیگار به درون کارخانه آورد و زمانی که لو رفت، آن را به گردن من انداخت. من هم که از پدرم می ترسیدم آن شب به پیشنهاد زن دیگری که در کارخانه کار می کرد به خانه او رفتم تا از سخت گیری و کتک کاری احتمالی پدرم دور بمانم. خلاصه در منزل آن همکارم با پسری به نام «جمعه»آشنا شدم که به صورت غیرمجاز در ایران زندگی می کرد. همکارم مرا ترغیب کرد تا به همراه آن پسر به افغانستان بروم و با او ازدواج کنم! من هم که از بازگشت به منزل پدرم ترس داشتم، پیشنهاد او را پذیرفتم و با«جمعه» ازدواج کردم اما وقتی به هرات رفتیم تازه متوجه شدم که شوهرم مردی بسیار خشن است و مرا برای کنیزی خانواده و اقوامش به افغانستان آورده است.او مرا به هر بهانه ای کتک می زد و حتی با سیم دستانم را داغ می کرد. این رفتارهای خشن او به حدی رسید که یک بار بر اثر کتک کاری دستم دچار خونریزی شدید شد به طوری که مجبور شد خودش دستم را بخیه بزند اما دستم عفونت کرد و کبود شد؛ با وجود این، مرا نزد پزشک نمی برد تا این که بالاخره مادرش با دیدن وضعیت وخیم عفونت مرا به درمانگاه برد ولی آثار آن زخم هنوز روی دستم باقی مانده است. با آن که صاحب 3 فرزند شده بودم ولی همسرم هر بلایی که دوست داشت بر سرم می آورد و من هم چاره ای جز سکوت نداشتم و تنها دلخوشیام گفت وگوی تلفنی با خانواده ام بود. آن ها مرا تشویق می کردند که به ایران بازگردم اما همسرم اجازه نمی داد تا این که وقتی درگیری ها در افغانستان زیاد شد و شوهرم نیز خلاف هایی را مرتکب شده بود،سراسیمه به خانه آمد و من و فرزندانم را به ایران بازگرداند اما در ایران هم به خلافکاری هایش ادامه داد . بالاخره شب گذشته زمانی که غذایش را سر سفره گذاشتم ناگهان مرا زیرمشت و لگد گرفت چرا که غذا سرد شده بود! او آن قدر مرا کتک زد که همسایگان متوجه شدند و ماجرا رابه خانواده ام اطلاع دادند. پدرم نیز خیلی زود خودش را به خانه ام رساند و مرا به خانه خودش برد. امروز هم که برای شکایت از همسرم به کلانتری آمدم تازه فهمیدم که او به اتهام سرقت هم تحت تعقیب پلیس است اما ای کاش…
با توجه به ادعاهای زن جوان،تحقیقات گسترده ای با دستور سرگرد آبکه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد)برای دستگیری شوهر وی آغاز شد و بررسی های روانشناختی نیز در دستور کار مشاوران دایره مددکاری اجتماعی قرار گرفت./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
قتل مرموز پسر جوان؛ موتورسواران ناشناس پیکر نیمه جان مقتول را در اورژانس رها کردند
تحقیقات برای کشف راز مرگ جوانی که در اورژانس یک درمانگاه، فوت شده است، آغاز شد.
به گزارش سایت جنایی، بازپرس امیرحسین علیمردان که روز جمعه مسولیت کشیک قتل پایتخت را برعهده داشت ساعت 11 صبح از پیدا شدن پیکر بیجان جوانی مطلع شد که در محوطه درمانگاهی رها شده بود.ماموران کلانتری 159 بیسیم که موضوع را به بازپرس جنایی گزارش دادند، گفتند: در فاصله کوتاهی پس از پیدا شدن پیکر پسر جوان او به اورژانس درمانگاهی که در آنجا راه شده بود، انتقال یافت و ماموران هم بلافاصله در جریان قرار گرفتند.در ادامه اقدامات درمانی و پزشکی برای نجات جان پسر جوان موثر واقع نشد و او جان خود را از دست داد.
پس از آن بازپرس، دستور حضور تیمهای تحقیق جنایی را صادر کرد و در بازبینی فیلمهای دوربینهای مداربسته مشخص شد دو نفر که سوار موتورسیکلت بودند مرد جوان را کنار در ورودی اورژانس درمانگاه رها کردند و رفتند.
در حال حاضر با دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای شناسایی دو موتورسوار و نحوه مجروح شدن جوان فوت شده ادامه دارد و جسد به پزشکی قانونی انتقال یافته است تا علت مرگ و هویت مقتول مشخص شود./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
خیانت مرد مشهدی منجر به فروپاشی زندگی مشترک شد / زن این زندگی حس جنون داشت
عقده گشایی زن جوان از همسرش با سلاح سرد منجر به دستگیری او شد.
زن 21 ساله ای که به اتهام چاقوکشی و استفاده از افشانه فلفل دستگیر شده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اولین فرزند خانواده هستم که تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم. پدرم با آن که مردی معتاد و کارگر ساختمانی بود اما هیچ گاه دعوا و مشاجره او را با مادرم ندیدم چراکه پدرم مرد مهربانی بود و همه اعضای خانواده را دوست داشت.اکنون نیز 7 سال از ترک اعتیادش می گذرد و دیگر مواد مخدر مصرف نمی کند اما من که در خانواده ای ضعیف زندگی می کردم و مادرم نیز برای تامین مخارج خانواده در خانه های مردم کارگری می کرد، در 11 سالگی مرا به عقد یکی از بستگانش درآورد که 10 سال از من بزرگتر بود ولی من به «اصغر» علاقه ای نداشتم.به همین خاطر هم خیلی زود و در همان دوران نامزدی از او طلاق گرفتم و به تحصیلاتم ادامه دادم. هنوز 6 ماه بیشتر از طلاقم سپری نشده بود که روزی با یکی از دوستانم به فروشگاه لوازم تزیینی دوست پسر او رفتیم تا «سپیده» موضوعی را با «نعمت» در میان بگذارد.
خلاصه در همین دیدار بود که «نعمت» به من چشم دوخت و این گونه روابط عاطفی بین من و «نعمت» شکل گرفت. «سپیده» هم وقتی موضوع را فهمید با من قهر کرد ولی نعمت درحالی قصد ازدواج با مرا داشت که پدرم اصرار می کرد به تحصیلاتم ادامه بدهم و در شرایط بهتری ازدواج کنم اما من راضی نشدم و با «نعمت» ازدواج کردم.
حدود2 سال بعد نامزدم قصد داشت مراسم عروسی را برگزار کند اما خانواده ام نمی توانستند جهیزیه را فراهم کنند. به همین دلیل من باردار شدم تا خانواده ام را برای شروع زندگی مشترک در تنگنا بگذارم. از سوی دیگر وقتی پدرم اوضاع را این گونه دید به ناچار جهیزیه اندکی با قرض از دوستانش تهیه کرد و مرا در حالی به خانه بخت فرستاد که چند ماه بعد پسرم به دنیا آمدولی رفتارهای نعمت با من به کلی تغییر کرده بود و دیگر به من اهمیتی نمی داد.
در همین روزها بود که فهمیدم «نعمت» دوباره به سوی «سپیده» بازگشته و با او ارتباط دارد. دنیا روی سرم خراب شد. در این وضعیت نمی دانستم چگونه رفتار کنم. اعصابم به هم ریخته بود که پس از یک مشاجره طولانی، دست پسرم را گرفتم و به خانه پدرم رفتم.
تصمیم داشتم از «نعمت» طلاق بگیرم و به دنبال سرنوشت خودم بروم اما او با رفتارهایش تلاش کرد تا اعتماد مرا جلب کند و سوگند خورد که دیگر باکسی در ارتباط نباشد. از سوی دیگر هم مرا به کلاس های شیرینی پزی فرستاد تا این حرفه را یاد بگیرم.
مدتی بعد در خانه سفارش می گرفتم و شیرینی های مختلف را برای فروشگاه ها تهیه می کردم اما نمی توانستم خیانت همسرم را فراموش کنم. این بود که من هم در فضای مجازی با جوانی آشنا شدم و با او ارتباط پیامکی برقرار کردم.
چندبار هم به دیدارش رفتم و با او به گفت وگوپرداختم. در این میان ناگهان «نعمت» متوجه پیامک ها شد و رابطه من با «سعید» لو رفت. او که خیلی عصبانی شده بود مرا زیر مشت و لگد گرفت و کتکم زد.
من هم به سوی آشپزخانه رفتم و با چاقو به شوهرم حمله کردم که او با دستش تیغه چاقو را گرفت و کف دستش زخمی شد. در این گیر و دار من به سمت اتاق فرار کردم و افشانه فلفل را از روی میز برداشتم و به صورت همسرم پاشیدم. این گونه بود که «نعمت» وحشت زده با پلیس تماس گرفت و من هم دستگیر شدم اما ای کاش ...
باتوجه به اهمیت این پرونده چاقوکشی، بررسی های قانونی و اقدامات روانشناختی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد آبکوه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
قتل بدون انگیزه، فقط به خاطر یک لحظه عصبانیت
پسر عصبانی که در یک جر و بحث آنی مرتکب قتل شده بود در کمتر از 18 ساعت به همراه 7 نفر از دوستانش از سوی پلیس بندرعباس دستگیر شد.
سردار علیاکبر جاویدان فرمانده انتظامی هرمزگان گفت: در پی وقوع یک فقره نزاع و درگیری منجر به قتل یک جوان در بندرعباس و متواری شدن قاتل و دیگر عاملان قتل، پیگیری موضوع بهطور ویژه در دستور کار قرار گرفت. در تحقیقات اولیه، مشخص شد مقتول به نام یوسف توسط افرادی ناشناس در اثر ضربات عمیق جسم برنده به ناحیه گردن به قتل رسیده است که با اقدامات فنی و اطلاعاتی در کمتر از ۱۸ ساعت پس از وقوع قتل، ضارب اصلی و همدستان وی در 7 عملیات جداگانه در مخفیگاههایشان دستگیر شدند.سردار جاویدان خاطرنشان کرد: یکی از متهمان دستگیر شده در بازجوییهای علمی انجام شده، بهصراحت به قتل مقتول به علت جر و بحث آنی و بدون هیچ انگیزه قبلی اعتراف کرد که در بازرسی از مخفیگاه متهم، آلت قتاله که هنوز آثار خون روی تیغه آن مشهود بود، کشف و ضبط شد./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
درخواست طلاق در غم از دست دادن فرزند؛ شوهرم نباید برای پسرمان موتور میخرید
ثریا بعد از 20 سال زندگی مشترک و در حالیکه وضعیت روحی آشفتهای دارد تصمیم گرفته از همسرش جدا شود. این زن داستان زندگی مشترک و جداییاش را برای اعتمادآنلاین روایت میکند.
*سالهای زیادی با همسرت زندگی کردی. حالا چرا تصیم به طلاق گرفتهای؟
پسر 16 سالهای داشتم که به خاطر ندانم کاری شوهرم جانش را از دست داد. برای همین او را نمیبخشم.
*مگر شوهرت چه کرد که پسرت جانش را از دست داد؟
پسر من بیش فعالی داشت و من مدتهای زیادی بود که او را تحت درمان قرار داده بودم. به خاطر شغلی که دارم خیلی زود متوجه این ماجرا شدم. بچههای بیش فعال کنترل هیجان کمتری دارند. من هم سعی داشتم پسرم را با توجه به سنی که داشت از این برهه حساس بیرون بکشم اما شوهرم برای او موتور خرید و پسرم تصادف کرد و او را از دست دادم.
*وقتی شوهرت موتور خرید تو در جریان نبودی؟
پسرم چندبار گفته بود موتور میخواهد. من به شوهرم گفتم نباید برایش موتور بخری. هم سن کمی دارد و هم اینکه نمیتواند هیجانش را کنترل کند و او را به سمت نابودی میبرد اما شوهرم دور از چشم من خریده بود.
*چرا وقتی متوجه شدی جلوی موتورسواری پسرت را نگرفتی؟
اصلا نمیدانستم موتور دارد او برای اینکه من متوجه نشوم موتورش را خانه مادربزرگش میگذاشت. من بعد از کشته شدن پسرم فهمیدم موتور برای خودش بود.
*گفتی به واسطه شغلی که داری متوجه شدی که پسرت بیش فعالی دارد. شغل شما چیست؟
من دستیار پزشک هستم. 20 سال است که کار میکنم بعد از ازدواجم درس خواندم و فوق دیپلم پرستاری گرفتم از همان موقع هم در یک کلینیک کارمیکنم. حضورم در همان کلینیک پیش پزشکان باعث شد که زود متوجه بیش فعالی فرزندم بشوم.
*فکر نمیکنی درخواست طلاق به دلیل سوگی است که تجربه میکنی؟ مطمئن هستی بعد از جدایی پشیمان نمیشوی؟
شوهرم در همه این سالها هیچ وقت به من توجه نکرده است. وقتی پسرم را که عزیزترین آدم زندگیام بود، با ندانم کاریاش از من گرفت حاضر نیستم به زندگی با او ادامه بدهم./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
قتل نامزد سابق دختر جوان به دست رقیب عشقی
راز ناپدید شدن پسر جوان با دستگیری راننده تاکسی اینترنتی و نامزد او لو رفت.
به گزارش سایت جنایی، والدین پسر جوانی که چند روز از ناپدید شدنش گذشته بود اواسط بهمن به دادسرای جنایی و پلیس آگاهی تهران مراجعه کردند و از مفقود شدن پسر جوان خود به نام محسن خبر دادند.پدر و مادر محسن گفتند: پسرمان آخرین بار برای انجام کاری از خانه خارج شد و پس از آن نه تنها به خانه بر نگشت بلکه از او خبری نداریم. ما هر جایی که ممکن بود رفته باشد، سر زدیم حتی در نهایت به بیمارستانها و پزشکی قانونی هم رفتیم اما خبری از سرنوشت پسرمان بدست نیاوردیم.
با طرح این شکایت، تحقیقات آغاز و مشخص شد محسن تا مدتی قبل با دختری نامزد بود، اما ارتباط آنها به هم خورد.
بنابراین ماموران سراغ دختر جوان که 23 سال دارد و دانشجو است، رفتند. این دختر به نام وحیده در تحقیقات پلیسی گفت: ارتباط من و محسن قطع شد و دیگر از او خبری ندارم.
در ادامه مشخص شد آخرین تماس محسن با جوان دیگری به نام حمید بود که در مراحل بعد بررسیهامعلوم شد راننده تاکسی اینترنتی است. جوان راننده در تحقیقات گفت: من پسر ناپدید شده را به عنوان مسافر سوار و پیاده کردم و ارتباط دیگری هم با او ندارم که بدانم کجا رفت یا بعد از آن چه اتفاقی برایش افتاده است.
این در حالی بود که تحقیقات در مورد نامزد سابق پسر ناپدید شده حکایت از این داشت که او هم با راننده تاکسی اینترنتی ارتباط و تماس داشته است. بازجویی دوباره از دختر جوان در مورد دلیل ارتباطش با راننده تاکسی فاش کرد حمید خواستگار او است. به این ترتیب دختر و پسر جوان که به نظر میرسید چیزی را مخفی میکنند، بازداشت شدند. دختر جوان در آخرین مرحله از تحقیقات اعتراف کرد نامزد جدیدش محسن را به قتل رسانده است.
به این ترتیب حمید بار دیگر مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: من خواستگار وحیده بودم و حتی با پدرش هم ملاقاتی داشتم تا با هم آشنا شویم ومقدمات ازدواجمان فراهم شود. من چند ماه پیش او را سوار کردم و از دانشگاه به خانه بردم در راه هم سر مسائل اقتصادی و موضوعات دیگر با هم صحبت کردیم. همان موقع بود که از او خوشم آمد. به همین خاطر به او زنگ زدم و کم کم رابطه ما شکل گرفت. با پدرش هم صحبت کرده و خواستگاری رفته بودم تا نامزد کنیم. اما در این بین فهمیدم وحیده قبل از من با یکی از اقوام دورشان نامزد بوده که نامزدیشان به خاطر اینکه تفاهم نداشتند به هم خورده است، اما نامزد سابق وحیده دایم به او پیام میداد.
این متهم ادامه داد: من با محسن قرار گذاشتم تا با او صحبت کنم. روز حادثه سه نفری به جاده ساوه رفتیم. وقتی به جایی خلوت رسیدیم ما دو نفر از ماشین پیاده شدیم و مشاجره کردیم. من در ماشین روی وحیده قفل کردم. بعد رفتم با آن پسر دعوا کردم و با چاقویی که داشتم او را کشتم و جسدش را هم در بیابانهای اطراف جاده ساوه آتش زدم.با اعتراف متهم اصلی پرونده، دختر جوان که شاهد ماجرا بود، گفت: من حضور داشتم، اصلا قرار نبود چنین اتفاقی بیفتد و قرار بود آنها با هم صحبت کنند. حمید بعد از قتل من را تهدید کرد تا سکوت کنم.
در حال حاضر هر دو جوان در بازداشت هستند و تحقیقات برای یافتن جسد ادامه دارد./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دستگیری عاملان زورگیری در بزرگراه صدر
رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت از دستگیری ۳ نفر از عوامل زورگیری در بزرگراه صدر خبر داد.
سرهنگ بابک نمکشناس رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت از دستگیری عاملان زورگیری در بزرگراه صدر خبر داد.
وی با بیان این مطلب که سه نفر از زورگیران دستگیر شدهاند تصریح کرد: بازسازی صحنه زورگیری در روز دوشنبه ۲۷ فرودین ماه انجام میشود.
گفتنی است صبح ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۳ فیلمی مبنی بر زورگیری از سرنشین یک دستگاه خودرو توسط دو نفر موتورسوار در اتوبان صدر در فضای مجازی منتشر شد که در ادامه پیگیری ویژه دستگاه قضا و پلیس را به دنبال داشت تا اینکه امروز سرهنگ نمکشناس از دستگیری این افراد خبر داد./مشرق
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
آزار سیاه دختر چشم رنگی در زیرزمین مرد شیطان
پاییز از راه رسیده بود دیگر صدای خش خش برگها را دیگر زیر پاهایم حس نمیکردم ازاینکه اسیر وعده های پوچ مهرداد شده بودم از خودم متنفرشده بودم او دوسال مرا بازی داد وبعد وبه راحتی مراکنار گذاشت.
از وقتی یادم می آید پدرم اعتیاد داشت و به خاطر همین مدام سر بساطش بود دعواهای پدر و مادرم هیچ وقت تمامی نداشت تا اینکه مادرم پا پیش گذاشت و از پدرم طلاق گرفت.مادرم دیگر از کتک های پدرم رها شده بود من وبرادر هر دو نزد مادرم دریک خانه اجاره ای زندگی میکردیم مادرم برای تامین مخارج من و برادرم در خانه های مردم کار میکرد بعد از چند ماه زندگی مان روبراه شده بود دیگر از آن جنگ ودعوا ها خبری نبود . من دوستم مریم یک روز در مسیر مدرسه که از یک پارک عبور می کردیم با پسری بنام مهرداد آشنا شدیم اولش ما از اصلا محل نمی دادیم بعد از چند روز و اصرار های مهرداد برای دوستی با من سرانجام پیشنهادش را پذیرفتم .هر روز او را میدیدم و به صورت تلفنی باهم حرف میزدیم این صحبت کردن ها دیگر برایم یه عادت شده بود من به مهرداد وابسته شده بودم او مدام از من تعریف میکرد و هر بار به خاطر رنگ چشم هایم که سبز رنگ بود اظهار علاقه میکرد مرا نیلوفر زندگی اش خطاب می کرد این ارتباط های روزانه باعث شده بود من دیگر به او اعتماد کنم یک روز او مرا به خانه دوستش برد من و او داخل زیر زمین خانه دوستش تنها بودیم که او پیشنهاد شرم آوری به من کرد من ممانعت کردم اما با فریب و نیرنگ سرانجام اسیر فکر شیطانی او شدم بعد از این رابطه عذاب وجدان سختی به سراغم آمد مهرداد وقتی بازم به دنبال این رابطه بود که من دیگر تن به خواسته اش ندادم این بود که دیگر جواب تلفن هایم را نمیداد تا اینکه دوستم به من خبر داد که او را با یک دختر دیگری دریکی از پارک های محله دیده است راستش را بخواهیم باور نکردم و ولی بعد خودم پی به ماجرا بردم او دیگر مرا رها کرده بود دیگر از آن وعده هایی که به من داده بود و قرار بود مرا خوشبخت کند خبر نبود.
او همیشه مرا چشمان سبز زندگیش خطاب میکرد ومیگفت تو برای من هستی ....
شب و روزم با اشک همراه شده دیگر حوصله مدرسه درس و مشق را نداشتم هر چه مادرم می پرسید چه شده است؟ جواب نمی دادم،تا اینکه یک روز از قرص های اعصاب مادرم به مقدار زیاد خوردم و دست به خودکشی زدم که متأسفانه موفق نشدم.میخواستم زندگی لعنتی خودن را پایان بدهم مهرداد از من سواستفاده کرده بود و فقط به دنبال تامین وسوسه های شیطانی اش بود من نباید اسیر فکر پلید او می شدم..../رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
واقعیت ماجرای پنهان کردن جسد پدر برای حقوق بازنشستگی اش
پسر شیشه ای و بی رحم که به خاطر تصاحب کارت بانکی حقوق بازنشستگی پدرش دست به جنایت زده بود پس از بازجویی های فنی سرانجام به اتهامش اعتراف کرد.
سرهنگ علی زنگنه فرمانده انتظامی رباط کریم در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار رکنا گفت:رسیدگی به این پرونده از ۲۰ روز پیش درجریان ناپدید شدن مرد میانسال در محدوده پرند شروع شد.تیمی ازکارآگاهان جنایی درتحقیقات میدانی از همسایه ها دریافتند که پسر این مرد میانسال هنگام خروج از خانه شبانه کیسه های مشکوکی را ازخانه خارج کرده است.این موضوع کافی بود که پسر ۴۴ ساله بعنوان نخستین مظنون این پرونده به اداره پلیس آگاهی رباط کریم فراخوانده شود.متهم جوان در بازجویی های اولیه درحالیکه سعی داشت این موضوع را کتمان کند اما در بازجویی فنی کارآگاهان زبده سرانجام لب به اعتراف گشود و مدعی شد که وقتی پدرش ناگهان به خاطر بیماری که داشت جان باخت جسد را به بیابان منتقل کردم تا از کارت بانکی حقوق بازنشستگی اش استفاده کنم و مرگ او مخفی بماند.
اما این پایان همه ماجرا نبود چرا که درادامه بازجویی فنی و علمی کارآگاهان دریافتند که پسر معتاد خود نقشه قتل پدرش را طراحی کرده است. با گشوده شدن این پرونده جنایی متهم برای بازسازی جنایت همراه کارآگاهان و بازپرس ویژه قتل رباط کریم به بیابانهای شهر پرند رفتند تا متهم محل دفن جسد پدرش را نشان دهد.
درادامه ی تحقیقات جنایی پسر شیشه ای اعتراف کرد که وقتی پدرش را خفه کرد و به قتل رساند برای جابه جایی جسد او با چاقو جسد پدر را تکه تکه کرده و داخل کیسه های کاور مانند ،تکه های جسد پدر را به بیابانهای پرند منتقل کرده است.
از آنجایی که تکه های جسد را به صورت سطحی دفن کرده بود متاسفانه طی ۲۰ روز گذشته جسد مثله شده توسط حیوانات وحشی خورده شده بود وتنها آثار و بقایایی از جسد مانده بود.
با اعتراف های تکان دهند پسر ناخلف وی به اتهام قتل عمد و جنابت بر میت بازداشت شده و در اختیار تیم بازپرسی قرار گرفته است.
سرهنگ زنگنه درباره سابقه کیفری متهم به خبرنگار رکنا گفت:این متهم پیش از این به اتهام سرقت مسلحانه ۱۰ سال به زندان محکوم شده بود که پس از آزادی گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شده است وی همراه پدر ش به تنهایی زندگی میکرد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154