دلیل انفجار مرگبار در شرق تهران چه بود/ ۶ کارگر در ترمینال شرق جان باختند
در اثر انفجار کپسول گاز در شرق تهران ۶ نفر کشته و یک نفر مصدوم شدند.
به گزارش سایت جنایی، پلیس تهران اعلام کرد ساعت ۱۴:۳۰ روز جاری ، ساختمان جدید پایانه مسافربری در حال ساخت شرق تهران واقع در اتوبان شهید یاسینی دچار حریق و کپسول گاز محل استراحت کارگران منفجر شد .متاسفانه بر اثر این انجار ، تعداد ۶ نفر از کارگران حاضر در محل فوت کردند و یک نفر نیز مصدوم شد.
سیدجلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران نیز گفت: در ساعت 13 و 2 دقیقه ظهر امروز وقوع یک آتشسوزی در سولهای با چند اتاقک به سازمان آتشنشانی اعلام شد که در ادامه نیروهای آتشنشانی به محل حادثه اعزام شدند.
وی گفت: محل آتشسوزی یک اتاقک به مساحت 10 متر بوده که در این حادثه 6 نفر کشته و یک نفر مصدوم شده که تحویل عوامل اورژانس شده است./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
داستان زندگی پسر عاشقی که توسط زنش معتاد شد
روزی که در19 سالگی عاشق «لیدا» شدم ،دیگر به هیچ چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم اما نمی دانستم به قول مولوی شاعر بزرگ کشورمان «عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود!» چراکه …
به گزارش روزنامه خراسان،جوان 23 ساله معتادی که در پی تقاضای طلاق از سوی همسرش به کلانتری بانوان مشهد مراجعه کرده بود، با بیان این مطلب درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت:خانواده ام از نظر اقتصادی و اجتماعی در سطح متوسط جامعه بودند اما من به درس و مدرسه علاقه ای نداشتم و بیشتر به دنبال آموختن حرفه ای برای گذران زندگی بودم به همین خاطر هم در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و درکنار پدرم به تعمیر خودروهای سبک مشغول شدم.خیلی زود تعمیر خودروها را آموختم و درمسیر درآمدزایی قرارگرفتم. باکمک پدرم،خانه و خودرو خریدم و دوست داشتم به صورت مستقل زندگی کنم. دراین شرایط بود که روزی درخیابان عاشق«لیدا»شدم. آن روز وارد نوزدهمین بهار زندگی ام شده بودم و بی صبرانه به دیدار«لیدا»می رفتم. با او در کوچه و خیابان و مکان های خلوت قرار می گذاشتم و به چیزی جز ازدواج با او نمی اندیشیدم . وقتی خانواده ام درجریان این عشق خیابانی قرارگرفتند، به شدت مرا سرزنش کردند اما من دچار هیجانات دوران جوانی بودم و به این سرزنش ها و نصیحت های دلسوزانه توجهی نمی کردم. با آن که بارها این شعر مولوی را شنیده بودم که عشق های رنگی، فرجامی جز ننگ ندارد اما خودم را تافته ای جدا بافته از دیگران می دانستم و این حرف ها را باور نداشتم. خلاصه با اصرارهای من ،خانواده ام موافقت کردند و من و «لیدا» در حالی پای سفره عقد نشستیم که خودم را خوشبخت ترین انسان روی زمین می دانستم و از نظر مالی هم مشکلی نداشتم . با آن که «لیدا»دختری خوشگذران بود ومدام به تفریح و گشت وگذار می رفت اما من چیزی برایش کم نمی گذاشتم تا این که یک شب در همنشینی خانوادگی ناگهان پدر «لیدا»بساط مشروب خوری به راه انداخت و من هم با اصرار نامزدم مقدار کمی در کنار آن ها نوشیدم. آن جا بود که فهمیدم همسرم نیز به مصرف مشروبات الکلی آلوده است و این ماجرا بارها تکرار شد به گونه ای که در دورهمی های دوستانه و فامیلی هم نه تنها بطری های مشروب خودنمایی می کرد بلکه دیگر مواد مخدر و قرص های روانگردان هم اضافه شده بود. من هم که اسیر عشق رنگی بودم بارها به اصرار«لیدا» مواد مخدر مصرف می کردم و مشروبات الکلی می نوشیدم. بالاخره زمانی به خودم آمدم که دیگر دیر شده بود و من در گرداب مواد افیونی گرفتار بودم و هر روز اسیر مواد مخدر جدیدی می شدم. حالا دیگر مصرف هر نوع مواد مخدری درخانه پدرزنم امری طبیعی بود و من از شدت خماری مدام از تعمیرگاه فرار می کردم و به خانه پدر«لیدا»می رفتم.آرام آرام پدر «لیدا»با ترفندهای خاصی خانه و خودروی مرا به نام خودش سند زد و من هم از سوی خانواده ام طرد شدم چراکه دیگر معتادی متجاهر بودم و همه موقعیت های شغلی و اجتماعی خودم را از دست دادم. حالا دیگر هیچ نوع مواد مخدری نبود که تجربه نکرده باشم. پدرم تلاش می کرد تا مرا از این مسیر خطرناک بازدارد اما دیگر خیلی در مرداب خلافکاری غرق شده بودم تا این که بعد از 3سال،همسرم با این ادعا که من به خاطر اعتیاد شدیدم به مواد مخدر صنعتی ،توانایی تشکیل زندگی مشترک را ندارم، تقاضای طلاق داد اما ای کاش…
با توجه به اهمیت این ماجرای تاسف بار، بررسی های قانونی و روان شناختی در این پرونده،بادستور سرهنگ سمیه گلزاری(رئیس کلانتری بانوان مشهد)در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد تا راهکارهای قانونی مورد کنکاش های تخصصی قرار گیرد./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
🚨 فریب نخورید...
🔹بازنشر مجدد فیلم درگیری سال گذشته بیمارستان قائم همدان در کانالهای معاند باهدف بهره برداری در موضوع حجاب/فراجا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آنچه رسانه های معاند نمی خواهند دیده شود
🔹همکاری ۹۹درصدی بانوان پس از تذکر پلیس
شرایط آرام اجرای طرح پلیس در برخورد قاطع با کشف حجاب در روز پنجم/فراجا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
برخورد با مصادیق غیرقانونی تبلیغات در نمایشخانگی
معاون توسعه کسب و کار ساترا:
🔹هرچند حسب احترام به حقوق کاربران در همان دستورالعمل محدودیتی برای تعداد نمایش تبلیغ، مدت زمان نمایش تبلیغ و قابلیت رد کردن تبلیغ قید شده است، اما متأسفانه در تعداد بسیار محدودی از سکوها (پلتفرمها) این دستورالعمل رعایت نمیشود.
🔹حتی این تخلفات در مواردی منجر به قطع درگاه پرداخت برخی رسانههای نمایشخانگی نیز شده بود که با تمکین رسانههای یاد شده از قانون و رفع تخلف، این مورد نیز مرتفع شد.
🔹علاوه بر تعدد نمایش تبلیغ متأسفانه شاهد چالشهای جدّیتری در حوزه تبلیغات در سکوهای صوت و تصویر فراگیر هستیم که یکی از آنها عدم توجه به رده سنی کاربر است./تسنیم
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
عامل جنایت برج سپید قصاص شد / جزئیات قتل زن و شوهر جوان و دختر 6 ساله به دست قاتل بی رحم
مردی که در جنایتی هولناک پسرخاله اش را همراه با همسر و دختر خردسالش را در برج سپید غرب تهران به طرز فجیعی به قتل رسانده بود در زندان قزلحصار کرج قصاص شد.
قاتلی که سحرگاه چهارشنبه حکم قصاصش اجرا شد، ۴ سال قبل دست به جنایتی هولناک زد و جان ۳ نفر را گرفت. قربانیان زن و شوهری جوان و دختر ۶ ساله شان بودند که با ضربات چاقو در طبقه هفتم برج سپید در غرب تهران به قتل رسیده بودند.
وقتی تیم جنایی در محل حادثه حاضر شد، یکی از همسایهها مهمترین سرنخ پرونده را در اختیارشان قرار داد. او دیده بود که یکی از آشنایان مقتولان به نام کامران که وی نیز ساکن طبقه هفتم برج است، با یکی از قربانیان (پدر خانواده) درگیر شده و با ضربات چاقو او را از پا درآورد. حتی سرایدار ساختمان نیز به ماموران گفت که کامران پس از جنایت سراغ او رفته و با این ادعا که در طبقه هفتم مقدار خون مرغ و گوشت ریخته از او خواسته بود که به آنجا برود و خونها را پاک کند.با این اطلاعات، کامران به عنوان تنها مظنون جنایت تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه ساعاتی بعد وقتی به محل جنایت برگشته بود، دستگیر شد. او در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و مدعی شد حسادت دلیل اصلی قتلعام خانواده پسرخالهاش بوده است ...
متهم به قتل که متولد سال ۶۲ بود و هیچ سابقه کیفری در پرونده اش نداشت در تمام مراحل بازجویی گریه می کرد و می گفت عذاب وجدان دارد. وی خواسته اش این بود که هرچه زودتر قصاصش کنند چرا که تحمل این عذاب وجدان را ندارد. وی ادامه داد: او پسرخاله ام بود. مانند برادر بودیم. ما با هم رفیق بودیم. با هم کار می کردیم، واقعا در آن لحظه خودم نبودم. حسادت از خیلی وقت قبل درونم ریشه دوانده بود و رهایم نمی کرد.
متهم ادامه داد: دو سال با کمک هم برج را که زمینش ارثیه مادریمان بود ساختیم و هیچ مشکلی با یکدیگر نداشتیم. اما او وضع مالیاش از من بهتر بود چون پس از مرگ مادرش ارثیه زیادی به او رسیده بود. باغ، ویلا و ماشین داشت. چندین ملک داشت که اجاره زیادی از مستاجران آن می گرفت. خیلی راحت پول خرج می کرد به طوریکه چند روز قبل متوجه شدم یک تلویزیون ۶۰ میلیونی خریده است. اراده می کرد هرچه می خواست می خرید و وضعیت زندگی او باعث شده بود که حسادتم روز به روز نسبت بیشتر شود. به خصوص اینکه همسرم هم مدام به من سرکوفت می زد و وضعیت زندگی او را به رخ من میکشید.
البته من هم خانه و ماشین خارجی دارم اما او چندین برابر من داشت. به تازگی میگفت قصد دارد خانه ای لوکس در جردن و یک خودروی لکسوس بخرد. این را که شنیدم دیگر از خود بیخود شده بودم و روز حادثه دست به جنایتی هولناک زدم. وی درباره روز حادثه گفت: آن روز قرار بود با پسرخاله ام برویم محضر چون کار اداری داشتیم. رفتم مقابل در و با دست دو تقه زدم به در. پسر خاله ام در راباز کرد و دوباره موضوع خرید خانه لوکس در جردن و خرید لکسوس را مطرح کرد. از خود بی خود شدم ودیگر کنترلی بر کارهایم نداشتم. در زمان خیلی کوتاه و در حد اینکه او کفش را پوشید و دکمه آسانسور را زد چاقو را از کیفم بیرون آوردم. به او ضرباتی زدم و هلش دادم داخل خانه. ناگهان چشمم افتاد به دختر کوچولوی او. دخترش گریه میکرد و من اصلا متوجه نبودم چه کار میکنم و هنوز هم نمیدانم چطور جان او را گرفتم. همان لحظه همسر پسرخاله ام از خواب بیدار شد و از اتاق بیرون آمد. در راهروی اتاق خواب ها او را کشتم و بعد فرار کردم.
این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و حکم به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید. سپس پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد تا مقدمات اجرای حکم فراهم شود. نام این مرد جنایتکار در فهرستان اعدامی های روز چهارشنبه بیست و نهم فروردین ماه قرار گرفت. او سحرگاه دیروز با پای لرزان پای چوبه دار رفت. درحالیکه گریه می کرد از اولیای دم خواست تا او را ببخشند اما آنها اصرار بر اجرای حکم داشتند. در نهایت طناب دار بر گردن مرد جنایتکار قرار گرفت و او قصاص شد تا پرونده اتهامی اش برای همیشه بسته شود./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
محمدرضا گیوکی، وکیل دادگستری، درباره مراسم قسامه به حادثه 24 میگوید: در پروندههای قتل، زمانی که شواهد و قرائنی علیه متهم وجود داشته باشد اما این دلایل آنچنان محکم نباشد که بتوان حکم به قصاص او داد، پرونده از موارد لوث است. در این حالت تکلیف پرونده با برگزاری مراسم قسامه مشخص میشود. اجرای قسامه به این شکل است که ۵۰نفر از بستگان نسبی و مرد اولیای دم باید سوگند یاد کنند که متهم مرتکب قتل عمد شده است. در این شرایط دادگاه حکم به قصاص قاتل میدهد. حال اگر شاکی نتوانست ۵۰قسمخورنده را به دادگاه معرفی کند، میتواند به مظنون رد قسم کند، به این معنا که متهم باید ۵۰نفر را در دادگاه حاضر کند یا خودش ۵۰مرتبه قسم بخورد که بیگناه است. در چنین شرایطی حکم تبرئه متهم صادر و دیه مقتول از صندوق بیتالمال به خانواده اولیای دم پرداخت میشود./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
نجات دو پسر جوان از چنگال آدم ربایان در رودبارجنوب
سرپرست انتظامی شهرستان رودبارجنوب گفت: دو پسر جوان که به سبب برخی اختلافات توسط چند جوان دیگر ربوده شده بودند آزاد شدند.
سرهنگ محمدرضا نجارزاده، ظهر چهارشنبه گفت: در پی اعلام ربایش دو پسر ۳۵ و ۲۳ ساله در یکی از روستاهای شهرستان رودبار جنوب و با حضور مأموران پلیس آگاهی در محل مشخص شد چند نفر با تهدید دو پسر جوان را از محدوده یک دامداری ربوده و به محل نامعلومی منتقل کردهاند.
وی افزود: در این راستا با اجرای طرح مهار و اعلام موضوع به تمامی واحدهای گشت انتظامی در نهایت با انجام کار اطلاعاتی و استفاده از ظرفیت ریش سفیدان و معتمدین محلی، افرادی که اقدام به ربودن این دو نفر کرده بودند عرصه را بر خود تنگ دیده و افراد ربوده شده را کمتر از ۲ ساعت آزاد کردند.سرپرست انتظامی شهرستان رودبار جنوب علت این عمل مجرمانه را اختلاف شخصی بین چند جوان ذکر و بیان کرد: پی جویی های لازم برای شناسایی دقیقتر و دستگیری عاملان این آدم ربایی در دست انجام است./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
زندگی شیرین زن جوان با دیدن دوستان قدیمی اش تلخ شد / زندگی ام را به خودم باختم!
تمام بدبختیهایی که سرم آمده از روزی شروع شد که شرم و حیا را زیر پا گذاشتم و طرز لباس پوشیدن و حتی ادا و اطوار حرف زدنم عوض شد.
راستش را بخواهید ماجرا از این قرار است، تازه دیپلم گرفته بودم که برایم خواستگار آمد. ریش و قیچی را دست پدر و مادرم سپردم و تنها شرط من این بود دانشگاه بروم.جلسه خواستگاری برگزار شد و با نظر موافق پدر و مادرم ازدواج کردم.حاصل زندگی ام یک فرزند بود. حیف که قدر ندانستم ... .
همسرم نسبت به یک سری مسائل مثل کارهای خانه، تعمیر شیر آلات و ... کمی خونسرد و بی تفاوت بود. حدود ۱۵ سال با همین اخلاق و رفتارش کنار آمدم. مشکل خاصی هم نداشتیم چون او به عواطف و احساساتم احترام می گذاشت.
افسوس لگد به بخت خودم زدم. یکی از دوستان دوران مدرسه که سال ها از او بی خبر بودم سر راه زندگی ام سبز شد.
با دیدنش خیلی خوشحال شدم.
از شوهرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. از آن به بعد گاهی به محل کارش می رفتم و با هم درد دل می کردیم. او با دیدن عکس شوهرم سری تکان داد و گفت سرنوشتت را به پای این مرد سوزانده ای، تو خیلی سر هستی و واقعا حیف شده ای.
تکرار این حرف ها در دیدارهای بعدی من و دوستم سبب شد از شوهرم فاصله بگیرم.او می گفت به تیپ و قیافه ات برس و ...
باورت آن می شود کمکم تیپ و قیافه ام عوض شد.
در رفت و آمد به محل کار و خانه همکلاسی قدیمی ام با زن دیگری آشنا شدم که تاثیرات خیلی بدی از او گرفتم.
شوهرم شاکی شده بود و می گفت این چه سر و وضعی است.
گوشم بدهکار حرف هایش نبود. روز به روز اختلاف های مان بیشتر و بیشتر شد تا این که صدای خانواده ام هم در آمد.
همه اطرافیان از شوهرم حمایت می کردند و حرصم بیشتر در می آمد.
سرتان را درد نیاورم الکی الکی زندگی ام را خراب کردم و دست آخر از شوهرم جدا شدم.
مدتی گذشت. با پسر جوانی ازدواج کردم که از من کوچک تر بود.
خانواده اش راضی نبودند . اما حرفش را به کرسی نشاند .
می گفت جان فدایم می کند و نمی گذارد اخم به صورتم بنشیند.حاصل این ازدواج غلط طلاق دوباره بود
دلم برای خودم تنگ شده است./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دستاوردهای اجرای طرح پاکسازی پارکها و تفرجگاههای آبادان!
فرمانده انتظامی شهرستان آبادان دستگیری 22 فرد هنجارشکن و شرور و کشف 123 قبضه سلاح سرد را از جمله دستاوردهای طرح پاکسازی پارکها و تفرجگاههای این فرماندهی اعلام کرد.
سرهنگ کیومرث کشوری اظهار کرد: طرح پاکسازی پارکها و تفرجگاهها به منظور پیشگیری از جرایم و افزایش احساس امنیت بین شهروندان، با استفاده حداکثری از ظرفیتهای موجود، از 72ساعت گذشته تاکنون در تمام ساعات شبانه روز به ویژه در ساعات پایانی شب از سوی کلانتری 15،یگان امداد و پلیس مبارزه با مواد مخدر به اجرا گذاشته شده است.وی افزود: دستگیری 11سارق، جمعآوری 35معتاد متجاهر و تحویل آنها به مراکز ترک اعتیاد، دستگیری 22 فرد هنجارشکن ،شرور و مزاحم نوامیس و کشف 123قبضه سلاح سرد و یک قبضه سلاح گرم، توقیف 26 دستگاه خودرو و 89موتورسیکلت متخلف، از جمله دستاوردهای این طرح است.
فرمانده انتظامی شهرستان آبادان خاطرنشان کرد: طرح مذکور به صورت مستمر توسط واحدهای عملیاتی این فرماندهی تداوم خواهد داشت و طی هماهنگیهایی که با دستگاه قضائی صورت گرفته است، برخورد قاطعی با سارقان و مخلان نظم و امنیت و خردهفروشان مواد صورت میگیرد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
پس گرفتن قسم، قاتل را از چوبه دار نجات داد/ مظنون اصلی چرا خودکشی کرد / قسامه و شرایط قصاص یک نفر با 50 بار قسم
50نفر در مراسم قسامه علیه پسر جوان سوگند یاد کردند که او قاتل است و با همین قسمها بود که به قصاص محکوم شد و تا یکقدمی چوبه دار رفت، اما 2شب پیش از اجرای حکم، یکی از افرادی که قسم خورده بود دچار عذاب وجدان شد و قسمش را پس گرفت تا اجرای حکم متوقف شود.
رسیدگی به این پرونده از سال 84 و بهدنبال قتل مرد جوانی در دزفول آغاز شد. عصر روز حادثه، مقتول همراه با یکی از دوستانش در یکی از خیابانهای شهر سوار خودرو بودند که ناگهان یک موتورسوار سر رسید. او که لباس مشکی به تن داشت و با پارچه ای سر و صورتش را پوشانده بود، ناگهان اسلحه کشید و بهسوی راننده خودرو شلیک کرد و بلافاصله گریخت. اصابت گلوله به راننده باعث شد کنترل خودرو از دستش خارج شود و خودرو کمی جلوتر با دیوار برخورد کند و متوقف شود. زمانی که خودرو توقف کرد، مردی که همراه راننده بود متوجه شد او بر اثر اصابت گلوله جانش را از دست داده است. در این شرایط بود که ماجرا به پلیس گزارش داده و با حضور مأموران در محل حادثه تحقیقات در اینباره آغاز شد.
دستگیری 9مظنون
کارآگاهان در نخستین گام به تحقیق از فردی که همراه مقتول بود پرداختند. او چیزهایی را که در صحنه قتل دیده بود بازگو کرد؛ اما بهدلیل اینکه قاتل صورتش را پوشانده بود اطلاعات چندانی از او وجود نداشت. در همین حال، شواهد بهدستآمده از صحنه قتل نشان داد که قاتل از سمت راننده بهخودرو نزدیک شده و شلیک کرده و بهاحتمال زیاد باید چپدست باشد. در این شرایط بود که تحقیقات ادامه یافت و 9نفر بهعنوان مظنون به قتل دستگیر شدند. کارآگاهان یکبهیک مظنونان را تحت بازجوییهای فنی قرار دادند. در بین آنها فقط یک نفر چپدست بود، اما شواهد محکمی علیه وی وجود نداشت. در این شرایط بود که همه مظنونان آزاد شدند و تحقیقات در این پرونده به نتیجه مشخصی نرسید.در شرایطی که 4سال از وقوع این جنایت مرموز گذشته بود و هنوز بهدرستی معلوم نبود که چهکسی مرتکب قتل شده کارآگاهان با مجوز قضایی به خانه یکی از همان 9مظنون رفتند و به بازرسی آنجا پرداختند. در این بازرسی در میان لباسهای او لباسی شبیه همان لباسی که قاتل به تن داشت و پارچه نقابی شبیه پارچه نقاب او کشف شد و در این شرایط او بار دیگر به اتهام دست داشتن در قتل بازداشت شد. متهم وقتی تحت بازجویی قرار گرفت، مثل گذشته قتل را انکار کرد و مدعی شد بیگناه است. این بار اما انکارهایش بیفایده بود و پروندهاش با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری فرستاده شد.
قصاص با قسامه
در نخستین دور از محاکمه تنها متهم پرونده از اتهام قتل تبرئه شد، اما در دیوان عالی کشور حکم دادگاه نقض شد. به همین دلیل او دوباره محاکمه شد. در دومین دور بهدلیل اینکه پرونده از موارد لوث تشخیص داده شده بود قاضی حکم به برگزاری مراسم قسامه داد. در این شرایط اولیای دم 50نفر از بستگانشان را در دادگاه حاضر کردند و آنها قسم خوردند متهمی که در دادگاه حضور دارد قاتل است. به این ترتیب، حکم قصاص صادر و مدتی بعد در دیوان عالی کشور تأیید شد.
خودکشی یکی از مظنونان
با تأیید حکم قصاص، شمارش معکوس برای اجرای حکم آغاز شد. در این بین اما خبر تکاندهندهای پرونده را تحت الشعاع قرار داد. یکی از مظنونان پرونده که هنگام دستگیری علیه محکوم به قصاص اعتراف کرده بود، وقتی حکم قصاص قطعی شد، از روی پل خودش رادر رودخانه انداخت و جان باخت. او پیش از این در جمع دوستانش از عذاب وجدانش صحبت کرده بود و این موضوع نشان میداد که او از سر عذاب وجدان دست به خودکشی زده است.
در یکقدمی چوبه دار
مراحل قضایی رسیدگی به این پرونده به آنجا رسید که چندی قبل جوان محکوم به قصاص برای اجرای حکم قصاص آخرین ملاقات را با خانوادهاش کرد و به قرنطینه زندان منتقل شد. فقط 48ساعت تا اجرای حکم باقی مانده بود که یکی از 50نفری که در مراسم قسامه شرکت کرده بود دچار عذاب وجدان شد و با مراجعه به دادگستری قسمش را پس گرفت. به همین دلیل اجرای حکم متوقف شد.
19سال بلاتکلیفی
حالا 19سال از وقوع این قتل گذشته و متهم پرونده 15سال از عمرش را بلاتکلیف پشت میلههای زندان گذرانده است. او درباره شرایطش در این سالها به همشهری میگوید: خدا میداند که در این مدت چه شرایط سختی داشتم، بهخصوص شبی که به قرنطینه منتقل شدم و قرار بود قصاص شوم. یکباره همه روزهای زندگی جلو چشمانم آمد. من اگر پای چوبه دار هم بروم، باز هم میگویم بیگناه هستم و مرتکب قتل نشدهام. حالا هم به رأی اعتراض کردهایم و مدتهاست که پرونده در دیوان عالی کشور است، اما نمیدانم چرا زودتر تکلیفم راروشن نمیکنند. از مسئولان قضایی میخواهم که کمکم کنند. من بیگناهم.
پایان 30 سال زندگی تلخ زیر سایه مادرشوهر
رویا 50 ساله است. او بعد از 30 سال زندگی مشترک تصمیم گرفته از شوهرش جدا شود. رویا درباره علت این جدایی برای اعتمادآنلاین میگوید.
*30 سال زندگی مشترک مدت زمان زیادی است. چه اتفاقی افتاده که حالا تصمیم گرفتهای از همسرت جدا شوی؟
من دیگر تحمل این زندگی را نداشتم و میخواستم برای خودم زندگی کنم. شوهرم مردی نبود که از من حمایت کند و همه این سالها به تنهایی بچههایم را حمایت و بزرگ کردم.
*چرا شوهرت از تو حمایت نمیکرد؟
او مرد تحصیلکرده و خوبی است؛ اما نفوذ زیاد خانوادهاش روی او باعث شد زندگی ما خراب شود. ما تا چند سال قبل هم در خانه پدرشوهرم زندگی میکردیم.
*چرا زودتر از خانه پدرشوهر جدا نشدید؟
مادرشوهرم اجازه نمیداد و شوهرم هم چیزی نمیگفت. آنها خیلی به من بد کردند. حتی سعی داشتند جلوی من را بگیرند تا درس نخوانم و کار نکنم؛ اما من خیلی تلاش کردم. البته در این مورد شوهرم هم حمایتم کرد اما به غیر از این موردهمیشه ما را رها میکرد و هرچه مادرش میگفت برای او مهم بود و آن را انجام میداد.
*چرا 30 سال صبر کردی؟
چون میخواستم بچههایم بزرگ شوند. زندگی برای بچههای طلاق سخت است. میدانستم اگر از آن خانه بیرون بروم بچههایم را به من نمیدهند. بچهها زیر دست مادرشوهرم بزرگ میشدند و سرنوشتشان تغییر میکرد. برای همین تحمل کردم.
*زندگی بچهها در خانه متشنج که بدتر است.
خانه متشنج نبود. من سکوت میکردم و اصلا حرفی نمیزدم. شوهرم هرکاری میخواست میکرد و من سکوت میکردم. وقتی بچهها ازدواج کردند، گفتم دیگر تمام شد. وظیفهام را در برابر بچههایم انجام دادم و حالا دیگر تمام است.
*بچههایت چه نظری دارند؟
آنها شرایط من را درک میکنند. هر دو فرزندم مهاجرت کردهاند. آنها در کانادا زندگی میکنند. من هم بعد از طلاق میروم.
*آیا شوهرت حاضر است تو را طلاق بدهد؟
او طلاق نمیدهد. نه به خاطر اینکه من را دوست دارد. می خواهد اذیت کند. چون میداند 30 سال به خاطر بچههایم با او ماندم نه به خاطر خودش؛ اما من در تصمیم خودم شک ندارم و طلاق میگیرم./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154