سارق فریبکار 11 پیرزن را به تله انداخت
فرماندهی انتظامی شهرستان فلاورجان از شناسایی و دستگیری سارق طلاجات زنان کهنسال در عملیات ویژه ماموران پلیس آگاهی و اعتراف متهم به 11 فقره سرقت خبر داد.
به گزارش موج، سرهنگ مرتضی هادیان گفت: در پی شکایت تعدادی از زنان کهنسال مبنی بر سرقت طلاجات آنان توسط فردی ناشناس، بررسی موضوع برای شناسایی و دستگیری عامل این سرقتها به صورت ویژه در دستور کار ماموران پلیس آگاهی قرار گرفت.وی در ادامه گفت: با انجام تحقیقات تخصصی توسط ماموران پلیس آگاهی مشخص شد سارق با چرب زبانی و با شگردی خاص و با فریب مالباختگان و سوژههای خود، پس از سرقت طلاجات این افراد به سرعت محل را ترک میکرد.
فرمانده انتظامی شهرستان فلاورجان افزود: در نهایت با رصد هوشمندانه و با اشراف اطلاعاتی خوب ماموران پلیس آگاهی هویت سارق طلاجات شناسایی و متهم در یک اقدام ضربتی و کاملا منسجم دستگیر شد.
این مقام انتظامی تصریح کرد: سارق در تحقیقات صورت گرفته به 11 فقره سرقت طلاجات از زنان کهنسال و کم توان اعتراف کرد که با تشکیل پرونده برای انجام اقدامات قانونی به مرجع قضائی تحویل شد./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
زن 27 ساله در پاتوق مردان خلافکار
من دزد نیستم اما به خاطر گرفتار شدن در چنگ مواد افیونی، روزگار تلخی را سپری می کنم چرا که دیگر زندگی ام متلاشی شده است و چیزی برای از دست دادن ندارم. من در جست و جوی پسرم به مشهد آمدم و گرفتار ماجرایی شدم که در نهایت از پاتوق معتادان و سارقان سر درآوردم …
به گزارش روزنامه خراسان، اینها بخشی از اظهارات زن 27 ساله ای است که در عملیات ضربتی افسران دایره تجسس کلانتری شهید نواب صفوی برای مبارزه با سرقت های خرد و در پاتوق دزدان دستگیر شده است.این زن جوان با بیان این که سرنوشت شومی دارد درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یکی از شهرهای خراسان رضوی متولد شدم و تا مقطع ابتدایی تحصیل کردم. پدرم کارگری ساده بود و به زحمت مخارج من و 3خواهر دیگرم را می پرداخت. با وجود این،خواهرانم که بزرگتر از من بودند ازدواج کردند و زندگی آرام و شیرینی دارند. من هم در 15 سالگی پای سفره عقد نشستم و با پسردایی ام ازدواج کردم.«جمال» پسر خوبی بود و من او را از همان دوران کودکی می شناختم. به همین خاطر هم اختلافات کمتری باهم داشتیم. خلاصه یک سال بعد صاحب پسری زیبا شدم که نامش را «اردشیر» گذاشتیم اما سرنوشت شوم من از آن جا رقم خورد که روزی به منزل یکی از بستگان نزدیک شوهرم رفتم و از پا درد شدید ابراز ناراحتی کردم. «صدف خانم» هم مرا تشویق کرد تا از دارویی استفاده کنم که مقدار اندکی از آن را درون آب حل کرده بود. طولی نکشید که احساس کردم خواب آلوده شدهام و از درد پایم خبری نیست. به همین خاطر روز بعد هم به سراغ«صدف خانم» رفتم تا از همان دارو مقدار دیگری به من بدهد ولی او با بیان این که قیمت این دارو گران است از من تقاضای پول کرد. به ناچار پول دارو را پرداختم ولی خیلی زود فهمیدم که به مصرف مواد مخدر آلوده شده ام. همسرم در ابتدا هزینه های اعتیادم را می پرداخت ولی دیگر در حالی خسته شدم که من برای آرامش بیشتر نه تنها مقدار مصرفم را بالا بردم بلکه به استعمال کریستال آلوده شدم. از آن روز به بعد «جمال» خیلی سعی کرد تا مرا از مسیری که به مرداب هولناک می رسید نجات دهد اما همه تلاش هایش برای ترک اعتیادم بی فایده بود.
به همین دلیل او دیگر پولی برای خرید مواد مخدر نمیپرداخت و من در شرایط سختی به سر می بردم تا جایی که مجبور بودم از پدرم و اطرافیانم پول قرض کنم در حالی که می دانستم هیچ گاه نمی توانم این پول ها را برگردانم.بالاخره 7 سال قبل پدرم نیز به خاطر ابتلا به بیماری سرطان از دنیا رفت و من دیگر تنها پشتیبانم را از دست دادم. چند ماه بعد هم «جمال» مرا به اجبار طلاق داد و به همراه پسرم از تربت حیدریه به مشهد مهاجرت کرد. در این شرایط به خانه پدرم بازگشتم و با مادر پیرم زندگی می کردم ولی هنوز هم اطرافیانم به من پول می دادند تا این که مادرم را هم به خاطر ابتلا به کرونا از دست دادم و خواهرانم منزل ارثیه ای را فروختند. من هم با سهم اندکی که نصیبم شده بود به روستا رفتم و به زندگی در خانه خواهر بزرگترم ادامه دادم. شوهر خواهرم زمین های کشاورزی داشت و من در امور خانه یا کشاورزی به آن ها کمک می کردم تا هزینه های اعتیادم را تامین کنم. خلاصه روزگارم این گونه سپری می شد تا این که چند روز قبل به یاد پسرم افتادم و عاطفه مادری در وجودم لبریز شد. به همین دلیل شبانه راهی مشهد شدم تا به دیدار پسرم بروم اما وقتی در مشهدمنتظر تاکسی ایستاده بودم ناگهان موتورسواری از راه رسید و کیفم را از روی شانه ام سرقت کرد.
در تاریکی شب و در حالی که باران تندی می بارید زیر درختی نشستم و به سرنوشت شوم خودم میاندیشیدم که ناگهان مرد جوانی مرا دید و زمانی که متوجه شد پول هایم به سرقت رفته است، مرا به خانه خودش دعوت کرد. من هم که به دنبال چنین فرصتی بودم بی درنگ با او همراه شدم ولی او مرا به خانه ای مجردی آورد که چند جوان دیگر هم درآن جا مشغول استعمال مواد مخدر بودند. در همین حال من که از شدت خماری پلک هایم را نمی توانستم بالا نگه دارم، بلافاصله به جمع آن ها پیوستم و از مواد مخدر صنعتی آن ها استفاده کردم ولی روز بعد ماموران انتظامی که آن خانه مجردی را زیر نظر داشتند، ناگهان وارد منزل شدند و مرا هم به همراه خلافکاران دیگر دستگیر کردند ولی ای کاش…
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ علی ابراهیمیان (رئیس کلانتری شهید نواب صفوی)بررسی های تخصصی افسران تجسس برای کشف سرقت های اعضای این باند آغاز شده است./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
طلاق نمیخواهم، اما شوهرم اصرار دارد
ستاره سه سال قبل ازدواج کرد و به تهران آمد. حالا همسر ستاره قصد جدایی دارد و ستاره چنین چیزی را قبول نمیکند. او درباره زندگیاش برای اعتمادآنلاین میگوید.
*چرا با همسرت اختلاف داری؟
ما عاشق هم بودیم که ازدواج کردیم؛ اما دخالتهای خانواده شوهرم این ازدواج را خراب کرد.
*خانواده شوهرت چه دخالتی در زندگی تو میکنند؟
آنها من را در شان خودشان نمیدانند و همین مساله روی شوهرم حامد هم تاثیر گذاشته است.
*چطور با شوهرت آشنا شدی؟
من یک دختر روستایی بودم. پدر و مادرم در روستا زندگی میکنند. وقتی من و حامد با هم آشنا شدیم و تصمیم به ازدواج گرفتیم پدر و مادر حامد مخالفت کردند اما وقتی اصرار او را دیدند قبول کردند. آنها بعد از ازدواج حاضر نشدند من را به عنوان عروس قبول کنند.
*تو تلاش کردی؟
بله خیلی تلاش کردم. سعی کردم همه چیز خودم را تغییر بدهم؛ اما آنها من را لایق خودشان نمیدانند.
*بی احترامی میکنند؟
نه؛ اما احترام هم نمیگذارند. از من پیش دیگران صحبت نمیکنند اگر من در جمعشان باشم حرفی نمیزنند یا من را قاطی حرفشان نمیکنند.
*شوهرت چطور؟
او به من میگوید رفتارهایت اشتباه است. از من ایراد میگیرد و حق را به خانوادهاش میدهد.
*بچه هم دارید؟
پسر یک ساله داریم. به شوهرم گفتم بچه را میبرم. قبول کرد. با اینکه بچه را خیلی دوست دارد؛ اما تصمیمش برای جدایی جدی است که قبول کرد بچه را هم به من بدهد.
*مهریه چطور؟
مهریه را هم از او خواستم. قبول کرد بدهد. او راهی برای اینکه من به خانه برگردم برایم باز نگذاشته است. من نمیخواهم جدا شوم. شوهرم را دوست دارم.
*فکر نمیکنی باید تلاش کنی به سبک جدید زندگی عادت کنی؟
من نمیتوانم بیشتر از این خودم را تغییر بدهم./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
من عاشق برادرشوهرم شدم / برادرکشی زیر سایه خیانت عروس
زن جوان و برادر شوهرش پس از قتل شوهرش در خانه جشن گرفتند.
سال 95 بود. 2 سال از ازدواجمان گذشته بود که وارد رابطه با برادرشوهرم شدم برای رسیدن به او نقشه قتل شوهرم را با برادر شوهرم طراحی و اجرایی کردیم.ارتباط من با مجید از زمانی شروع شد که او نگاه خاصی به من داشت کم کم باهم بیشتر از قبل صمیمی شدیم تا جایی که شوهرم روزها وشبهایی که در محل کارش بود مجید به خانه مان می آمد و با هم رابطه داشتیم تنها سد راه عشق ورزی من به مجید، شوهرم بود من از همان اول به اجبار سرسفره عقد نشستم هیچ علاقه ای به او نداشتم تا اینکه با نگاه های عجیب مجید دلباخته او شدم او هم عاشق من شد من برای رسیدن به مجید باید شوهرم را از سر راه برمی داشتم اما طلاق کار ساز این مشکل نبود برای همین سناریوی قتل شوهرم را با مجید طراحی کردم...
سه بار با تهیه سم و ریختن آن به داخل غذایش هیچ اتفاقی نیفتاد و نقشه ما اجرایی نشد ... برای همین با پراخت هزینه ای به برادرشوهرم از اوخواستم چاقویی را بخرد تا او را بکشیم ....
13 دی ماه هواسرد بود با نقشه ای از قبل تهیه شده از شوهرم خواستم برای هواخوری به پارک برویم او هم قبول کرد اونمیدانست که برادرش در کمین نشسته تا اورا برای همیشه از میان بردارد.
به پارک رسیدیم روی صندلی که از قبل قرار بود نقشه قتل اجرای شود نشستیم یک دقیقه نگذشته بود که مجید از پشت شمشاد ها درآمد وبا چاقوی تقریبا ۳۰سانتی ولی تیز ۱۸ضربه به سعید زد سعید که از دیدن چهره برادرش شوکه شده بود در حالیکه در خون غلتیده بود جان باخت.
اسفناک ترین قسمت ماجرا آنجاست که بردار مقتول که با همسر برادرش به خانه اشان رفته بود برای قتل برادرش جشن گرفته بودند.
فکر می کردند همه چیز پایان یافته و به عشق مانای خوددست یافتند، غافل ازاینکه کارآگاهان جنایی با تحقیقات گسترده به سرنخ های تازه ای دست یافتند .کاراگاهان جنایی از وقتی متوجه این پرونده شدند، که 2 پسر بچه حدودا ۱۱ساله به کانکس پلیس مراجعه و اعلام کردند که جسد فردی جوان در حوالی پارکی افتاده که بلافاصله اکیپی از ماموران کلانتری و تیم اداره تشخیص هویت پلیس آگاهی به محل اعزام شدند.
در مراجعه ماموران پلیس آگاهی و معاینات اولیه پزشکی قانونی از جسد متوفی مشخص شد فردی بنام سعید ۲۴ساله به دلیل اصابت چندین ضربه شدید چاقو فوت کرده که در همین خصوص همسر مقتول بنام ساناز " ۲۱ساله در اظهارات خود گفت به همراه همسرم از منزل خارج و پس از خرید تنقلات قصد رفتن به پارک را داشتیم که ناگهان فردی بلند قد از پشت به همسرم حملهور شده و با چاقو به گردن وی زد که من نیز از محل فرار کرده و به خانه مادرم رفتم. با بررسی مستندات به جای مانده از صحنه قتل و تحقیقات تخصصی از اطرافیان و اهالی محل، معلوم شد، شب حادثه فردی که ظاهرامهمان مقتول بوده به همراه مقتول در محل مشاهده شده و این در حالی بود که همسر مقتول هیچگونه اظهاری در خصوص فرد یاد شده بیان نکرده بود، لذا همسر مقتول به عنوان مظنون اولیه دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل شد.
با انتقال همسر مقتول به پلیس آگاهی و بازجوییهای فنی کارآگاهان ویژه قتل، همسر مقتول لب به اعتراف گشود و اظهار داشت: بیش از 3 سال است که تحت فشار فامیل با مقتول ازدواج کرده اما هیچگونه علاقهای به او نداشتم و همین عامل باعث شد تا با "مجید" برادر شوهرم، رابطه پنهانی ایجاد کنم.
وی افزود: همسر مقتول در ادامه بازجوییهای پلیس گفت که مدتی از این ارتباط مخفیانه ما گذشت تا اینکه به دلیل علاقه به مجید ، تصمیم گرفتیم همسرم را از سر راه برداریم و نقشه شوم قتلش را طرح ریزی کردیم.
همسر مقتول با طرح نقشه پلید مبلغ یک میلیون ریال در اختیار برادر شوهرش قرار می دهد تا با خرید یک قبضه چاقو ، شب حادثه به بهانه رفتن به پارک مقتول رااز داخل منزل بیرون کشانده و در یک موقعیت مناسب برادر مقتول نیز به آنان ملحق شده و مقتول را با ضربات چاقو از پای درآورده سپس همسر مقتول نیز به همراه قاتل از محل متواری می شوند. با پیگیری ها و اقدامات ویژه پلیسی قاتل دستگیر و در تحقیقات انجام شده از سوی پلیس اظهارات همسر مقتول را تایید کرد.
با اعترافات صریح متهمان، هر دوی آنها با تشکیل پرونده جهت سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شده و با صدور قرار بازداشت روانه زندان شدند./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یسنا کوچولو را دیده اید؟ / هلیکوپتر امداد برای پیدا شدن دختر گمشده به پرواز در آمد
عملیات جست و جو برای یسنا دیدار بعد از سه روز همچنان ادامه دارد.
یسنا دیدار کودک 5 ساله ساکن یلی بدراق واقع در کلاله که در روز یکشنبه به همراه مادر خود بر سر زمین های کشاورزی برای چیدن محصولات کشاورزی رفته بود به شکلی ناگهانی گم شد.یک مرد از اقوام این کودک در خصوص مفقود شدن کودک به رکنا گفت: پدر یسنا معلول است و مادرش بر سر زمین های مردم کار می کند. روز یکشنبه یسنا به همراه مادرش رفته بود که حوالی ساعت یک ظهر از مادر خود درخواست آب می کند اما مادر او که مشغول کار بوده است از یکی از همبازی های بزرگتر یسنا می خواهد به او آب بدهد و یسنا را با او راهی می کند. بعد از گذشت نیم ساعت همبازی یسنا به پیش مادر او برگشته و نبود یسنا خبر می دهد.
این مرد در خصوص عملیات جست و جو برای پیدا شدن یسنا گفت: از روز اول نیروهای هلال احمر در محل حاضر و سگ های زنده یاب خود را برای جست و جو آورده بودند و امروز بالگرد هلال احمر برای کشف این کودک به محل آمده است./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
خانم دانشجوی پزشکی خام خواستگار مقیم آمریکا شد و خانواده اش را زیر پا گذاشت
با آن که تحصیلاتم در رشته دام پزشکی به پایان رسیده است و هم اکنون دوره تخصصی را می گذرانم اما پدر و مادرم به بهانه های واهی با همه خواستگارانم برای ازدواج مخالفت می کنند به طوری که اکنون اجازه نمی دهند به آمریکا بروم و با کسی که به او علاقه مند هستم، ازدواج کنم ...
دختر 30 ساله که برای مشورت های تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت:پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانواده ام ازدواج کرده اند و زندگی آرامی دارند اما من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر ومادرم رشته دام پزشکی را انتخاب کردم ولی آرام آرام در دوران تحصیل به این رشته علاقه مند شدم .با وجود این پدرم درباره خواستگارانم بسیار سخت گیری می کند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم! به گونه ای که یک بار یکی از همکلاسی هایم به خواستگاری ام آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقه مند بودم. خلاصه در این میان یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط می تواند سالی دوبار به ایران بیاید. وقتی«فرید»به خواستگاری ام آمد (او را در آمریکا «فری»صدا می زنند)ابتدا پدر و مادرم مخالفتی نکردند اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند! او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت. او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه می کند تا مراسم عقد را دریکی از مکان های مذهبی برگزار کنیم ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چاره ای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و می خواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم ...
درهمین حال پدر«نوشابه» که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان این که هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت:من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه! که در ادامه هم از این شرط صرف نظر کردم اما دلیل اصلی مخالفت من این است که «فرید»اصرار به «عقد موقت» دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دایمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟از سوی دیگر هم حتی خانواده اش را به ما معرفی نکرده است و حاضر نشد به همراه خانواده اش به خواستگاری بیاید، ما هم نمی توانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم!بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چرا که نمی خواهم سیهروزی و بدبختی او را شاهد باشم با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند ولی ای کاش ...
اقدامات کارشناسی و بررسی های روان شناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی(رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد)به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد./رکنا
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
اموال بابک زنجانی به خزانه کشور بازگشت شده است
🔺 مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد: اموال بابک زنجانی در خارج از کشور شناسایی و به تهران منتقل و به خزانه کشور بازگشت شده است این موضوع مورد تایید رسمی بانک مرکزی قرار گرفته است.
🔺 بنا بر کارشناسیهای صورت گرفته، این اموال، کفاف بدهیها و خسارتهای او خواهد بود و اگر بازگشت اموال قبلی را هم افزون کنیم مبلغ برگشت داده شد بیش از کل رقم بدهی و خسارت است مبلغ بدهی هم به صورد ارزی به قیمت روز برگشته است.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 دستگیری سارقان موبایل موتورسوار
🔺 ضرونی، سرکلانتر یکم پلیس پیشگیری پایتخت: سارقانی که در محدوده الهیه اقدام به سرقت موبایل کرده و در حال فرار بودند با شلیک به لاستیک موتور دستگیر شدند.
🔺 از متهمان ۳ گوشی آیفون، یک قمه و سلاح غیرمتعارف کشف شد. سارقان به ۱۰ سرقت مشابه نیز اعتراف کردهاند.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احضار برخی چهرههای فضای مجازی
🔹سخنگوی دستگاه قضا درباره احضار برخی چهرهها در فضای مجازی درباره به مخاطره انداختن امنیت عمومی همزمان با عملیات وعده صادق گفت: در این رابطه ۵ پرونده تشکیل شده است، متهمین احضار و تفهیم اتهام شدند، پروندهها در حال تکمیل تحقیقات است.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
♦️حکم اعدام بابک زنجانی نقض شد
سخنگوی قوه قضاییه:
🔹با توجه به همکاری وی و اینکه او بیش از ۱۰ سال در حبس بوده است و اموال این فرد در خارج از کشور شناسایی شد و با اعزام کارشناسان و ارزیابی و صحت سنجی، همه اموال از خارج از کشور بازگردانده شد.
🔹درخواست عفو محکوم علیه توسط دادگستری استان تهران از ریاست قوه قضاییه مطرح شد و حکم اعدام وی نقض و حکم وی به ۲۰ سال حبس تبدیل شد.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
♦️جزئیاتی جدید از پرونده چای دبش
سخنگوی قوه قضاییه:
🔹از ابتدا پرونده قضایی تشکیل شده بازپرس پرونده تحقیقات جامع و مفصلی انجام داد. بعضی افراد در این ارتباط از جمله صاحب اصلی چای بازداشت شد.
🔹برخی با قرارهای لازم آزاد شدند. پرونده پس از طی مراحل در حال صدور قرار نهایی بود که جرم جدید کشف شد.
🔹تعدادی مهر مربوط به شرکت های داخلی و خارجی در محلی کشف شد که لازم شد در این خصوص از متهمان تحقیقات به عمل آید.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
♦️وکیل بابک زنجانی: دوران تحمل حبس بابک زنجانی به پایان رسیده
کوهپایهزاده:
🔹 با توجه به اینکه بیش از ۱۰ سال از مدت گذراندن مدت حبس بابک زنجانی میگذرد مطابق مقررات، موکل امکان بهرهمندی از آزادی مشروط را داراست و دوران تحمل زندان به پایان رسیده است.
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154