eitaa logo
«حوادث»
9.9هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
12هزار ویدیو
13 فایل
☫ ﷽ ☫ کانال حوادث موثق ترین و جدیدترین حوادث روز ایران و جهان تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/2470642016C31359a7823 . . . . . #ترک_کانال . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
نجات معجزه‌آسا از دل آوار / حادثه تلخ در یک مغازه لوازم‌یدکی اردبیل رخ داد ساعت ۱۰:۱۷ پنجشنبه طی تماس با سامانه ۱۲۵، حادثه ریزش در اردبیل گزارش شد و بلافاصله نیروهای عملیاتی ایستگاه شماره ۲ به محل مذکور اعزام شدند. در این حادثه که در حین گودبرداری اتفاق افتاده بود، ۳ نفر در مغازه لوازم‌یدکی حضور داشتند که متأسفانه بر اثر ریزش آوار به طبقه پایین سقوط کرده و در زیر آور گرفتار شده بودند که پس از عملیات نجات به علت مصدومیت تحویل عوامل اورژانس شدند./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
فرار زن متاهل با وسوسه‌های مرد میوه‌فروش زن در حالی که دختربچه اش را در آغوش گرفته بود به سوالات افسر پرونده پاسخ می داد. برگ بازجویی که تکمیل شد به سراغش رفتم و از او در مورد علت حضورش در اداره چهارم پلیس آگاهی پرسیدم. زن آهی کشید و گفت: از زندگی مشترکم راضی نبودم. ازدواجم تصمیم اشتباهی بود اما راهی که یک ماه پیش برای حل مشکلاتم پیدا کردم اشتباه بزرگتری بود. ده سال پیش ازدواج کردم و حاصل ازدواجم دو فرزند دختر و پسر است. با همسرم بر سر موضوعات مختلف درگیر می شدیم و کسی نبود که راهکار درستی برای اصلاح شرایط زندگی ام به من بدهد. یک روز که برای خرید به میوه فروشی محلمان رفته بودم خیلی اتفاقی در مواجهه با رفتار صمیمانه و همراه با دلسوزی پسر جوانی که آنجا کار می کرد سر درد دلم باز شد. حامد همان پسر میوه فروش، با توجه به سن و روحیاتش تحت تاثیر حرف ها و اشک های من قرار گرفت وگفت: به من کمک می کند. او مرا تشویق کرد که از خانه فرار کنم. قول داد به من پناه بدهد و نمی دانم چرا، بدون فکر کردن به عواقبش پذیرفتم. یک روز که شوهرم در خانه نبود، طلاهایم رابرداشتم. دلم می خواست فرزندانم را نیز با خودم ببرم اما نمی دانستم قرار است در چه شرایطی زندگی کنم به همین دلیل از نیمه راه از اینکه پسر و دخترم را نیز فراری داده بودم پشیمان شدم. جلوی در یک کلانتری پسرم را از ماشین پیاده کردم و به همراه دخترم به منزل یکی از دوستان حامد رفتم. یک ماه با ترس و دلهره و بلاتکلیفی آنجا زندگی کردم و تازه فهمیدم دست به چه کار احمقانه ای زدم. جرات برگشتن نیز نداشتم. سرانجام همسرم با مراجعه به پلیس آگاهی، فقدان من و دخترم را اعلام می کند و همکارانتان با دنبال کردن سرنخ ها به ارتباط من و حامد پی می برند و خیلی زود مخفیگاه مرا شناسایی می کنند. همسرم چند دقیقه پیش برای بردن دخترم آمد و سرشکسته از اتفاقی که رخ داده اصلا به من نگاه نکرد و حرفی نزد. افسر پرونده گفت: درخواست طلاق داده است. نظریه کارشناس یکی از توصیه های روانشناسان و مشاورین خانواده به زوج ها این است که در مورد مشکلات زندگی مشترک خود با اطرافیان از جمله اعضای فامیل و آشنایان و همکاران بویژه وقتی فرد مورد نظر جنس مخالف هست حرفی نزنند. این ارتباطات با درد دل و طرح مشکل آغاز می شوند اما کسی نمی داند به کجا ختم می شود. تنها چیزی که قابل پیش بینی است این است که این صمیمیت های پنهانی راه به جایی نمی برد. یک مرد به دلیل روحیه حمایت گری با شنیدن درد دل و مشکلات یک زن تمایل به پشتیبانی و حمایت پیدا می کند و کم کم دو طرف به خودشان می آیند و می بینند از حل مشکلات، به رابطه پنهانی و خیانت به زندگی مشترک خود رسیده اند. قبل از اینکه با تصمیمات شتاب زده زندگی مشترک خود را ویران کنید، از مشاوران و مددکاران و افرادمتخصص کمک بخواهید. این روزها در هر محله ای با مراجعه به کلانتری می توانید از خدمات مشاوره رایگان مشاورین پلیس که در دفاتر اجتماعی کلانتری ها مستقر هستند استفاده کنید. فرار راه چاره نیست./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
بودن و نبودن شوهرم فرقی ندارد، طلاق می‌خواهم الهام زنی تحصیلکرده و مستقل است. او بعد از 12 سال تلاش برای سرپا نگه داشتن زندگی‌اش حالا تصمیم به طلاق گرفته است. الهام برای اعتمادآنلاین از زندگی مشترکش می‌گوید. *چند سال با همسرت زندگی کردی؟ 12 سال. *چرا می‌خواهی از او جدا شوی؟ من برای زندگی مشترک صددرصد خودم را گذاشتم. همه چیز را مدیریت می‌کردم. خرج خانه را می‌دادم و با کارهایی که کردم موفق شدیم خانه و ماشین بخریم، ولی دیگر توان تنهایی زندگی کردن ندارم. *منظورت چیست؟ من سال‌های زیادی است که همه کارها را خودم به‌تنهایی انجام می‌دهم. یک روز با خودم گفتم شوهرم در زندگی من چه می‌کند؟ او باشد یا نباشد چه فرقی دارد؟ بعد به این نتیجه رسیدم تمام این سال‌ها بی‌دلیل داشتم تلاش می‌کردم. او نه تنها تلاش من را نمی‌بیند بلکه همه آن را وظیفه من می‌داند و اگر جایی کاری نمی‌کنم به من می‌گویدچرا این کار را نکردی. *چرا تقسیم وظیفه نکردید؟ وقتی بچه بودم پدر و مادرم را از دست دادم. خواهرم من را بزرگ کرد و دانشگاه فرستاد. بعد که ازدواج کردم، می‌خواستم خانواده خودم را داشته باشم. چون پدر و مادر نداشتم وابستگی‌ام به شوهرم زیاد شد. او هم از این وضعیت من استفاده ناجوانمردانه کرد. حالا خانه‌ای را که با تلاش من و پول هر دوی ما خریداری شده‌ است، می‌خواهد تا من را طلاق بدهد. *قبول کردی خانه را بدهی؟ نه قبول نکردم. چون اگر خانه را بدهم باید به خانه خواهرم بروم و آنجا زندگی کنم. نیمی از این خانه مال من است. *فکر نمی‌کنی شوهرت از این راه می‌خواهد تو را دراین زندگی نگه دارد؟ نه اینطور نیست. او نمی‌خواهد این کار را بکند. او می‌خواهد فقط خانه را از من بگیرد. او در تمام سال‌های زندگی‌مان این کار را کرده است. *راهی برای ادامه زندگی مشترک نیست؟ من دوست داشتم مادر شوم. شوهرم قبول نکرد چون از مسئولیت خوشش نمی‌آمد. دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم اما شوهرم قبول نکرد چون می‌خواست راحت زندگی کند برای همین هم دکتری قبول شدم اما دانشگاه نرفتم. حالا می‌خواهم برای خودم زندگی کنم و شوهرم می‌تواند خودش زندگی‌اش را ادامه دهد./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
برو یک زن دیگر بگیر! / تراژدی تلخ زندگی یک زن ! از چشم غره‌هایش حالم به هم می‌خورد، شک و تردید، روح و روان زندگی ام را ذره ذره آب کرده است. گاهی مثل دیوانه‌ها جلوی آینه با خودم حرف می‌زنم. حس می‌کنم به آخر خط رسیده ام. اگر بخندم مرموز هستم، ناراحت باشم مشکوک به نظر می‌رسم، محبت کنم دروغگو و حقه باز می‌شوم و... . چند بار خودمانی به او گفته ام اگر دوستم نداری برو یک زن دیگر بگیر. این حرف مرا هم نقشه ای شوم می‌داند. تهمت می‌زند و می‌گوید حتماً خودت فکری در سر داری و زنی که این جوری باشد باید برود و بمیرد. مانده و درمانده شدم، به کلانتری محل رفتم تا از کارشناس مشاوره پلیس کمک بگیرم. می‌دانم خودم مقصر هستم ، از شما چه پنهان قبل از ازدواج با پسری دوست بودم. ما در فضای مجازی ارتباط داشتیم‌. خواستگاری ام آمد. خانواده‌ام جواب رد دادند. چند روز بعد پسر یکی از اقوام برای خواستگاری پا پیش گذاشت . پسر خوب و باوقاری بود ، به خواسته پدر و مادرم تن دادم. خانواده‌ام فقط نگران بودند مبادا با آن پسر که بعدا فهمیدیم معتاد است و به اتهام سرقت دستگیرش کرده‌اند ازدواج کنم. چهار سال از زندگی مشترک مان می‌گذرد. ما یک بچه داریم . متاسفانه همان هفته اول ازدواج، پسری که قبلاً خاطرخواهم بود در خیابان برایم ایجاد مزاحمت کرد. کار به جایی رسید که او و شوهرم دست به یقه شدند. شوهرم وقتی از زبان آن پسر بی‌معرفت شنید که حدود دو سه ماه تلفنی در فضای مجازی ارتباط داشته‌ایم به من بدبین شد. شک و تردید مثل موریانه به جان زندگی ام افتاد.هر روزکه می‌گذرد اوضاع بدتر می‌شود. منتظر بهانه می‌گردد حالم را بگیرد. فقط می‌خواهد وفاداری‌ام را به او اثبات کنم، اما با زاویه ی دید منفی اش به نتیجه نمی‌رسیم. خسته و کلافه شده ام. به خاطر یه غلطی که در دوران مجردی انجام داده ام حالا باید تاوان بدهم و آبرویم این طوری جلوی خانواده خودم و همسرم به خطر بیفتد. من شوهرم را خیلی دوست دارم، زندگی ام را دوست دارم و تمام دنیای من در لبخند بچه‌ام خلاصه می‌شود. او هم مرا دوست دارد ولی... . کارشناس اجتماعی کلانتری ما را به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی معرفی کرده است. با شوهرم آمده‌ایم و امیدوارم از این بحران و مشکل عذاب آور عبور کنیم./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
1.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازسازی صحنه قتل مادربزرگ با شیلنگ آب ! همراهی با تیم پلیس برای بازسازی صحنه قتل همواره با تلخی و سنگینی خاصی همراه است. این بار، در دل کوهستان و در خانه‌ای متروکه، شاهد روایت تلخ و غم‌انگیز یک قتل خانوادگی بودیم؛ قتلی که اعتیاد، خشم و زخم‌های کهنه گذشته، عامل اصلی وقوع آن بودند. در این فیلم همراه با تیمی از کارآگاهان جنایی و مأموران پلیس شدیم که به دل مناطق کوهستانی رفتند و پس از ساعت‌ها پیاده‌روی، به خانه‌ای متروکه رسیدند که مردم محلی آن را "خانه مادربزرگ" می‌نامیدند. این خانه حالا صحنه بازسازی یک قتل دلخراش بود.متهم، مردی جوان، با حالتی آشفته و صدایی لرزان در برابر دوربین بازسازی، درباره روز حادثه توضیح داد. او سال‌ها با مادربزرگش در این خانه زندگی کرده بود. در طول بازسازی، مشخص شد که او به دلیل اعتیاد شدید به مواد مخدر و خاطرات تلخی که از گذشته داشت، دچار خشم و کینه‌ای عمیق نسبت به مادربزرگش شده بود. او شلنگ آبی را که در حیاط خانه قرار داشت، نشان داد و گفت:مشاجره بالا گرفت. نمی‌توانستم تحمل کنم. یاد مادرم افتادم و حرف‌های مادربزرگ که همیشه به او فحاشی می‌کرد. مادرم به خاطر همین اذیت‌ها خودش را به رودخانه انداخت و خودکشی کرد. متهم سپس شلنگ را در دهان مادربزرگ گذاشته و آب را با فشار وارد کرده بود. در بازسازی صحنه، او دقیقاً همان کاری را که به گفته خودش انجام داده بود، نمایش داد. صدای او شکسته و پر از پشیمانی بود: فکر نمی‌کردم این‌طور بشود. از کنترل خارج شدم./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
بازداشت ده‌ها مهاجر ونزوئلایی در گوانتانامو 🔹اسناد قضائی نشان می‌دهند دولت دونالد ترامپ ۱۷۸ مهاجر ونزوئلایی را در یک زندان امنیتی در پایگاه نظامی گوانتانامو در کوبا زندانی کرده است. 🔹گزارش‌ها حاکی است بازداشت‌شدگان «عملاً در یک جعبه سیاه ناپدید شده‌اند» و نمی‌توانند با خانواده‌ها یا وکلای خود تماس بگیرند./باشگاه خبرنگاران جوان 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
مهار آتش‌سوزی در بازار صدف اردبیل 🔺صبح جمعه حوالی ساعت ۵ آتش سوزی بخش‌هایی از بازار اردبیل را دچار حریق کرد که با حضور آتش نشانی این آتش سوزی هم اکنون مهار شده است. 🔺برآورد دقیق از تعداد مغازه‌های آتش گرفته و سوخته مشخص نیست اما حدود ۲۰ باب مغازه طعمه حریف شده است./مهر 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از استخدام شو
((کار ویژه بانوان در منزل)) دعوت به همکاری در شرکت نیوشانیک کار بصورت غیرحضوری حقوق و مزایای عالی پیشرفت کاری شرایط: سن 20 تا 45 فقط بانوان مسئولیت پذیر و علاقمند به یادگیری برای اطلاع از شرایط کاری فرم زیر را پر کنید👇👇👇 https://formafzar.com/form/65bto https://formafzar.com/form/65bto
تصادف درخیابان جابر انصاری یک کشته برجا گذاشت سخنگوی سازمان آتش‌نشانی اصفهان گفت: برخورد خودروی پژو با کامیون درخیابان جابر انصاری یک کشته برجا گذاشت. به گزارش سایت جنایی، از اصفهان؛ شریعتی سخنگوی سازمان آتش‌نشانی اصفهان، درباره حادثه برخورد خودروی پژو با کامیون در خیابان جابر انصاری توضیح داد: این حادثه ناگوار در حوالی ساعت ۲ بامداد پنج شنبه دوم اسفند ۱۴۰۳، به ستاد فرماندهی آتش‌نشانی اصفهان گزارش شد. بلافاصله تیم عملیاتی بهمراه خودروی نجات از نزدیکترین محل ایستگاه‌ ۶ برای این حادثه اعزام شدند. در این حادثه، خودروی پژو در برخورد شدید کامیون دچار خسارت جدی شد. متأسفانه سرنشین در دم جان باخته بود. سخنگوی سازمان افزود ،شخص فوت شده توسط نیروهای آتش‌نشانی با استفاده از تجهیزات هیدرولیکی و پنوماتیکی از میان لاشه خودرو خارج شد و تحویل عوامل اورژانس گردید. سرآتشیار شریعتی در پایان ضمن ابراز تسلیت به خانواده جان‌باخته، از رانندگان خواست با رعایت سرعت مجاز و توجه به جاده حتی در زمان های عدم پیک ترافیکی از وقوع چنین حوادثی پیشگیری نمایند./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
عشق به زن جوان، پسر معتاد را از گرداب تباهی نجات داد به خاطرثروت پدر و رفاهی که در زندگی داشتم هیچ گاه شیوه مقابله با مشکلات را نیاموختم. اصلا با کلمه ای به نام «فقر»یا «مشکل»آشنا نبودم تا روزی که پدرم ورشکست شد و من هم وارد دنیای تاریک اعتیاد و انزوا شدم به گونه ای که … به گزارش روزنامه خراسان، جوان ۳۴ ساله ای که مدعی بود از دنیای تاریک فلاکت و بدبختی به سوی نور وامید فرار کرده است، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت:پدرم به خاطر سمتی که در یکی از ادارات دولتی داشت فردی سرشناس به شمار می رفت که مورد احترام اطرافیان و آشنایان بود. به همین دلیل هم در محیطی محافظت شده زندگی می کردیم و معاشرت و ارتباط کمی با دیگران داشتیم. من هم به خاطر همین مراقبت های حاد،هیچ همبازی نداشتم و به تنهایی نیز نمی توانستم از خانه بیرون بروم. همه امکانات تفریحی و رفاهی از همان دوران کودکی برایم فراهم بود و از نظر مادی هیچ گاه احساس کمبودی نداشتم. هرآن چه اراده می کردم بلافاصله برایم مهیا می شد و با راننده اختصاصی پدرم به مدرسه می رفتم. از سوی دیگر پدرم به خاطر درآمدزایی بیشتر و علاقه ای که به ساخت وسازداشت،یک شرکت بزرگ ساختمانی راه اندازی کرد و من هم به دور از دنیای دیگران، در دنیای زیبای خودم غرق بودم و کلمه ای به نام «فقر»را نمی شناختم! من در مدارس غیردولتی تحصیل می کردم و بیشتر اوقات فراغتم را در شرکت پدرم به گره گشایی از امور اداری و مدیریتی مشغول بودم. اگر چه پدرم اصرار داشت تا مانند او و مادرم کارمند یا معلم شوم ولی من هم به ساخت وساز علاقه مند شدم و در همین رشته نیز به تحصیلات دانشگاهی پرداختم.بعد از پایان تحصیلاتم و درحالی که مدیریت کامل شرکت پدرم را به عهده داشتم، با دختری که پدرش از افراد سرشناس بود ازدواج کردم. حالا خودم مردی ثروتمند به شمار می رفتم تااین که روزی ورق روزگار چرخید و پدرم در دام کلاهبرداران افتاد. با برگشت خوردن چک ها و حراج سرمایه های شرکت به شدت سقوط کردیم و به قول معروف از عرش به فرش رسیدیم. من هم که در دوران عمرم هیچ گاه مقابله با مشکلات را نیاموخته بودم به فردی عصبی و گوشه گیر تبدیل شدم به طوری که خیلی احساس پوچی و بیهودگی می کردم. در این شرایط همسرم نیز تقاضای طلاق کرد و مهریه اش را به اجرا گذاشت. رفت وآمد به پاسگاه و دادگاه کلافه ام کرده بود به همین دلیل به باغی که در خارج از شهر داشتیم، پناه بردم و مصرف موادمخدر را شروع کردم.از طرفی دوست نداشتم با کسی معاشرت کنم و از سوی دیگر هم قدرت مبارزه با مشکلات و سختی های اقتصادی را نداشتم. بسیاری از کارمندان و کارگران شرکت ساختمانی رفته بودند و اندک افرادی هنوز به امید رونق دوباره شرکت تلاش می کردند. در این میان زن جوانی که حسابدار شرکت بود با تدبیر خاصی طلبکاری ها را وصول می کرد و بدهکاری ها را نیز می پرداخت. من هم گاهی از سربساط مواد بلند می شدم، سری به او می زدم تا این که با همین رفت وآمدها علاقه ای عاطفی بین ما ایجاد شد. من با نصیحت ها و اصرار«سهیلا»از باغ بیرون آمدم و دریکی از مراکز ترک اعتیاد بستری شدم. عشق او خون تازه ای به رگ هایم تزریق کرده بود که دست روی زانوهایم گذاشتم و با کمک «سهیلا» روی پاهایم ایستادم. طولی نکشید که من و او باهم ازدواج کردیم و با به دنیا آمدن فرزندم، زندگی من نیز در مسیر جدیدی قرارگرفت. حالا هم به کمک یکی از نزدیکانم تعمیرگاه لوازم برقی وصنعتی راه اندازی کرده ام و از زندگی ام لذت می برم اما ای کاش … با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور(رئیس کلانتری سجادمشهد)ماجرای عبرت آموز این جوان که از دنیای تاریکی گریخته بود در پرونده ای به ثبت رسید تا دیگران ازآن پند بگیرند./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از لاغرشو
کسی که طبعش سرد بشه😬😬😬 اول دچار مشکلات گوارشی میشه بعد شکمش بزرگ میشه و هیکلش بهم میخوره ، روز به روز بی انرژی‌تر میشه و دائما خسته است😴😴😴😴 همچنین دچار مشکلات جنسی ، ، پشت حلق کم کار خواب و اعصاب ❌(از قدیم گفتن طبع سرد ریشه همه بیماری هاست )❌ عزیزانی که این مشکلات رو دارن یا میخوان بدونن مزاج بدنشون چیه روی لینک زیر بزنن و مشاوره دریافت کنید 👇👇 https://formafzar.com/form/pbavb https://formafzar.com/form/pbavb
افشای انگیزه جنایت با شلیک‌های بامدادی دامنه جنایت مسلحانه‌ای که بامداد سه شنبه در مشهد رخ داد به آتش زدن خانه‌ها گره خورد و بدین ترتیب ماجرای شلیک‌های بامدادی پیچیده‌تر شد. به گزارش روزنامه خراسان، حدود ساعت یک و۳۰ دقیقه بامداد روز سه شنبه گذشته زن و مرد جوانی که در بیرون از منزل به سر می بردند، سوار بر یک دستگاه پراید به خانه خودشان در روستای اسماعیل آباد بازگشتند. اما وقتی زن جوان در حیاط را باز کرد تا شوهرش خودرو را به داخل ببرد، ناگهان صدای شلیک گلوله، سکوت بامدادی را به صحنه ای از وحشت و دلهره تبدیل کرد. مرد جوانی که از بستگان و همسایگان زوج جوان بود،لوله سلاح وینچستر را به طرف آن ها نشانه رفته و هر دو نفر را هدف گلوله های ساچمه ای قرارداد و آن ها را خون آلود نقش برزمین کرد. در همین حال خواهر مرد جوان که در همان محل سکونت داشت متوجه صدای تیراندازی شد و از طبقه دوم ساختمان مقابل به طرف پنجره آمد و فریاد زد چی شده؟ در این هنگام مرد مسلح لوله تفنگ را به طرف ساختمان مقابل گرفت و گلوله دیگری شلیک کرد اما خوشبختانه این بار گلوله های ساچمه ای به در ودیوار و پنجره برخورد کرد و آسیبی به خواهر مرد مجروح نرسید! طولی نکشید که با فرار مهاجم مسلح از صحنه نزاع خونبار، بلافاصله نزدیکان و اطرافیان زوج مجروح،آنان را با خودروی شخصی به بیمارستان شهید هاشمی نژاد انتقال دادند ولی تلاش کادردرمانی با چند بار احیای مرد ۳۶ساله بازهم بی نتیجه ماند و او بر اثر عوارض بیش از ۱۰۰گلوله ساچمه ای جان سپرد که به ناحیه کمر و پا اصابت کرده بود. دقایقی بعد زنگ پلیس ۱۱۰به صدا درآمد و خبر وقوع نزاع مسلحانه در بیسیم های پلیس پیچید. این گونه بود که سرگرد احسان سبکبار (افسرناظر سرکلانتری شمال مشهد)برای بررسی ماجرا عازم مرکز درمانی شد و ضمن اتخاذ تدابیری برای جلوگیری از ادامه درگیری فامیلی، مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع داد. هنوز بررسی های مقدماتی پلیس در صحنه حادثه و مرکز درمانی ادامه داشت که قاضی دکتر صادق صفری ضمن راهنمایی های قضایی به نیروهای انتظامی، عازم بیمارستان شهید هاشمی نژاد شد. درحالی که تحقیقات قاضی صفری برای ریشه یابی جنایت مسلحانه با اظهارات زن ۲۷ساله مجروح واردمرحله جدیدی شده بود، ناگهان خبرآتش افروزی های بامدادی نیز نیروهای کلانتری سپاد مشهد را به خیابان اشکذری۱۲و۹کشاند. در این شرایط افسر ناظر سرکلانتری شمال با دستورهای ویژه قضایی هدایت مستقیم عوامل انتظامی را به عهده گرفت و فرمان های انتظامی را برای اجرای طرح مهار در مناطق مختلف شهری صادر کرد تا نیروهای گشت انتظامی هر گونه موارد مشکوک را برای دستگیری فرد مظنون به جنایت به طور دقیق بررسی کنند. از سوی دیگر هم امدادگران آتش نشانی،آژیرکشان وارد روستای اسماعیل آباد شدند و شعله های آتشی را خاموش کردند که از دو منزل زبانه می کشید!با فروکش کردن شعله های آتش مشخص شد که آتش افروزی در منازل نیز به ماجرای قتل مسلحانه بامدادی گره خورده است. با توجه به اهمیت ماجرای جنایت مسلحانه بلافاصله گروهی تخصصی از افسران اداره جنایی آگاهی مشهد نیز به سرپرستی سرگردشکیبا(افسرپرونده)وبا دستور مقام قضایی در مرکز درمانی حاضرشدند و به ردیابی های اطلاعاتی پرداختند. بررسی های بیشتر بیانگر آن بود که نزاع مسلحانه به خاطر اختلاف قبلی دوگروه فامیلی و براثر ساخت وسازهای ساختمانی در همسایگی یکدیگر رخ داده است که پرونده اختلافات آنان در دادگاه مورد رسیدگی قرارگرفته بود. بامشخص شدن انگیزه این جنایت هولناک، تحقیقات کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی مشهد با هدایت مستقیم سرهنگ ولی نجفی(رئیس دایره قتل آگاهی)و در پی دستورهای محرمانه قاضی ویژه قتل عمد برای دستگیری عامل فراری جنایت مسلحانه ادامه یافت./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154