آتش سوزی بزرگ در پاریس نزدیک دادگاه جنایی/ زباله ها سوختند! 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

خیانت های سیاه تازه عروس به آقای داماد عاشق پیشه ! / المیرا با مردان زیادی رابطه نامشروع دارد ! رامتین مردی 34 ساله با چهره ای برافروخته وارد کلانتری شد او مدعی شد که برای شکایت از همسرش به کلانتری آمده است و رامتین در شرح ماجرایش اینگونه لب به سخن گشود. بعد از فارغ التحصیلی دانشگاه در یکی از مهمانی های خانوادگی ،از المیرا که از بستگان پدرم بود اورا دید م بی اختیار از آلمیرا خوشم آمد و بعد از مشورت با خانواده بود که رسومات خواستگاری چیده شد و نامزد کردیم در ابتدا همه چیز خوب بود همسرم همان کسی بود که واقعا همیشه آرزویش را داشتم اما به مرورزمان متوجه حرکات مشکوکی از او شدم . روی اپ های چت مجازیش همه قفل داشت و یکبار که از او علت اینکار را پرسیدم گفت که خانواده یا دوستانم ممکن است پیام یا درد دلی داشته باشند که درست نیست بدانی راستش را بخواهی قانع نشدم ....چون زبان بدنش و اضطرابش خلاف حرفش را ثابت کرد بابت همین ماجرا بدون اینکه چیزی به روی او بیاورم رفتارش را بیشتر زیر نظر گرفتم که به مرور متوجه تماسهای مشکوک و وقت و بی وقت بیرون رفتن ها به بهانه های مختلف شدم که متاسفانه همسر من با پسرها و مردهای زیادی در ارتباط نامشروع است و چندین بار مچ او را گرفتم حال میخواهم از او بابت خیانت هایش شکایت کنم. از وقتی این ماجرا برایم ثابت شد دنیا بر روی سرم خراب شد المیرا را من خودم انتخاب کرده بودم اما متاسفانه این را باید بگویم که خلاف آنچه که در ظاهر داشت او آن چیزی نبود که من میخواستم او به من خیانت کرد نمیدانم چرا این کار را کرد اما دیگر با این کارهایی که انجام داده است از زندگی سیر شدم آمده ام از او شکایت کنم دیگر نمیتوانم چشمانم را بر روی کارهای زشت او ببندم غرور مردانه ام اجازه نمی‌دهد این موضوع را در سینه ام حبس کنم و آمده به صورت قانونی با این قضیه روبرو شم اولش را بخواهید در ساعات اولیه این ماجرا از شدت عصبانیت نمی‌دانستم چه کار کنم اما سعی کردم خودم را نگه دارم و خودم رابه اینجا رساندم تا شما بگویید من چه کار کنم ....؟! نگاه کارشناسی فاطمه بیرانوندکارشناس ارشد روانشناسی خیانت می تواند تاثیرات روانی و احساسی عمیقی بر فرد داشته باشد برخی از مشکلات روانی و احساسی که رامین در نتیجه خیانت تجربه کرده عبارت است از اضطراب، افسردگی و کاهش اعتماد به نفس و عصبانیت و خشم است او حتی دچار کابوس های شبانه و بی خوابی های مکرر شده است. اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه: پیشگیری اولیه: آموزش مهارت های ارتباطی، تقویت اعتماد به نفس، آگاهی بخشی درباره نیازهای عاطفی و روانی، ترویج رفتارهای احترام آمیز و مثبت،توسعه مهارت های مدیریت استرس پیشگیری ثانویه: مشاوره و روان درمانی زوجین، ایجاد فضای حمایت گر و امن برای گفتگو، تشویق به بیان احساسات و نیازها، ارائه برنامه های توانمندسازی فردی و اجتماعی پیشگیری ثالثیه:ارائه برنامه های توانبخشی روانی،حمایت های اجتماعی برای بازسازی روابط، تشویق به انجام فعالیت های مثبت و سازنده، برنامه های بازسازی اعتماد و ارتباطات زناشویی، پیگیری درمان مشکلات روانی ماندگار.../رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

راه های حفظ/رشد سرمایه: [حتی یک میلیون] ۱. سکه یا طلای آب‌شده ۲. دلار و یورو ۳. ارزهای دیجیتال واسه هرسه باید بدونی کی بخری کی بفروشی! تحلیل های ایشون اینقد دقیقه که بعضیا میگن به بالا وصله. مطمئن باش کمکت میکنه: 👇 • @.Sarmaye_Gozari • @.Sarmaye_Gozari

🔴 #فوری تحلیلگر معروف که ۳ ماه پیش دلار ۱۰۰ تومنی رو پیش بینی کرده بود ، الان میگه قیمت دلار و طلا ...👇 @.Tahlil_gheimat @.Tahlil_gheimat هرچی میخوای بخری قبلش اینو بخون👆

دختربچه‌ ای که پس‌ انداز تولدش را خرج آزادی زندانیان کرد نورسان محسنی، دختر ۸ ساله مراغه‌ای، با پس‌انداز تولدش دو زندانی را آزاد کرد و آرزو دارد دکتری شود که از فقرا پول نگیرد./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

قتل 3 شوهر نظامی توسط زن خیانتکار و معشوقه اش ! / ازدواج می کرد تا غرامت بگیرد ! در یک پرونده جنجالی و پیچیده در هند، زن جوانی به نام موبینا که ۳ بار ازدواج کرده و هر سه شوهرش نظامی بوده‌اند، در حال حاضر در کانون توجه رسانه‌ ها قرار گرفته است. طبق گزارش‌ ها، تمامی شوهران او در درگیری‌ های نظامی کشته شدند و موبینا به‌عنوان همسرشان غرامت های زیادی از دولت دریافت کرده است. اما تحقیقاتی جدید نشان داده‌اند که موبینا نه‌ تنها در این حوادث بی‌گناه نبوده بلکه در پشت پرده این ماجراها دست داشته است. بررسی‌ های پلیس و اطلاعات جدید نشان می‌دهد که او با یک تروریست رابطه عاشقانه داشته و این مرد تروریست بوده که به‌طور پنهانی شوهرانش را در درگیری‌ ها به قتل می‌رسانده است. آنطور که مشخص شده، موبینا و شریک تروریستش نه‌تنها از مرگ هر شوهر برای خود استفاده کرده‌اند، بلکه غرامت‌ های مالی که موبینا از دولت بابت کشته شدن همسرانش دریافت می‌کرده را با یکدیگر تقسیم می‌کردند. مبلغ هر غرامت حدود ۱.۵ میلیون روپیه بوده است که برای مدت‌ ها در اختیار این دو نفر قرار می‌گرفته است./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

بالاخره یکی باید اینو بهت میگفت که #بــــادکــش کــفِ پـــا مُـــعجزه مــیکنه 🔮 🪔 ۶ راز مـهم از کـف پا 🦵مـاساژ درمــانی کـف پا 🦠 سم زدایی از کف پا با حنا 🩸رفع بلغم و سردی بدن از کف پا آموزش بادکش کردن کف پا به ۲ روش (خُشک و روغنی ) اختصاصی در چنل زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1417281725C4792b6a454 🦶🔥🦶🔥🦶🔥🦶

جوک 😂😂 حکومت نظامي بوده به طرف میگن از ساعت ۹ به بعد هر کسي رو تو خیابون دیدي با تیر بزن ساعت ۷ یه نفرو با تیر میزنه میگن: اینو چرا زدي؟میگه: ⬅️ادامه مطلب➡️

لحظه بازداشت خانم معلم با اتهام جنسی با دانش آموزان ! ویدیوی منتشر شده از سوی پلیس ایلینویز، لحظه بازداشت معلم آموزش استثنائی را به اتهام سوءاستفاده جنسی از دانش‌آموز ۱۵ ساله را نمایش می‌دهد. کریستینا فورملا ۳۰ ساله روز ۲۶ اسفند ماه، پس از این که در اتوموبیل پلیس تفهیم اتهام شد، گریست./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

لحظه تصادف موتور با خودرو در پارتیزانسک 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154

مرد همسایه دختر 17 ساله را هل داد و دهانش را گرفت ! / او شیطان بود ! دختر 17 ساله در حالی که هنوز از شدت ترس بر خود می لرزید، با بیان این که آن صحنه هولناک را نمی توانم فراموش کنم، اشک ریزان درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: از روزی که چشمانم را باز کردم، خودم را بی کس و تنها در بهزیستی یافتم. گویا پدر و مادرم مرا سر راه گذاشته و رها کرده بودند. خلاصه بهزیستی تنها پناهگاه و امید من بود اما خیلی آرزو داشتم که من هم مانند دیگر کودکان خردسال،پدر و مادری داشته باشم که مرا در آغوش بگیرند! حسرت داشتن پدر و مادر، موضوعی بود که در طول زندگی ام مدام با آن دست به گریبان بودم. اگرچه پدران و مادران معنوی زیادی داشتم که به کودکان بهزیستی سر می زدند و از نظر مالی به ما کمک می کردند اما لذت عاطفه و مهر و محبت پدر و مادر را هیچ وقت نچشیدم. خلاصه با همین رویاها و آرزوها در بهزیستی قد کشیدم و بزرگ شدم تا این که روزی پسری به خواستگاری ام آمد. او هم شرایطی مشابه وضعیت مرا داشت و در بهزیستی بزرگ شده بود. تنها تفاوتی که من با «شاهین» داشتم این بود که او از خانواده ای «بدسرپرست» بود اما من هیچ وقت پدر و مادرم را ندیدم! وقتی با «شاهین» به گفت وگو نشستم، مهر و محبت عمیقی را در چشمانش دیدم و متوجه شدم که او هم به خاطر همین بی پناهی کاملا مرا درک می کند! خیلی زود اشک شوق ریختم و دل باخته «شاهین» شدم و در حالی پای سفره عقد نشستم که «شاهین» باید به خدمت سربازی می رفت. از سوی دیگر نیز هزینه های زندگی سرسام آور بود و ما چیزی نداشتیم. این بود که با کمک خیرین خانه ای اجاره کردیم و با جهیزیه ای که برایمان فراهم کردند، زندگی مشترک مان از حدود یک سال قبل در یک مجتمع مسکونی آغاز شد و «شاهین»هم به خدمت سربازی رفت. در این شرایط من به تنهایی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کردم و با حقوق سربازی شوهرم و همچنین یارانه های دولتی زندگی را می گذراندم. در این میان،من که تنها بودم برای یکی از زنان مجتمع سرگذشت زندگی ام در بهزیستی را بازگو کردم اما نمی دانم چرا برخی از مردم درباره کودکان بی سرپرست یا بدسرپرست چنین تفکرات شرم آوری دارند و آن ها را خلافکار می دانند و فکر می کنند می توانند هرکاری که دوست دارند با این افراد بی پناه انجام دهند! در میان اهالی مجتمعی که سکونت داشتم مرد 45 ساله متاهلی زندگی می کرد که مدام سعی داشت با من صحبت کند و خودش را مردی خیرخواه و دلسوز جلوه می داد. او یکی دوبار از من خواست اکنون که شوهرم نیست و من به تنهایی زندگی می کنم، اگر مشکلی داشتم با او در میان بگذارم. من با آن که حرف هایش را جدی نمی گرفتم ولی به رسم ادب از او تشکر می کردم و احتمال می دادم همسایه ای دلسوز است که قصد کمک به مرا دارد، اما شب گذشته زمانی که شوهرم نیز در خانه نبود، ناگهان صدای زنگ منزل را شنیدم. وقتی از پشت در سوال کردم، او خودش را همسایه معرفی کرد و من هم که پوشش منزل را به تن داشتم، با تعجب در واحد آپارتمانی را گشودم ولی در یک لحظه آن مرد 45ساله را مقابل خودم دیدم که مرا به درون پذیرایی هل داد و دهانم را گرفت که سروصدا نکنم! در این وضعیت، وحشت زده و هراسان با او درگیر شدم و هنگامی که دستش از روی دهانم برداشته شد، با جیغ و فریاد کمک خواستم که همسایگان متوجه موضوع شدند و با تجمع آنها آن مرد هم مرا رها کرد و گریخت اما این صحنه هولناک از مقابل چشمانم دور نمی شود و من هنوز هم از ترس بر خود می لرزم! حالا هم به کلانتری آمده ام تا کمکم کنید که بتوانم از این مکان بروم و خانه را تخلیه کنم چرا که دیگر «امنیت» ندارم و می ترسم که دوباره سروکله آن مرد نامرد پیدا شود ولی با این اجاره های سرسام آور سرگردان مانده ام که چه کنم... بررسی های مشاوره ای و مددکاری برای یاری این زن نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری با دستور سرهنگ خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) آغاز شد./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154