همدستی زن خیانتکار برای قتل شوهرش در کرج / آنها جسد را در زیرزمین خانه دفن کردند
زن خیانتکار که همسرش را با همدستی معشوقهاش کشته و جسدش را در زیرزمین خانهشان دفن کرده بود، همراه همدستش دستگیر شد.
هفته گذشته زنی در تماس با پلیس آگاهی البرز راز این جنایت را فاش کرد. او به ماموران گفت: زن همسایهمان با همدستی مردی، شوهرش را کشته و جسدش را در زیرزمین خانهشان دفن کرده است. من شاهد این ماجرا بودم و نمیخواهم خون یک بیگناه پایمال شود. پس از این تماس ماموران تحقیقات خود را آغاز کردند و راهی خانه مورد نظر شدند.
بررسیها نشان داد زن ایرانی همراه شوهر افغان خود در این خانه زندگی میکنند که شوهرش از چند روز قبل ناپدید شده بود. همین باعث شد زن جوان با دستور قضایی دستگیر شود. او ابتدا منکر قتل شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت: چند سال قبل با مردی افغان که پولدار بود آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. در این سالها رابطه ما سرد بود. شوهرم محبت کردن بلد نبود و همه چیز را در پول میدید. همین باعث شد با مردی ارتباط برقرار کنم. آن مرد مرا عاشق خود کرده بود. تصمیم گرفتم شوهرم را بکشم تا با هم ازدواج کنیم. به همین خاطر بر اساس نقشه، معشوقهام به خانهام آمد و شوهرم را با ضربه چاقو کشت و بعد جسدش را در کف زیرزمین دفن کردیم و روی آن بتن ریختیم. قصد داشتیم وقتی موضوع فراموش شد با هم ازدواج کنیم. پس از اعترافات این زن ماموران به حفر محل دفن جسد پرداختند و دوهفته پس ازجنایت توانستند بقایای جسد مرد را کشف کنند. متهمان برای اینکه بوی جسد بلند نشود روی آن کود حیوانی ریخته بودند. تیم جنایی در ادامه همدست این زن را دستگیر کردند که او به دست داشتن در این جنایت اعتراف کرد و گفت: روز حادثه به خانه زن جوان در ماهدشت کرج رفتم و شوهرش را کشتم. این زن نقشه قتل را طراحی کرده بود. پس از اعتراف آنها با قرار قانونی بازداشت شدند و تحقیق از متهمان ادامه دارد./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از تبلیغات گسترده ترابایت
همش بهت عطر تقلبی و فیک فروختن؟ ☹️
دوست داری عطرت بوی فوق العاده و محشری داشته باشه
هم اصل باشه و موندگاری خفن داشته باشه
این کانال جواهره 💎
مبادا از دستش بدی
نه تو ایتا که تو ایران تکه👌
https://eitaa.com/joinchat/2186215527C3ddd054d55
لینک موقت ⏳
هدایت شده از 📌تبلیغات خبر فوری📌
..
💎عطرات باید تازه و از تولید به مصرف باشه
💎شرکتش اصیل و معتبر باشه
💎یه مشاوره عطری حرفه ای پشتش باشه
دقیقا مث اینجا🤩👇
https://eitaa.com/joinchat/2186215527C3ddd054d55
1.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تابلوی تبلیغاتی جان فروشنده را تهدید کرد
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
سرقت مسلحانه از اتباع افغانی توسط مأموران قلابی
4 پسر جوان با استفاده از تجهیزات پلیسی، خود را مامور معرفی میکردند و دست به سرقت از اتباع افغانی میزدند.
چند روز قبل، مأموران پلیس آگاهی در حال گشتزنی به خودرو سمندی با 3سرنشین مشکوک شدند. 2نفر از سرنشینان با تهدید اسلحه قصد سرقت از نفر سوم را داشتند. ماموران این خودرو را متوقف کردند و یکی از سرنشینان خودرو که جوانی افغان بود گفت: ساعتی قبل از محل کارم خارج شدم که به خانه بروم. بین راه، این دو نفر سد راهم شدند. آنها تجهیزات پلیسی داشتند و از من خواستند مجوزم را به آنها نشان بدهم. اقامت من در ایران قانونی نبود و آنها از من خواستند سوار ماشین آنها شوم و به اداره پلیس برویم. وی ادامه داد: بین راه یکی از آنها اسلحهای روی پهلویم قرار داد و با تهدید پول، طلا و گوشی موبایلم را گرفت اما در همان لحظه پلیس رسید و فرشته نجاتم شد. با اظهارات این مرد، 2سرنشین دیگر خودرو بازداشت شدند و در بازجوییها به گروگانگیریهای سریالی اعتراف کردند. یکی از آنها گفت: من و 3نفر از دوستانم مدتی قبل دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم برای تفریح و سرگرمی از مردان افغانستانی زورگیری کنیم.
وی ادامه داد: ابتدا تجهیزات پلیسی خریدیم و سپس افغانستانیها را طعمه قرار دادیم. ما نقش مأمور را بازی میکردیم و چنانچه مجوز نداشتند، آنها را گروگان میگرفتیم تا اموالشان را به سرقت ببریم. اگر هم مجوز داشتند، رهایشان میکردیم، چون میترسیدیم شکایت کنند و لو برویم.
این متهم ادامه داد: با پولهای سرقتی فقط خوشگذرانی کردیم؛ از خرید لباسهای مارکدار گرفته تا طلا و لوازم لوکس دیگر مانند قلیان لوکس که حدود 50-40میلیون ارزش داشت. حتی زمین و ویلا هم خریدیم که آخر هفته برویم آنجا تفریح کنیم. مثلا اگر مهمانی میگرفتیم، شاباشهای میلیونی به یکدیگر میدادیم و در نهایت هم گیر افتادیم. این 2متهم به دستور قاضی غلامحسین صادقزاده، بازپرس جنایی تهران در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات برای دستگیری 2عضو دیگر این گروه ادامه دارد./حادثه۲۴
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
1.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرداب عجیب و خطرناک در بستر رودخانه
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
بخشش قاتل پس از ۱۱ سال انتظار پای چوبه دار
جوان میوهفروش که به خاطر یک کیسه انار وارد مشاجرهای مرگبار شده بود، با بخشش اولیایدم و پرداخت دیه فرصتی دوباره برای زندگی یافت.
به گزارش سایت جنایی، پرونده این ماجرا در تاریخ ۲۹ دی سال ۱۳۹۳ گشودهو ابتدا به عنوان درگیری منجر به جرح ثبت شد. زمانی که ماموران پلیس پایتخت از وقوع درگیری خونین در یکی از خیابانهای جنوب غربی تهران مطلع شدند، به محل رفتند و دیدند حادثه در یک مغازه میوهفروشی رخ داده است. در جریان آن درگیری، مردی میانسال بر اثر ضربات چاقو به شدت مجروح شده بود که برای مداوا به بیمارستان برده شد. بررسیهای اولیه نشان میداد ضارب، جوانی ۳۷ ساله و صاحب مغازه میوهفروشی است که در پی مشاجرهای با مشتری خود دست به چاقو شده بود.
در حالی که متهم توسط پلیس بازداشت شده بود، از بیمارستان خبر ناگواری اعلام شد. مرد میانسال، علیرغم تلاشهای کادر پزشکی، به دلیل شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد. با ثبت گزارش مرگ مرد میانسال، پروندهای جنایی در دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد و میوهفروش جوان با اتهام قتل عمد تحت بازجویی قرار گرفت.
او در جریان تحقیقات به مأموران گفت: «هرگز قصد کشتن کسی را نداشتم و از این اتفاق به شدت عذاب وجدان دارم. آن روز پیرزنی به مغازهام آمد و دو کیلو انار خرید. چون قصد داشت خرید دیگری در همان محدوده انجام دهد، کیسه انار را جلوی مغازه گذاشت تا در راه بازگشت آن را بردارد. دقایقی بعد، مقتول وارد مغازه شد و اصرار داشت همان کیسه انار را بردارد. من به او توضیح دادم که این انارهای این کیسه را مشتری دیگری خریده و پولش را هم داده است، اما او توجهی نکرد و همچنان اصرار داشت همان کیسه انار را بر دارد، بعد از آن بود که مشاجرهای بین ما شکل گرفت. در اوج عصبانیت، کنترل خودم را از دست دادم و با چاقویی که در مغازه داشتم، چند ضربه به او زدم. باورم نمیشد که این اتفاق ساده به مرگ او منجر شود.»
پس از تکمیل تحقیقات، متهم برای بازسازی صحنه جرم به محل حادثه برده شد و سپس راهی زندان شد تا نوبت محاکمهاش فرا برسد. با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست در دادسرای جنایی، پرونده در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت و قضات پس از شنیدن تقاضای قصاص از سوی اولیایدم، بررسی شواهد و اعترافات متهم، او را به اتهام قتل عمد به قصاص نفس محکوم کردند. در ادامه روند معمول پروندههای جنایی پرونده این قتل نیز در دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفت و حکم قصاص در شعبه نهم دیوان عالی کشور عینا تایید شد. پس از آن پرونده برای اجرای حکم به شعبه دوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران که دادیار محمد رضوی سرپرستی آن را بر عهده دارد فرستاده شد.
وقتی نام متهم در لیست محکومان به قصاص قرار گرفت که قرار بود حکمشان اجرا شود دو بار برای اجرای حکم قصاص پای چوبه دار برده شد، اما هر دو مرتبه، اولیایدم از اجرای حکم صرفنظر کردند و حاضر به کشیدن صندلی از زیر پای قاتل نشدند. این کار اولیایدم روزنه امیدی برای نجات متهم ایجاد کرد، اما همچنان سایه مرگ بر زندگی او سنگینی میکرد. در نهایت قرار بود این متهم به زودی و برای سومین بار پای چوبهدار برود و این بار احتمال اجرای حکم بیش از پیش قوت گرفته بود.
در این مرحله بود که تیم صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران با جدیت وارد عمل شد. این تیم که متشکل از مددکاران، قضات و مشاوران است، جلسات متعددی با اولیای دم برگزار کرد تا آنها را به بخشش قاتل ترغیب کند. مذاکرات طولانی و دشوار بود، چرا که خانواده مقتول همچنان از فقدان عزیزشان در رنج بودند. با این حال، تلاشهای بیوقفه تیم صلح و سازش نتیجه داد و سرانجام اولیای دم پذیرفتند در ازای دریافت دیه، از اجرای حکم قصاص صرفنظر کنند.
به این ترتیب با رضایت اولیای دم، جوان میوهفروش که ۱۱ سال از عمر خود را در زندان و زیر سایه مرگ گذرانده بود، از مجازات قصاص رهایی یافت. این بخشش، فرصتی دوباره برای زندگی به او بخشید و قرار است به زودی با طی مراحل قانونی، مقدمات آزادی او از زندان فراهم شود./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از 📌تبلیغات خبر فوری📌
99.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎁 ۵ سوت طلای رایگان هدیه خرید اول از تکنوگلد!
تکنوگلد، پلتفرم خرید و فروش طلای آبشده، این فرصت رو به شما میده که بدون اجرت و مالیات طلا بخرید و با اولین خریدتون ۵ سوت طلای رایگان هدیه بگیرید!
🔆🔅همین حالا اقدام کنید و جایزهتون رو دریافت کنید.
https://tchn.gold/eitaa
https://tchn.gold/eitaa
هدایت شده از 📌تبلیغات خبر فوری📌
🔴 سازمان بهداشت : دیسک کمر بدون جراحی درمان میشود
🔹 روشی به تازگی کشف شده که با استفاده از پلاتینر تراپی امواج کِلاکْ پالْس میتواند کمردرد را (در منزل) درمان کند !
✅ اگر دیسک کمر ، سیاتیک ، تنگی کانال نخاعی و … دارید همین حالا وارد شوید و پرسشنامه درمان کمردرد را پر کنید تا بفهمید با چه روشی درمان میشید👇🏻
https://medianashop.com/Landing/Intdbl/PL84?utm_term=0216eitaB
☎️ تماس فوری با درمانگر: 02191003925
1.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پرش مرد چاق و فرو رفتن در یخ رودخانه
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
عشق سیاه دختر جوان را اسیر هوسرانی پسر جوان کرد
او فقط نقش یک عاشق دلباخته را بازی میکرد و من در حالی بازیچه هوسرانیهای او در یک عشق سیاه پوشالی شدم که وعدههای ازدواج تنها جملات فریبندهای بود که مرا به سوی تباهی کشاند و …
به گزارش روزنامه خراسان، دختری ۲۲ ساله که اشک های ندامت و تباهی برچهره اش به سوگ نشسته بودند، در حالی که فریاد می زد«فقط بازیچه یک عشق سیاه شدم»، درباره سرگذشت عبرت انگیز خود گفت:تک فرزند خانواده و دختری شوخ و شاد بودم به طوری که شیطنت های کودکانه ام همه رامستاصل کرده بود.وقتی دردوران راهنمایی و دبیرستان تحصیل می کردم همه معلمان و هم کلاسی هایم از رفتارهای شیطنت آمیزم دررنج بودند . هر اشتباهی که از دانش آموزان سر می زد اولین نفر سراغ مرا می گرفتند. با وجود این روزهای شیرینی را می گذراندم و خیلی سرحال و شاد بودم تا این که در رشته هنرهای نمایشی وارد دانشگاه شدم. مادرم که تحصیلات دانشگاهی داشت، در یکی از مراکز امدادرسانی کار می کرد و پدرم نیز راننده اتوبوس بود.
خلاصه با ورودم به دانشگاه مسیر زندگی ام تغییر کرد و رفتارهایم رنگ و بوی سنگین تری به خود گرفت. در همان ترم اول تحصیل با یکی از دانشجویان رشته تئاتر آشنا شدم.«هوشنگ» هم کلاسی ام بود و هر دو نفرما نقشی مهم را در یک نمایش نامه بازی می کردیم. او پسری شوخ طبع و مهربان بود و به همین دلیل هم در اولین برخورد، مهرش را در قلبم جای دادم. خیلی زود روابط ما از نقش های تئاتری به بازی سرنوشت گره خورد و چون کبوتری عاشق،دل به جوانی دادم که انگار نیمه گمشده ام را در چشمان او جست وجو می کردم. حالا دیگر بیشتر اوقات خارج از دانشگاه را با «هوشنگ»می گذراندم و به وعده های ازدواج او دلخوش بودم. خانواده هوشنگ در جنوب کشور اقامت داشتند و او برای تحصیل به دانشگاهی آمده بود که من هم در همان دانشگاه پذیرفته شدم. خلاصه این رابطه عاشقانه ادامه داشت و من هر روز منتظر بودم تا او ماجرای خواستگاری و علاقه اش به من را با خانواده اش در میان بگذارد. به همین دلیل همه این روزهای خوش را در دفترخاطراتم ثبت می کردم تا بعد از ازدواج این عشق دل انگیز را همواره مرور کنم. یک سال از آشنایی ما گذشته بود که «هوشنگ»با من تماس گرفت و مدعی شد می خواهد یک روز متفاوت را برایم رقم بزند! و جشنی به یادماندنی را برای روز تولدم به یادگار بگذارد! ولی آن شب مهمانی بزرگ خانوادگی داشتیم وتعداد زیادی از بستگانمان مهمان منزل ما بودند. بالاخره در میان همهمه ها و خستگی ها و بارفتن مهمانان،مادرم بلافاصله خوابید و من هم بی درنگ از خانه بیرون زدم و سوار پراید «هوشنگ»شدم که سرکوچه منتظرم بود. با هم به کوه های خلج در منطقه سیدی مشهد رفتیم. او آتشی برافروخت و شمع های روی کیک کوچک را روشن کرد. درحالی تعداد زیادی عکس و فیلم گرفتیم که تازه متوجه شدم من با همان لباس های معمولی و با دمپایی ازخانه بیرون آمده ام.
بعد از آن که شادی و خنده های عاشقانه ما به سپیده دم رسید،هوشنگ پیشنهاد دادبقیه ساعات روز را به خانه مجردی او برویم ولی با آن که مدت زیادی از این رابطه می گذشت،بازهم مخالفت کردم و از او خواستم مرا قبل از بیدارشدن مادرم به خانه برساند. دربین راه او دو نوشیدنی نسکافه ازیک قهوه خانه گرفت و اصرارکرد دقایقی را زیر نورخیابان ها دوربزنیم ولی بعد از نوشیدن نسکافه خواب عجیبی به سراغم آمد! به هوشنگ گفتم سرم گیج می رود وخواب آلود شده ام. دیگر هم چیزی نفهمیدم. چند ساعت بعد وقتی چشمانم را باز کردم روزگارم سیاه شده بود و دیگر نشانی از عفت وپاکدامنی نداشتم. در یک لحظه صدای هوشنگ را شنیدم که می گفت: دارم برایت صبحانه آماده می کنم!ناخودآگاه اشک هایم جاری شد و با توهین و فحاشی به سوی او هجوم بردم! چهره نگران و حیرت زده مادرم را به خاطر آوردم که چگونه عاشقانه برای آینده ام تلاش می کرد. نگاهی به صفحه نمایش گوشی ام انداختم، شایدبیش از صد تماس بی پاسخ از تلفن همراه مادرم بود که شرم وخجالت را نشانم می داد …
حالا هم هوشنگ مرا با فیلم وعکس هایی تهدید به رسوایی می کند که از این عشق سیاه ثبت کرده است! به همین دلیل دست به دامان قانون شدم تا از جوانی شکایت کنم که مرا بازیچه هوسرانی های خود قرارداد اما ای کاش …
با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ مجتبی حسین زاده (رئیس کلانتری رسالت مشهد)اقدامات پلیسی برای دستگیری این جوان هوسران درحالی آغاز شد که بررسی های روان شناختی نیز برای دختر فریب خورده دردایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت./جنایی
🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید
https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی باتبلیغ
+ سلام زهرا خوبی!؟
_ سلام
_ قربونت تو خوبی!؟
+ نههههههه
_ براچی!؟
+ خونه ام خیلی بهم ریخته😭
_ عیبی نداره که بیا برو داخل این کانال هر روز کلی ترفند خانه داری یاد میده😍👇
https://eitaa.com/joinchat/2178286745Ca6478c077e