eitaa logo
«حوادث»
9.9هزار دنبال‌کننده
24.4هزار عکس
11.9هزار ویدیو
13 فایل
☫ ﷽ ☫ کانال حوادث موثق ترین و جدیدترین حوادث روز ایران و جهان تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/2470642016C31359a7823 . . . . . #ترک_کانال . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامک‌های حاوی لینک آلوده؛ همچنان قربانی می‌گیرد رئیس پلیس فتای پایتخت گفت: علیرغم اطلاع رسانی‌های بسیار و آموزش‌های شهروندی، هنوز بیشترین پرونده‌های پلیس فتا مربوط به پیامک‌های حاوی لینک آلوده است. به گزارش ایسنا، سردار داوود معظمی گودرزی در توضیح بیشتر گفت: متأسفانه علیرغم تمام اطلاع رسانی‌ها و آموزش‌های شهروندی، در بررسی‌های صبح امروز ما مشخص شد همچنان پیامک‌های حاوی لینک آلوده، بیشترین قربانیان را دارد. وی افزود:به عنوان مثال، پیامکی برای شما ارسال می شود تحت عنوان طرح حمایتی دولت، کمک هزینه معیشتی و غیره که حاوی یک لینک است و از شما درخواست می شود برای دریافت جزئیات بیشتر روی لینک کلیک کنید. رئیس پلیس فتای پایتخت ادامه داد: به محض کلیک کردن و وارد کردن اطلاعات مورد نیاز، تلفن همراه شما هک شده و تمام اطلاعات شما برای کلاهبرداری سایبری ارسال می شود. با این اقدام، حتی اطلاعات حساب بانکی شما نیز در اختیار این سودجویان قرار می گیرد و ممکن است حساب های شما در کمتر از چند ثانیه، خالی شوند. معظمی گودرزی گفت: دقت کنید که حتی ممکن است این پیامک‌ها از طرف دوستان و آشنایان شما ارسال شود؛ زیرا گوشی آنها نیز هک شده و برای سایرین پیامک ارسال شده است. وی خطاب به شهروندان توصیه کرد: اولا اصلا روی این لینک‌های آلوده کلیک نکنند؛ زیرا ادارات دولتی از سرشماره‌های شخصی این پیامک‌ها را ارسال نمی‌کنند و قطعا همه آنها کلاهبرداری است. دوما اگر مشاهده کردید نرم افزاری بدون اطلاع و خواست شما روی گوشی شما نصب شده است؛ فورا گوشی را روی حالت پرواز قرار داده و اینترنت را خاموش کنید، سپس برنامه را فورا پاک کنید؛ زیرا ممکن است بدافزاری روی تلفن همراه شما نصب شده باشد که اطلاعات شما را جابه‌جا می‌کنند. رئیس پلیس فتای پایتخت تاکید کرد کرد که متأسفانه این روش کلاهبرداری سایبری، بیشترین میزان شکایات را در پلیس فتا دارد و امیدواریم مردم به اندازه کافی نسبت به این مسئله هوشیار شوند./ایسنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
عامل اسیدپاشی و تیراندازی هوایی در شهرک دانشگاه دستگیر شد معاون اجتماعی سازمان اطلاعات فاتب از دستگیری فردی خبر داد که به جرم اسیدپاشی، تیراندازی و تخریب اموال عمومی در شهرک دانشگاه دستگیر شد. به گزارش ایسنا، سرهنگ موسوی در این باره گفت: با شکایت شهروندان ساکن شهرک دانشگاه، مبنی بر این که یکی از اراذل و اوباش این محدوده ضمن عربده کشی در محله اقدام به اسیدپاشی، تیراندازی هوایی و تخریب تعدادی از واحدهای صنفی این محله کرده است، تیمی از ماموران پایگاه پنجم پلیس امنیت عمومی برای دستگیری متهم وارد عمل شدند. وی افزود: ماموران در محل حاضر شده و بررسی های خود را آغاز کردند که در نهایت با تحقیقات تخصصی متهم در کمتر از ۴۸ ساعت شناسایی و طی اقدامی ضربتی در مخفیگاهش دستگیر شد و در بازرسی از مخفیگاه وی یک قبضه سلاح گرم، سه قبضه سلاح سرد و چند بطری حاوی اسید، کشف شد. معاون اجتماعی سازمان اطلاعات فاتب ادامه داد: متهم پس از دستگیری به پلیس امنیت عمومی منتقل شده و تحت بازجویی قرار گرفت که در جریان بازجویی ها اعتراف کرد که با یکی از شهروندان این محله اختلاف مالی و خانوادگی داشته که برای تسویه حساب، ارعاب و انتقام از طرف مقابل، اقدام به این عمل مجرمانه کرده است. موسوی در پایان ضمن هشدار به اراذل و اوباش مبنی بر این که پلیس با کسانی که نظم عمومی را برهم بزنند، شوخی نداشته و به قاطعانه ترین وجه ممکن برخورد می کند، گفت: تبعات برخی اقدامات مجرمانه صرفا محدود به شکایت شاکیان نسیت بلکه پلیس برای پیشگیری از هنجارشکنی در جامعه و تثبیت امنیت روانی جامعه، اقدام و برخورد خواهد کرد./ایسنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
اعترافات تلخ قاتل نیمه شب در دادگاه حدود یک سال قبل خبر درگیری به پلیس اعلام شد. وقتی مأموران به محل رسیدند با پیکر خونین دو مرد جوان روبه‌رو و هر دو به بیمارستان منتقل شدند اما یکی از آنها جان باخت. با شروع تحقیقات متهم شناسایی و دستگیر شد. وی پس از دستگیری به درگیری خونین اعتراف کرد و در تشریح ماجرا گفت: «شب حادثه مشروب خورده بودم و حال خوبی نداشتم با دوستم مریم بیرون بودیم که برای چند دقیقه‌ای جلوی پله‌های یک مدرسه نشستیم. حدود ساعت 2 صبح بود که مقتول و دوستش از خانه‌شان که در نزدیکی مدرسه بود برای گذاشتن زباله بیرون آمدند. آنها به من و دوستم چپ چپ نگاه کردند. در ابتدا توجهی نکردم اما یکی از آنها با صدای بلند به من توهین کرد. من هم با عصبانیت بلند شدم و به سراغش رفتم چون در حالت طبیعی نبودم درگیر شدیم بعد هم به مغازه جگرکی برادرم که دو کوچه پایین‌تر بود رفتم و یک انبر و یک چاقو برداشتم و به سراغشان آمدم. ابتدا یک ضربه به دست یکی از آنها زدم دوستش می‌خواست من را بزند که ضربه‌ای هم به او زدم و وقتی دیدم روی زمین افتاده از ترسم فرار کردم.» با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه 5دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در دادگاه چه گذشت؟ در ابتدای این جلسه فرزندان و پدر و مادر مقتول به جایگاه رفتند و درخواست قصاص کردند. سپس متهم به جایگاه رفت و گفت: «من برای دعوا و قتل روی پله‌های مدرسه ننشسته بودم. حالم خوب نبود. مقتول و دوستش می‌توانستند با پلیس تماس بگیرند نه اینکه به من حمله کنند.» قاضی پرسید: «آن ساعت با آن دختر چرا باید جلوی مدرسه می‌نشستی؟» متهم جواب داد: «نشسته بودیم حرف می‌زدیم من حالم خوب نبود.» قاضی سؤال کرد: «چرا وقتی درگیری تمام شده بود با چاقو و انبر برگشتی؟» متهم گفت: «من از بچگی به خاطر رفتارهای پدرم که بسیار بداخلاق و خشن بود، زندگی خوبی نداشتم و همیشه عصبی بودم. آن شب هم علاوه بر این موضوع به خاطر مصرف مشروبات الکلی در حالت طبیعی نبودم و احساس کردم جلوی آن دختر تحقیر شدم. به همین خاطر رفتم و با چاقو برگشتم.» با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند./رکنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
انهدام باند سارقان مسلح تحت پوشش مامور در مازندران وی از انهدام باند سرقت مسلحانه منازل و خودرو و تحت پوشش مامور همچنین کشف انواع سلاح‌های گرم و سرد و خودروهای مسروقه در مازندران خبر داد. مفخمی شهرستانی گفت: پس از دریافت گزارش‌های متعدد از وقوع سرقت‌های مسلحانه در شهرستان های بابل، بابلسر، فریدونکنار و سوادکوه شمالی، بررسی‌های تخصصی توسط کارآگاهان اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی آغاز شد. با تلاش پلیس، مخفیگاه این باند در یکی از مناطق شهرستان بابلسر شناسایی و مأموران در چند عملیات ضربتی، هر هفت عضو این باند را دستگیر کردند و در بازرسی از مخفیگاه این افراد، تعدادی سلاح جنگی، مهمات، گوشی‌های تلفن همراه، مقادیر زیادی پلاک هاب جعلی و مسروقه، دستبند و تجهیزات و البسه نظامی، دلار تقلبی کشف شد. فرمانده انتظامی استان مازندران با اشاره به اینکه اعضای این باند پس از شناسایی منازل مرفه نشین و اطلاع از وضعیت ساکنان منازل، در ساعات پایانی شب وارد شده و تحت پوشش مامور با تهدید سلاح گرم دست به سرقت می‌زدند، تصریح کرد: سارقان علاوه بر اموال با ارزش، مقادیری وجه نقد، طلاجات و لوازم الکترونیکی را به سرقت برده بودند. وی، اظهار کرد: متهمان در بازجویی‌های اولیه به بیش از ۱۰ فقره سرقت‌های مسلحانه در شهرستان های بابل، بابلسر، فریدونکنار و سوادکوه شمالی اعتراف کردند. مفخمی ضمن تاکید بر برخورد قاطعانه با سارقان مسلح، یادآور شد: تحقیقات برای کشف سرقت‌های دیگر و شناسایی همدستان احتمالی این باند ادامه دارد و از شهروندانی که در ماه‌های اخیر مورد سرقت مسلحانه قرار گرفته‌اند، خواست به پلیس آگاهی فرماندهی انتظامی استان مازندران مراجعه کنند./ایسنا 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
اعتراف هولناک مادر در مرگ تاجر مقیم آلمان سه متهمی که با ظن دخالت در ناپدید شدن تجاری ایرانی مقیم آلمان بازداشت شده بودند، مرگ او را تایید کردند و به اتهام قتل بازداشت شدند. پیش از این زنی میانسال که برای اعلام مفقودی پسرش به نام علی که یک تاجر مقیم آلمان است، به پلیس آگاهی تهران مراجعه کرده بود، در پی کشف سرنخ‌هایی و اظهارات متناقض بازداشت شد و سپس پسر دیگر و برادر این زن هم دستگیر شدند. این متهمان در ادامه تحقیقات با بدست آمدن سرنخ‌هایی به مرگ تاجر و آتش زدن جسد او اعتراف کردند اما هنوز قتل را انکار می‌کنند. ماجرا زمانی آغاز شد که همسر آلمانی علی، تاجر مفقود شده، به سفارت ایران در آن کشور مراجعه کرد و خبر از ناپدید شدن شوهرش پس از سفر به ایران داد. او اظهار داشت علی به ایران آمده بود اما تلفنش خاموش است و هیچ خبری هم از او نشده‌ است. این زن گفت خانواده علی در ایران نیز از او بی‌خبرند و ادعا می‌کنند که او به آلمان بازگشته، در حالی که چنین اتفاقی رخ نداده است. همزمان در تهران، مادر علی به پلیس آگاهی پایتخت مراجعه کرد و اظهار داشت پسرش، که یک بازرگان مقیم آلمان است، قبل از عید برای فروش املاکش به ایران آمده بود و در روزهای اول عید برای انجام کارهای مربوط به فروش املاک به شمال کشور سفر کرد، اما پس از آن هیچ خبری از او نشد. این زن دلیل تأخیر در اعلام گزارش مفقودی را اینگونه توضیح داد: «فکر کردم علی به آلمان برگشته، اما بعد که همسرش زنگ زد و گفت او به خانه نیامده، هر جا را که فکر می‌کردیم رفته باشد، گشتیم اما پیدایش نکردیم. برای همین موضوع را به پلیس اطلاع دادیم.» با آغاز تحقیقات پلیسی، کارآگاهان به سرنخ‌های مهمی دست یافتند. مشخص شد مادر علی در تاریخ هشتم عید، یعنی همان روزی که پسرش ناپدید شده، فرشی را برای شست‌وشو به قالیشویی سپرده است. این موضوع شک پلیس را برانگیخت. با بررسی دقیق‌تر خانه، رد خون در نقاطی از آنجا کشف شد که فرضیه وقوع قتل را قوت بخشید. مادر و برادر علی در ابتدا هرگونه اطلاع از سرنوشت او را انکار می‌کردند و مدعی بودند احتمالا علی به دلیل دلخوری از آنها، بدون خداحافظی به آلمان بازگشته است. مادر در مورد فرش‌های شسته شده نیز اظهار داشت پسرش که از آلمان آمده بود در ایام عید مشروب خورده و حالش بد شده و مقداری مشروب هم زمین ریخته بود، به همین دلیل فرش‌ها را یک بار قبل از عید و یکبار در عید برای شستشو داده‌اند. تحقیقات بعدی نشان داد بین علی و مادرش بر سر سهم فرزندان علی از ازدواج اولش در ایران، اختلافات جدی وجود داشته است. مادر معتقد بود که پس از فروش املاک در شمال کشور، سهم فرزند اول علی که از او جدا شده و بعد به آلمان رفته و زندگی جدیدی ساخته نیز باید پرداخت شود. اما علی با این خواسته مادرش مخالفت می‌کرد و می‌گفت خودش می‌داند با اموالش چه کند. همین موضوع دلیل اصلی اختلافات شدید آن‌ها بود. همچنین اطلاعات به دست آمده از زندگی علی نشان داد که او یک بار در ایران ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بود، اما پس از جدایی از همسر اول، به آلمان رفته و برای دومین بار ازدواج کرد. در ادامه بازجویی‌ها، مادر و برادر علی سرانجام پرده از راز ناپدید شدن او برداشتند. آنها اعتراف کردند که روز حادثه، علی در خانه مشروب مصرف کرد و حالش بد شد. سپس پایش لیز خورد و سرش به لبه میز برخورد کرد و شکافته شد و در نهایت علی فوت کرد. به گفته آنها، با توجه به اختلافات قبلی، گمان کرده‌اند که کسی حرف آنها در مورد اتفاقی بودن مرگ علی را باور نخواهد کرد. به همین دلیل، با دایی علی تماس گرفتند و او نیز به خانه آنها آمد. در نهایت، جسد علی را شبانه به روستایی در غرب تهران منتقل کردند و در آنجا سوزاندند. آنها همچنین اعتراف کردند چندین بار دیگر نیز برای از بین بردن کامل بقایای جسد، آن را آتش زده‌اند. دایی نیز اظهارات خواهر و خواهرزاده خود را تایید کرد. در حال حاضر با توجه به شواهد موجود، از جمله اختلافات ملکی و احتمال تصاحب اموال مقتول، مادر، برادر و دایی علی، بازداشت شده‌اند و تحقیقات برای کشف تمام ابعاد این پرونده و روشن شدن حقیقت ادامه دارد./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
مرگ مشکوک زن جوان در یک ویلای اجاره‌ای صبح روز گذشته نیروهای پاسگاه انتظامی فردوسی مشهد به خبری دست یافتند که از مرگ مرموز یک زن جوان درون استخر ویلای اجاره‌ای در روستای دهشک حکایت می‌کرد. باتوجه به اهمیت موضوع، بلافاصله گروهی از عوامل انتظامی با دستور سروان مصطفی حسنی (رئیس پاسگاه فردوسی) عازم ویلای مذکور شدند و پس از تایید درستی خبر، درحالی مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد اطلاع دادند که پسرجوان ۲۵ ساله‌ای نیز داخل ویلای مذکور حضور داشت و بساط مشروبات الکلی هم در کنار استخر ویلا پهن بود. طولی نکشید که با دستور مستقیم قاضی دکتر صادق صفری، پسرجوان بازداشت شد و تحقیقات پلیسی با راهنمایی‌های مقام قضایی ادامه یافت. واکاوی این ماجرا نشان داد پسر مذکور که خود را دانشجو معرفی می‌کرد، ویلای مذکور را به مدت یک شب اجاره و به همراه زن ۳۷ ساله شب را در آن مکان سپری کرده است. این جوان ۲۵ ساله در بازجویی‌های تخصصی گفت: ما تا ساعت ۳ بامداد بیدار بودیم، اما صبح وقتی از خواب بیدار شدم، پیکر آن زن جوان را درون استخر دیدم که شناور بود، بلافاصله خودم را به داخل استخر انداختم و پیکر او را از آب بیرون کشیدم، اما زمانی که فهمیدم او مرده است و نفس نمی‌کشد دوباره پیکرش را به درون استخر انداختم! تحقیقات گستره قضایی برای رمز گشایی از معمای مرگ این زن جوان، با دستورهای محرمانه قاضی دکتر صفری ادامه دارد./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
حقیقتا شاید نباید اینو بهتون میگفتم اما ؛ همه این چرم های با کیفیت و هست که تو بازار میدن ۴ ۵ میلیون ؟ همشون میان از اینجا میخرن ۱ تا ۱۵۰۰ 👇👇 @.Charm_Tabriz @.Charm_Tabriz 👆
‌👞 چقد کفشای اینجا خوشگل و با کلاسه 🥺 واقعا بهترین تجربه خریدم بود : 👇👇 @.Kafsh_Shik @.Kafsh_Shikخیلی رُک بگم ... اینجا دقیقا همونی‌‌رو تحویل میگیری که سفارش دادی👌
مدیر سردخانه دانشگاه دزد اعضای بدن بود مدیر سردخانه دانشکده پزشکی هاروارد به جرم فروش اعضای بدن اجساد اهدا شده به دانشگاه دستگیر شد.‌ به نقل از ‌ای‌بی‌سی، چندماه پیش پلیس پنسیلوانیا در جریان یک دزدی عجیب قرار گرفت. تحقیقات پلیس نشان داد که مدیر سردخانه دانشکده پزشکی هاروارد به نام سدریک لاج، ۵۷ ساله، اعضای بدن اجساد اهدا شده به دانشگاه مانند سر، مغز، پوست و استخوان آنها را به فروش می‌رساند.‌ بررسی‌ها نشان داد او از ۵سال پیش به این اقدام مشغول بوده و از این راه به ثروت میلیون دلاری دست یافته است.‌ براساس گزارش پلیس، سدریک این اقدامات را با همدستی همسرش انجام می‌داد و این دزدی زمانی فاش شد که استادان دانشگاه وقتی از اجساد برای تحقیق و آموزش استفاده می‌کردند، متوجه می‌شدند برخی از اعضای آنها مفقود شده است.‌ براساس گزارش دفتر دادستانی سدریک و همسرش به اتهام سرقت اعضای بدن اجساد دستگیر شده‌اند و به‌زودی محاکمه خواهند شد./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
سرگذشت تلخ زنی که شوهرش افکار خیانت‌آلود دارد با آنکه تحصیلات دانشگاهی را به پایان رسانده بودم اما بازهم همه خواستگارانم را به بهانه ای رد می کردم تا این که حدود ۴سال قبل یکی از بستگانم مرا دختری ترشیده خواند، این بود که … به گزارش روزنامه خراسان ، زن ۴۲ ساله ای که برای پاسخگویی به شکایت شوهرش وارد مرکز انتظامی شده بود، درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی گفت: من بعد از تولد ۵پسر در خانواده ام به دنیا آمدم. به همین خاطر خیلی مورد توجه پدرم قرارداشتم. پدرم یک کارگر ساده بود ولی به تنها دخترش عشق می ورزید. همه اطرافیانم معتقد بودند که پدرم به قول معروف مرا «لوس »بار آورده است! آن زمان در هسته مرکزی مشهد زندگی می کردیم و اوضاع مالی متوسط به پایینی داشتیم. با وجود این من با تاکید پدرم به تحصیلات ادامه دادم و در رشته مدیریت مالی دانشگاه را به پایان رساندم. همه برادرانم ازدواج کرده بودند و زندگی خوبی داشتند اما من هرکدام از خواستگارانم را به بهانه ای رد می کردم چون تنها دختر خانواده بودم. همواره دوست داشتم بهترین را داشته باشم. تصورم این بود که شوهرم باید مردی کامل باشد یعنی زیبایی ظاهری،شغل مناسب،ثروت و غیره رایک جا داشته باشد.خلاصه در حالی که سال ها پشت سرهم می گذشتند و من هنوز نامزد دلخواهم را پیدا نکرده بودم حدود ۴ سال قبل دریک مهمانی خانوادگی دختر دایی ام که از قبل با یکدیگر اختلاف داشتیم برای آن که مرا تحقیر کند جمله ای برزبان راند که خیلی ناراحت شدم. او مرا دختری «ترشیده»خواند که کسی حاضر به ازدواج با من نیست! او با پررویی روبه من کرد و ادامه داد:توهیچ گاه طعم و لذت «مادری»را نخواهی چشید! این جملات تحقیرآمیز را شنیدم اما به روی خودم نیاوردم و تلاش کردم تا خودم را خوشحال نشان بدهم! ولی روح و روانم به هم ریخت و به شدت ناراحت شدم. جملات دختر دایی ام مانند «خوره»به جانم افتاده بود و از درون مرا تحت تاثیر قرارداد. آن شب خیلی گریه کردم و تصمیم به ازدواج گرفتم. چندروز بعد پدرم وقتی از خواب بیدار شد به من گفت که در رویا مشاهده کرده است برایم خواستگاری با مشخصات ظاهری زیبا می آید! که قدی بلند دارد! در همان هفته دو نفر از من خواستگاری کردند که هیچ کدام ظاهری زیبا نداشتند اما یکی از آن ها قد بلندتر بود! وبه خواب پدرم شباهت بسیاری داشت. به همین دلیل من بدون هیچ گونه تحقیقات محلی به خواستگاری «هوشنگ»پاسخ مثبت دادم ولی پدرم وقتی برای دومین بار «هوشنگ»را دید به شدت با این ازدواج مخالفت کرد. چرا که او از همسرش به خاطر «خیانت»جدا شده بود و دو فرزند نیز داشت!با وجود این، من به ازدواج با «هوشنگ»اصرارکردم چرا که تصورم این بود او همان مردی است که پدرم او را در رویا دیده است! و من در کنار او خوشبخت می شوم! با این افکار احمقانه، بلافاصله به محضر ثبت ازدواج رفتیم وبدون برگزاری هیچ مراسمی،قدم در خانه بخت گذاشتم! مادرم که سال ها بود برایم جهیزیه می خرید همه رایک جا به خانه ام انتقال داد و خانواده «هوشنگ»مراسم کوچک خانوادگی گرفتند تا ما زندگی مشترکمان را آغاز کنیم! چندماه بعد در حالی باردار شدم که «هوشنگ»از شنیدن این خبر نه تنها خوشحال نشد بلکه مرا سرزنش کرد که شرایط مناسبی برای تولد فرزند دیگرنداشتیم. من هم این موضوع را به پای آن گذاشتم که او قبلا تولد دو فرزند را تجربه کرده و اکنون این ماجرا برایش عادی است! خلاصه اختلافات ما از همین جا شکل گرفت و تفاوت های اخلاقی و فرهنگی نمایان شد. حالا برسر هر موضوع ساده ای با یکدیگر جرو بحث می کردیم و حتی اگر روزی تماس تلفنی اورا دیرتر پاسخ می دام باید مشت و لگدهایش را تحمل می کردم. او می گفت:چون همسر قبلی اش با همین شیوه ها به او خیانت کرده بود من نباید این رفتارها را تکرار کنم! زمانی که اختلافات ما شدت گرفت و من مدام کتک می خوردم به ناچار دست پسرم را گرفتم و به خانه پدرم رفتم. بار اول او به دنبالم آمد و با عذرخواهی به زندگی مشترک بازگشتم ولی رفتارهای ناشایست و افکار «خیانت آلود» همچنان در زندگی ما وجود داشت و من به هیچ وجه آرامش نداشتم. من چوب سوءظن دیگران را می خوردم و مورد آزار قرارمی گرفتم. کاربه جایی رسید که یک روز همسرم به خاطرگریه های پسرم با کنترل تلویزیون به صورت کودک معصوم کوبید و چهره اش را کبود کرد.به همین دلیل من هم او را برداشتم و دوباره به خانه پدرم رفتم تا تکلیفم را مشخص کند ولی او از من شکایت کرده است که از شوهرم «تمکین »نمی کنم! ای کاش … اهمیت این ماجرا موجب شد تا اقدامات مشاوره ای و بررسی های روان شناختی با دستور مستقیم سرهنگ ابراهیم عربخانی(رئیس کلانتری گلشهر مشهد)در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شود./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
ده تا النگو میخاستم خدا بهم چندین برابرش داد خدایا شکرت که با این کانال آشنا شدم😍 ذکرهای که تورو به تمام خواسته هات میرسونه تکنیک های عجیب این کانال ببین چه نتیجه ها از خودش گذاشته االله اکبر خدایا شکرت 🤲🏻 اگه میخای زندگیت متحول کنی و دنبال تغییر اساسی هستی بیا اینجا 😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3279029345C141b90e8e4 من با تکنیک های این کانال تو دو هفته 13تا النگو طلا جذب داشتم 🥺☝️🏻