eitaa logo
«حوادث»
9.9هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
12هزار ویدیو
13 فایل
☫ ﷽ ☫ کانال حوادث موثق ترین و جدیدترین حوادث روز ایران و جهان تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/2470642016C31359a7823 . . . . . #ترک_کانال . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت ۷۴ کودک غزه در هفته اول ۲۰۲۵ 🔹نهادهای بین‌‌المللی و دولت غزه با بیان اینکه اسرائیل اجازه ورود سوخت به نوار غزه و به ویژه شمال این باریکه را نمی‌دهد و جان بسیاری از بیماران و مجروحان در بیمارستان‌ها در خطر است، اعلام کردند که در هفته اول سال ۲۰۲۵ حداقل ۷۴ کودک در غزه شهید شدند./باشگاه خبرنگاران جوان 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
بلدنیستـــــی موهاتوببافی😞... خط چــشم بکشــــی🙈...بیااینجا یادت بدم دلبــــر 😁😍 👇😉 بافت افریقایی🧜‍♀ بافت فرانسوی😻 بافت ابشاری🧞‍♀ بافت تیغ ماهی👧 دیزاین وطراحی ناخن💅 کشیدن خط چشم گرافیکی👁 میکاپ و شینیون💄ترفندای ارایشی https://eitaa.com/joinchat/3250323644C24e16527ae تنبلی نکن بیاضررنمیکنی😉😉
معما_پیرمرد پیرمردی در سال 1995 میلادی ، سنش 95 سال بود.او در سال 2000 میلادی سنش 90 سال شد👴🏻 چطور چنین چیزی امکان پذیر است؟ (فقط کسایی که IQبالای 130 دارن میتونن به این معما جواب بدن) مشاهده پاسخ♦️
تکِ شبانه پلیس به اشرار مسلح در مسیر بزمان - ریگان 🔹فرمانده انتظامی ایرانشهر در جنوب سیستان و بلوچستان: در راستای برخورد قاطع با مخلان امنیت در مسیرهای ارتباطی ایرانشهر؛ با به‌کارگیری تجهیزات نوین، تحرکات اشرار مسلح در شب گذشته مورد رصد قرار گفت و در حوالی شورآب مورد ضربه عوامل انتظامی قرار گرفتند. 🔹این افراد در درگیری با عوامل انتظامی ایرانشهر پس از به‌جا گذاشتن تجهیزات شامل گلوله‌های چهل میلی‌متری، دستگاه فرکانس یاب و اختلال فرکانس و خودروی سواری سرقتی متواری شدند. 🔹اشرار مسلح مورد شناسایی قرار گرفته و تحت تعقیب هستند که در اسرع وقت دستگیر و به دستگاه عدالت سپرده خواهند شد./باشگاه خبرنگاران جوان 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
سخنگوی وزارت خارجه: تبعهٔ ایرانی و فرزندش از سوریه خارج شدند 🔹علی‌اکبر ابوطالب اصفهانی و فرزندش که مدتی قبل برای زیارت عتبات به سوریه سفر کرده بودند و به‌دلیل تحولات امنیتی سوریه نتوانسته بودند از این کشور خارج شوند، امروز از سوریه خارج شدند و به‌زودی به کشور برمی‌گردند./فارس 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قوی ترین کرم رفع چین و چروک های پوستی توسط مجریان سابق صداوسیما ⭕️زود ببین اگه میخوای این کرم فوق العاده رو با تخفیف ویژه داشته باشی همین الان روی لینک زیر کلیک کن 👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/FQdYR https://landing.saamim.com/FQdYR
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترین صحبت های این کارشناس تغذیه بابت چاقی و اضافه وزن حرف هایی که تاحالا هیچکس بهت نگفته بود😱 لینک سایت اصلی سفارش این معجون لاغری با تخفیف ویژه 👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/uIphp https://landing.saamim.com/uIphp
طلاق می‌خواهم چون شوهرم مرا با مادرش مقایسه می‌کند مهرزاد وقتی مرتب همسرش را با مادرش مقایسه می‌کرد، درنهایت کارش به دادگاه خانواده کشیده شد. به گزارش جام جم، این زن که ازرفتارهای شوهرش به‌شدت شاکی بود،وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرارگرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: شوهرم مرتب مرا با مادرش مقایسه می‌کند.ازاین رفتارهای او به‌شدت خسته شدم ودیگر تحمل توهین را ندارم. هر اتفاقی می‌افتد مرا بامادرش مقایسه‌می‌کند.مثلاهرشب ازدستپخت مادرش‌تعریف می‌کندوبه من می‌گویدازمادرم یادبگیر.روزهایی که خسته و بی‌حوصله‌ام مرا مسخره می‌کند و می‌گوید ببین مادرم با آن سن‌وسالش، چه روحیه خوبی دارد. بارها سر این موضوع با او درگیر شده‌ام و گفته‌ام که مرا با مادرت مقایسه نکن؛ ولی فایده‌ای نداشته است. وقتی لباس می‌پوشم می‌گوید از مادرم یاد بگیر که چقدر خوش‌تیپ است. از من می‌خواهد مثل مادرش لباس بپوشم. درصورتی‌که من اصلاسلیقه مادرشوهرم را قبول ندارم. مثلا وقتی از سر کار برمی‌گردد، از من توقع دارد مرتب از او پذیرایی کنم و غذا، چای و میوه برایش بیاورم.وقتی هم این‌طور نمی‌شود، می‌گوید اگر به خانه مادرم رفته بودم، کلی به من می‌رسید. وقتی غذا کمی دیر می‌شود، می‌گوید اگر در خانه مادرم بودم، گرسنه نمی‌ماندم. حتی وقتی به خانه مادرشوهرم می‌رویم، بارها در جمع به من توهین می‌کند و به مادرش می‌گوید کمی فلان چیز را به همسرم هم یاد بده. دیگر تحمل این توهین‌ها و رفتارهایش را ندارم. او با این کارهایش، زندگی را برایم جهنم کرده است. مرتب استرس می‌گیرم که بازهم مقایسه می‌شوم. این مرد اعتمادبه‌نفس مرا گرفته و دیگر نمی‌توانم در کنار او زندگی کنم. از این رفتارها خسته شدم. می‌خواهم برای همیشه از او جدا شوم تا با خیال راحت برود و با مادرش زندگی کند. در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی،همسرم موضوع رازیادی بزرگ کرده است. من فقط گاهی‌اوقات با او شوخی می‌کنم و می‌گویم مثل مادرم به من رسیدگی نمی‌کنی. یا اگر خانه مادرم بودم، بیشتر هوای مرا داشت. اینها فقط یک شوخی بود. مثل خیلی‌های دیگر که از این نوع شوخی‌ها با هم دارند. ولی ساجده فقط دنبال بهانه است.حاضرنیست کوتاه بیاید. کافی است یک‌بار با او شوخی کنم؛ زندگی را برایم جهنم می‌کند. دیگر از رفتارهایش خسته شدم. او زن بهانه‌جویی است و مرتب دنبال دعواست. وقتی شب‌ها خسته از سر کار برمی‌گردم، مرتب باید حواسم به حرف‌هایم باشد که مبادا همسرم از دستم ناراحت و دلخور شود و یا از حرفم جور دیگری برداشت کند و دعوا راه‌بیندازد. من هم دیگر خسته شدم و نمی‌خواهم در کنار این زن زندگی کنم. در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنهارا دید،رسیدگی به این پرونده رابه جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در فرصت پیش‌‌آمده با یک مشاوره خانواده مشورت کنند./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
مرد ۹۱ ساله دوست خود را خفه کرد مرد ۹۱ ساله‌ای در کشور دانمارک دوستش را که دختر ۸۹ ساله بود با بالش خفه کرد. رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی دانمارکی خبر دادند که در یک اتفاق پیچیده، تلخ و شوکه‌کننده، مردی ۹۱ ساله در شهر Nykøbing دانمارک به اتهام قتل دوست دختر ۸۹ ساله خود دستگیر و بازداشت شد. این قتل که بین روز دوشنبه ۳۰ دسامبر و ۱ ژانویه رخ داده، نشان می‌دهد که متهم زن را با استفاده از بالش و دستان خود خفه کرده است. طبق گزارش پلیس، این دو نفر در یک خانه زندگی می‌کردند و رابطه نزدیکی با یکدیگر داشتند، اما پلیس از ارائه جزئیات بیشتر در این خصوص خودداری کرده است. مظنون در ۲ ژانویه توسط پلیس دستگیر شد، اما به دلیل وضعیت جسمانی تا روز سه‌شنبه در بیمارستان بستری بود. او در نهایت در دادگاه حاضر شد و قاضی دستور داد که وی تا تاریخ ۲۳ ژانویه در بازداشت باقی بماند تا تحقیقات بیشتری انجام شود. پرونده همچنان در حال بررسی است و جزئیات بیشتر احتمالا در جلسات بعدی دادگاه مشخص خواهد شد./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
هدایت شده از تبلیغات همشهری
شروع خط قلب درکف دست شما شبیه کدام تیپ است؟ ❤ ️✋ 🏻 تیپ A ❤ ️✋ 🏻 تیپ B ❤ ️✋ 🏻 تیپ C ❤ ️✋ 🏻 تیپ D جواب باورنکردنیست👇 https://eitaa.com/joinchat/2348613640Cb4bce891ae روحی تازه درفضای مجازی👆
5.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥خداحافظی با بوتاکس برای همیشه🤩 ✅روش دائمی و مقرون بصرفه برای برطرف کردن چین و چروک و افتادگی پوست💁🏻‍♀️ ✅مورد تایید متخصصین وزارت بهداشت 💭برای خرید و دریافت مشاوره رایگان روی لینک کلیک کنید 👇 https://www.20landing.com/241/1851 https://www.20landing.com/241/1851 با تخفیف ۵۰ درصد به مدت محدود 🤑
دختر 15 ساله به دنبال عشق پوشالی به گرداب تباهی سقوط کرد دختری 15 ساله که در پی عشق پوشالی زندگی خود را تباه کرد، داستان زندگی‌اش را بازگو کرد. به گزارش روزنامه خراسان، ای دختر گفت: تک دختری ۱۵ ساله بودم که دنیایش در درس و کتاب و مدرسه خلاصه می شد. من همیشه دختری شاد و پرانرژی بودم و پدرم وضع مالی تقریبا خوبی داشت. با همین سن کم هم خواستگار برایم می آمد و پدر و مادرم به شدت مخالف ازدواج زودهنگام من بودند. مادرم خانه دار بود و پدرم کارگاه تولیدی داشت. یک روز که از مدرسه با دوستانم پیاده مسیر را سمت خانه می آمدیم، پسری سد راهمان شد و از من تقاضای دوستی کرد که با مخالفت من روبه رو شد. از آن روز به بعد مزاحمت و تعقیب من تا نزدیک خانه آغاز شد، به گونه‌ای که این موضوع دیگر داشت برایم دردسر ساز می شد. مدیر مدرسه از طریق دوستانم متوجه شده بود که با پلیس تماس گرفت تا در اطراف مدرسه گشت بزنند. همین تماس باعث شد چند روزی دیگر او را نبینم. آن جابود که فهمیدم درگیر یک عشق خیابانی شده و به مزاحمت هایش عادت کرده ام. درکل انگار دوست داشتم باز هم او را ببینم. مدتی گذشت و او دوباره به مسیر مدرسه برگشت. این بار قبول کردم که با او وارد رابطه دوستی شوم. این آغاز ماجرای سرنوشت سیاهم در زندگی شد. دختر ۱۷ ساله در ادامه سرگذشت تاسف بار خود به کارشناس اجتماعی کلانتری رسالت مشهد گفت: چند ماهی از دوستی ما می گذشت که کم کم متوجه شدم «آرمان» به گل و تریاک اعتیاد دارد و این قضیه باعث شد کنار بکشم و رابطه ام را خاتمه بدهم. اما او به شدت ممانعت می کرد و می گفت ترک خواهد کرد . من هم که خودم را قهرمان عشق و عاشقی های سینمایی تصور می کردم تصمیم گرفتم او را از این منجلاب نجات بدهم. به همین خاطر با هم به کلینیک ترک اعتیاد رفتیم و قرار شد جلسات درمان را ادامه دهد. او گفت: برای این که انگیزه ترک داشته باشد باید با من ازدواج کند و من هم که بدون او زندگی برایم مشکل بود قبول کردم و به سختی رضایت پدرم را گرفتیم و عقد موقت کردیم تا زمانی که تکلیف ترک اعتیادش روشن شود. بودن با او باعث شد حواسم از درس خواندن پرت شود و در اول دبیرستان ترک تحصیل کردم . از آن جا به بعد دیگر آزادانه با هم بیرون می رفتیم تا این که یک روز به من گفت می خواهم آخرین باری که گل مصرف می کنم با تو باشد وقول می دهم بعداز آن دیگر به سمت مواد مخدر نروم. اصرارهای او و کنجکاوی های خودم باعث شد که قبول کنم، با هم گل مصرف کردیم. حال سرخوشی موقتی و عجیبی به من دست داد که برای هر جوانی در سن من جذاب بود و این گونه اعتیاد من هم شروع شد. از آن جا به بعد خودم به آرمان می گفتم با هم گل بکشیم و دور از چشم خانواده به آن اعتیاد پیدا کرده بودم. حالا آرمان جلسات درمان را رها کرده و به روزهای دوران اعتیاد برگشته بود. با این تفاوت که این بار من هم معتاد شده بودم.کم کم این عامل باعث شد سمت مخدرهای صنعتی دیگر هم کشیده شوم .هزینه مواد هردو نفرمان را من می دادم ولی مدتی بعد پدرم شک کرده بودکه این همه پولی که از او دریافت می کنم، کجا خرج می شود. او با زیر نظرگرفتن من متوجه قضیه شدو مرا درخانه حبس کرد. دو سه روزی گذشت دیگر شرایط برایم غیر قابل تحمل شد یک شب درغذای مادر و پدرم چندقرص خواب ریختم و زمانی که به خواب عمیق رفتند موفق به فرار از خانه شدم .حالا دیگر یک دختر معتاد بی سرپناه شده بودم که هیچ جایی برای خوابیدن نداشتم تا می توانستم از خانه دور شدم. «آرمان» هم که شرایطم را این گونه دید مرا رها کرد و ناپدید شد. از روی ناچاری و برای تامین هزینه های مواد به سمت جیب بری در اتوبوس ها رفتم و با پولی که از این راه به دست می آوردم مواد و خوراکم را تامین می کردم و شب های سردی را در پارک می‌گذراندم و باعث شد هدف دستبرد و آزار و اذیت جنسی از سوی چند مرد هوسران قرار بگیرم و بعد از آن دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم. خانواده، زندگی با نشاط، سلامتی و مهم تر از همه عفتم را از دست داده بودم. یک روز که دراتوبوس کیف خانمی را می زدم توسط گشت نامحسوس دستگیر شدم و مرا به کلانتری رسالت انتقال دادند. این جا بود که متوجه شدم شاکی های بسیاری دارم. پدر و مادرم مرا از طریق کلانتری پیدا کردند و برخلاف آنچه تصور می کردم من را با شرایط موجود پذیرفته و تصمیم دارند مشکلات و شرایط اعتیادم را حل کنند اما من امیدوار نیستم به روزهای شاد و پرنشاط قبلی بازگردم. ای کاش … با دستور سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد ) اقدامات قانونی برای معرفی دختر نوجوان به مرکز ترک اعتیاد در حالی آغاز شد که شاکیان سرقت های وی خواهان جبران خسارت بودند./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154