eitaa logo
«حوادث»
9.9هزار دنبال‌کننده
24.5هزار عکس
12هزار ویدیو
13 فایل
☫ ﷽ ☫ کانال حوادث موثق ترین و جدیدترین حوادث روز ایران و جهان تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/2470642016C31359a7823 . . . . . #ترک_کانال . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
مشاهده در ایتا
دانلود
شوهرم عشق قدیمی‌اش را دوباره ملاقات کرده، طلاق می‌خواهم معصومه برای جدا شدن از همسرش اقدام کرده است. او یک فرزند دارد و حالا دنبال طلاق است. معصومه برای اعتمادآنلاین از زندگی شخصی‌اش می‌گوید. *چند سال با شوهرت زندگی کردی؟ 13 سال. *در این سال‌ها اختلاف داشتید؟ نداشتیم. خیلی خوش زندگی کردیم. *حالا چه شده که با همسرت درگیر هستی؟ همسرم سال‌ها قبل دختری را دوست داشت. نشد که با هم ازدواج کنند. حالا سر و کله آن دختر پیدا شده است. *از کجا می‌دانی؟ بعد از اینکه من و مصطفی ازدواج کردیم به تهران آمدیم. در همه این سال‌ها هم به شهر خودمان نرفتیم چون مصطفی بسیار کار می‌کرد و می‌خواست زندگی خوبی برای ما درست کند. بالاخره پارسال به شهرمان رفتیم. بعد از آن متوجه شدم رفتار مصطفی تغییر کرد. بعد از آن دیگر رابطه ما خوب نشد تا اینکه از طریق یکی از خواهرهای مصطفی فهمیدم که زهره دختری که شوهرم عاشقش بوده درهمان روزها در شهر ما بوده است. *درباره این مساله با شوهرت صحبت کردی؟ پرسیدم اما گفت اشتباه می‌کنم. سعی می‌کرد همه چیز را مخفی کند. با این حال من فهمیدم زهره را دیده و با اوصحبت کرده است. *آن زن در این سال‌ها ازدواج نکرده است؟ او ازدواج کرده و بچه دارد اما از شوهر جداش شده و حالا آمده زندگی من را خراب کند. *چطور مطمئن هستی شوهرت به تو خیانت کرده است؟ از وقتی آن زن در شهرمان با شوهرم روبه‌رو شد این اتفاق افتاد. *شوهرت راضی به طلاق هست؟ نه. قبول نکرده. این خواسته من است. * ایا دخترت راضی است؟ او هم راضی نیست ولی من نمی‌توانم این خفت را تحمل کنم و طلاق می‌خواهم. *دخترت حالا کجاست؟ پیش پدرش زندگی می‌کند. من هم در خانه خاله‌ام هستم تا تکلیف طلاق روشن شود./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
‍ نجات جان ۶ بیمار با اهدای عضو جانباز دفاع مقدس 🔺مرحوم سعید قاسمی پاینده، جانباز دوران دفاع مقدس، پس از مرگ خود با جهادی دیگر با اهدای اعضا به ۶ نفر جان تازه داد. 🔺همسر مرحوم سعید قاسمی پاینده جانباز سرافراز با بیان اینکه مرحوم سال ۸۵ به همراه برادرم برای اهدای عضو ثبت نام کرده بود، گفت: وقتی که مرحوم شد، از بهشت سکینه به ما زنگ زدند و گفتند رگ‌های دست و پاهای ایشان مرحوم برای ورزشکاران و سرطانی‌ها مناسب است، اگر اجازه بدهید انجام بدهیم. 🔺وی در پاسخ به این سوال که این تصمیم برای خانواده سخت نبود؟ گفت: خودش به این کار راضی بود، دختر بزرگم ابتدا ناراحت شد و مخالفت کرد ولی بعد راضی شد. 🔺یکی از دوستان نزدیک آن مرحوم گفت: با آن مرحوم همسایه و هم محلی بودیم و با هم بزرگ شدیم. زمان دفاع مقدس نیز با هم جبهه رفتیم و در یک منطقه جانباز شدیم. ایشان خصوصیات ویژه ای داشت. 🔺همسایه دیگر مرحوم نیز اظهار داشت: ایشان مرام خاصی داشت و بسیار با گذشت بود. در قبال جامعه نیز بسیار احساس مسئولیت داشت. 🔺یکی از هم محلی‌های مرحوم نیز بیان داشت: آقای قاسمی روحیه مردمی داشتند و در همه مراسمات حضور پیدا می‌کردند. آنقدر تواضع داشتند و به گونه‌ای با مردم برخورد می‌کردند که حتی بسیاری افراد تا قبل از این اتفاق نمی‌دانستند ایشان جانباز هستند. 🔺گفتنی است؛ جانباز ایثارگر سعید قاسمی پاینده در سال ۱۳۶۵ از ماهدشت عازم‌جبهه های حق علیه باطل شد و بعد از سال‌ها تحمل درد حاصل ناشی اصابت گلوله و ترکش و به دیار باقی شتافت./مهر 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
درخواست طلاق از مردی که از همسرش پول‌تو‌جیبی می‌گیرد پریا مدتی است که برای پیگیری پرونده طلاق به دادگاه رفت و آمد می‌کند. او می‌گوید طاقت ادامه زندگی به این شکل را ندارد و خواستار جدایی است. پریا از دلیل طلاقش برای اعتمادآنلاین می‌گوید. *چه مدتی با شوهرت زندگی کردی؟ من و شوهرم سه سال با هم به‌صورت مشترک زندگی کردیم و نزدیک به یک سال است، جدا هستیم. *چطور با هم آشنا شدید؟ ما در یک تور مسافرتی با هم آشنا شدیم و بعد از مدتی هم تصمیم گفتیم رابطه را جدی‌تر کنیم. وقتی این رابطه جدی‌تر شد با توجه به اینکه سنم داشت بالا می‌رفت تصمیم گرفتم ازدواج کنم. *یعنی چون سن تو بالا می‌رفت به سمت ازدواج رفتی؟ بله. من کلا آدم مستقلی بودم و هستم. وقتی خیلی بچه بودم پدر و مادرم را از دست دادم. خاله‌ام من را بزرگ کرد و بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم خودم کار کردم و خرج تحصیلم را درآوردم. بعد هم خاله‌ام آنچه از پدر و مادرم مانده بود به من داد و آن راسرمایه زندگی‌ام کردم. کار می‌کردم و زندگی خوبی داشتم تا اینکه با پوریا آشنا شدم و ازدواج کردم. *بعد از ازدواج زندگی خوبی داشتید؟ بله. ما واقعا زندگی خوبی داشتیم. *پس چرا می‌خواهی از شوهرت جدا شوی؟ چون آدم مسئولیت‌پذیری نیست. شوهرم مردی است که مسئولیت زندگی را قبول نمی‌کند. او می‌خواهد همه خرج زندگی را من بدهم و من هم با این موضوع مشکلی ندارم. مشکل من اینجاست که حتی مسئولیت خودش را هم قبول نمی‌کند. او از من پول توجیبی می‌خواهد و من نمی‌توانم با چنین مردی زندگی کنم. *طلاق تصمیم هردوی شماست؟ طلاق درخواست و تصمیم من است. اشتباه کردم ازدواج کردم. پوریا مرد خوبی است. خوش‌رفتار است. به من سخت نمی‌گیرد و اذیت نمی‌کند اما توقع من به عنوان یک زن را برآورده نمی‌کند. من نیاز دارم مردی پناهم باشد اما او پناه من نیست. بازهم بار زندگی روی دوش من است. بار هزینه‌های شخصی شوهرم هم روی دوش من است چون می‌گوید کارکردن را دوست ندارد. *بعد از طلاق می‌خواهی چه کنی؟ دوست داشتم بچه داشته باشم. خودم زندگی سختی داشتم. می‌خواستم خانواده تشکیل دهم اما اینطور نشد. نمی‌دانم بعد از این چه باید بکنم./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
پلیس آمریکا در جست و جوی سرنخی از قاتل سریالی زنان پیدا شدن 6جسد در چند شهر منطقه نیوانگلند آمریکا در یک‌ماه گذشته پلیس را با یک جنایتکار سریالی مواجه کرده است. به گزارش همشهری به نقل از ‌ای‌بی‌سی، در یک‌ ماه اخیر، پلیس‌ چندین شهر منطقه نیوانگلند در شمال آمریکا در جریان قتل‌های سریالی در این منطقه قرار گرفتند. ابتدا پلیس ایالت کنتیکت، در جریان پیدا شدن 4جسد در ماساچوست و در کنار رود آیلند قرار گرفت. هر 4 نفر به یک شیوه به قتل رسیده بودند و درحالی‌که تحقیقات ادامه داشت، 2جسد دیگر پیدا شد. این دو نیز با شگرد قبلی به قتل رسیده بودند. براساس گفته پلیس، دنیس لیری، میشل رومانو، پیج فانون و یک زن 50ساله، 4زنی بودند که از چند‌ماه پیش مفقود و هر یک در گوشه‌ای از این ایالت‌ها، در خارج شهر با لوازم شخصی‌شان پیدا شدند. یکی از آنها را غواصان در داخل رودخانه پیدا کردند. بعد از آن، پلیس جسد پنجم را در داخل یک چمدان در نزدیکی گورستانی در گروتون کشف کرد. جسد ششم نیز توسط یک شکارچی در منطقه‌ای جنگلی در پلیموث ماساچوست پیدا شد. براساس این گزارش، پلیس به مردم اطلاع داده که به‌دنبال یک قاتل سریالی است و تحقیقات درباره این قتل‌های مخوف ادامه دارد./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
زن اغفالگر مرد صراف را به تله باند گروگانگیران قاتل انداخت زن۲۱ ساله تبعه خارجی که هموطن صرافش را با عشوه گری های مکارانه به چنگ باند مخوف گروگانگیران آدمکش انداخته بود، در اعترافاتی تکاندهنده، پرده از نقش خود در ماجرای قتل هولناک مرد افغانستانی برداشت. ماجرای تبهکاری های این باند مخوف اتباع افغانستانی از مهر ماه سال ۱۴۰۱ زمانی در مشهد شروع شد که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با شکایت خانواده صراف ۵۰ ساله افغانستانی رصدهای اطلاعاتی را برای یافتن وی در دستور کار قراردادند چرا که خانواده این مرد صراف مدعی بودند وی از ترکیه وارد ایران شده و دیگر اطلاعی از او ندارند اما یک هفته بعد تصاویری از «احمدشهیر»از طریق شبکه های اجتماعی دریافت کردند که نشان می داد وی به گروگان گرفته شده است. این زن جوان که «ز-خ»نام دارد، درباره ماجرای آشنایی خود با صراف افغانستانی (مقتول)و چگونگی کشاندن او به باغ ویلایی در منطقه شاندیز گفت:حدود ۲ سال و نیم قبل با «علی-خ»(سرکرده باند تبهکاران)از طریق یکی از دوستانم آشنا شدم. حدود ۶ماه مانند یک دوست معمولی بودیم و ماهی چندبار یکدیگر را ملاقات می کردیم اما بعد از مدتی خانواده ام مرا از خانه بیرون انداختند. حالا پولی نداشتم و دستم خیلی خالی بود. در این شرایط«علی-خ»پیشنهادی مطرح کرد. او به من گفت:بیا با یکی از دوستانم وارد رابطه شو که قرار است از خارج به ایران بیاید! او ماهی یک یا دوبار می آید و همه مخارج تو را هم پرداخت می کند. این بود که پیشنهاد او را پذیرفتم و با آن مرد افغانستانی که هم وطن خودم بود آشنا شدم. بار اول به باغ یکی از دوستانش رفتیم وصبح روز بعد مرا به خانه ام رساند. مدتی بعد این دیدار تکرار شدو ما باهم در ارتباط بودیم. بار آخر صد دلار به من داد اما زمانی که به خانه «علی-خ»برگشتم، او عصبانی بود. به من گفت:بیا می خواهم با تو صحبت کنم! به همین خاطر به داخل پارکی رفتیم که الان نام آن را به خاطر ندارم. او به من گفت:با این مرد صراف برسر گذرنامه ام مشکل دارم. او گذرنامه مرا گرو گرفته و پس نمی دهد! هرچه پول هم پیشنهاد می دهم قبول نمی کند! خلاصه افکار «علی-خ»خیلی درگیر بود. بعد از این گفت وگوها مرا به خانه ای رساند که در منطقه پنجتن مشهد باهم زندگی می کردیم اما روز بعد از من خواست تا به واحد مسکونی در بولوار اندیشه قاسم آباد بروم و آن جا زندگی کنم چون قرار بود دوستانش به خانه منطقه پنجتن بیایند!این درحالی بود که من همچنان ارتباط تصویری و پیامکی با آن مرد صراف را ادامه می دادم تا این که «علی»از من خواست وقتی این بار او را به باغ کشاندم محل قرارمان را به او هم اطلاع بدهم تا برای گرفتن گذرنامه بیاید!بالاخره مرد۵۰ساله دوباره به مشهد آمد. من از ترس این که اتفاقی نیفتد در باغ را باز نکردم و حتی به تماس هایش هم پاسخ ندادم! فردای آن روز وقتی به خانه بازگشتم، علی خیلی عصبانی بود و با این ادعا که زیر قولم زده ام گوشی تلفن و کارت عابربانک را ازمن گرفت و گفت:دختر دیگری را برای مرد صراف پیدا می کنم! و مرا هم از خانه بیرون کرد. چند روز منزل یکی از دوستانم ماندم اما وقتی احساس کردم شوهر او از حضور من خیلی ناراحت است به ناچار دوباره با «علی-خ»تماس گرفتم و التماس کردم اجازه بدهد من به خانه اش برگردم! ولی او با بی تفاوتی مدعی بود که دختر دیگری را برای این کار انتخاب کرده است!با وجود این چند روز بعد خودش با من تماس گرفت و گفت:بیا لباس هایت را ببر! آخر شب بود که دوباره به خانه علی رفتم و به او گفتم باید مرد صراف را به کجا ببرم؟ او گفت:اگر باز قصد داری مرا سرکار بگذاری برو! تو ارزش این همه خوبی را نداری! ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم.خلاصه مرد صراف را به ایران کشاندم و به باغی بردم که علی و دوستانش هماهنگ کرده بودند. با نقشه قبلی آن ها وارد ویلای اجاره ای در شاندیز شدند. آن مرد در حال شنا درون استخر بود که خالد(یکی از گروگانگیران)آمد و به او گفت:با خواهرم چه کار داری؟و با این جمله مرا به طبقه بالا فرستاد! در این هنگام «علی-خ»هم زنگ زد که کجایی؟ به او گفتم در طبقه بالای ویلا هستم! او گفت:همان جا بمان تایکی از دوستانم به دنبالت بیاید! من هم برای گذرنامه ها با آن مرد صحبت کنم! مدتی بعد هم یکی از آن ها مرا با خودروی عبوری به مشهد رساند!ولی من از ماجرای قتل مرد صراف اطلاعی نداشتم تا این که بعد از دستگیری در جریان قتل و گروگانگیری های دیگر آنان قرارگرفتم . با توجه به احتمال وقوع جرایم خطرناک دیگر توسط اعضای این باند مخوف گروگانگیری و آدمکشی اتباع افغانستانی،تحقیقات بیشتر با دستورهای قاطع قاضی دکتر صادق صفری در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی همچنان ادامه دارد./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
دوست پدرم قصد تعرض به خواهر 14 ساله‌ام را داشت ۱۶ سال بیشتر ندارم و در مقطع دبیرستان تحصیل می‌کنم اما تا الان زندگی گرم و خوشی را کنار خانواده تجربه نکردم. از وقتی که یادم می آید پدرم به شیشه اعتیاد دارد. در خانه ماچیزی جز جنگ و دعوا و فحاشی وجود ندارد. مادرم به خاطر اینکه خرج خانه را بدهد به ناچار از یک پیرزن تنها پرستاری می‌کند و بیشتر اوقات شب‌ها هم از سر کار نمی‌آید. پدرم هم که حس مسئولیت پذیری در او مرده بود با پولی که از مادرم به زور می گرفت،مواد مصرف می کرد. به گزارش روزنامه خراسان، یک روز آن قدر دعوای آن ها شدت گرفت که با چاقو به سوی مادرم حمله ور شد. من از ترس این که مبادا او را بکشد خودم را سپر مادرم کردم اما پدرم فرقی به حالش نکرد و نتوانست خشمش را کنترل کند. او چاقو را بالا برد و من از شدت ترس چشمانم را بستم. ناگهان روی بازویم داغ شد، چشمانم را که وحشت زده باز کردم تیغه چاقو بازویم را خراش داده بود.در همین حال مادرم که خودش را می زد و گریه می کرد، بغل کردم و آن روز سیاه گذشت. از آن به بعد مادرم بی چون و چرا همه حقوق خود را در اختیار پدرم می گذاشت و او آن را دود می کرد. یک هفته ای بودکه مادرم را از کار بیرونش کرده بودند و به سختی هزینه زندگی را تامین می کردیم. پدرم گفت: برو سرکار وگرنه دخترانت مجبور می شوند برایم مواد جور کنند. به همین دلیل مادرم دربه در دنبال کار بود تا از ما در برابر این اتفاق مواظبت کند. بالاخره در یک کارخانه ای که کسی معرفی کرد، مشغول کار شد و اوضاع به روزهای قبل برگشت. یک روز که پدرم در خانه مواد می کشید، دوستش هم آمد و اورا هم مهمان کرد. دو نفر ی تا می توانستند شیشه مصرف کردند. من هم از ترس از اتاقم بیرون نیامدم. ناگهان خواهر ۱۴ ساله ام از مدرسه آمد. ترس همه وجودم را فراگرفت که مبادا برایش اتفاقی بیفتد. خواهرم کوله پشتی اش را محکم تر گرفت و می خواست سریع به اتاقش برود که رفیق پدرم اورا گرفت و قصد تعرض به او را داشت. پدر بی غیرتم که سرش به بساطش گرم بود، برایش مهم نبود. از اتاق بیرون رفتم و با این دستان بی رمقم او را زدم و هرطور بود خواهرم را از دام او نجات دادم. پا برهنه به داخل خیابان دویدیم. چند ساعتی گذشت و ما جرئت بازگشت به خانه را نداشتیم. این بود که تصمیم گرفتم با خواهرم به کلانتری بیایم و موضوع را به پلیس اطلاع بدهم. امیدوارم روزی این روزهای سیاه پایان یابد و ما هم رنگ خوشی را به خود ببینیم اما ای کاش… اهمیت ادعای این دختر نوجوان موجب شد تا سرهنگ مجتبی حسین زاده(رئیس کلانتری رسالت مشهد)دستورهای ویژه ای را برای بررسی دقیق این ماجرا در دایره مددکاری اجتماعی صادر کند./جنایی 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
۶ کشته در پی واژگونی پژو حامل مهاجران افغان رئیس اورژانس کرمان گفت: در پی واژگونی یک خودروی پژو ۴۰۵ در محور باغین_بردسیر، ۶ تبعه افغانستانی جان خود را از دست دادند و چهار نفر دیگر زخمی شدند. دکتر سیدمحمد صابری اظهار کرد: این حادثه حوالی ساعت ۱۳:۳۴ امروز چهارم اردیبهشت، در محور باغین به بردسیر و در پنج کیلومتری شهر بردسیر در استان کرمان رخ داد. وی اعلام کرد: خودروی سواری مذکور حامل اتباع افغان بوده و سه تیم فوریت‌های پزشکی بلافاصله به محل حادثه اعزام شدند. صابری گفت: در این حادثه ۶ نفر که همگی مرد و بین ۲۰ تا ۳۵ ساله بودند، به دلیل شدت جراحات وارده در دم جان باختند. رئیس اورژانس کرمان بیان کرد: چهار نفر دیگر نیز که همگی مرد و در همین رده سنی بودند، زخمی شده‌اند. به گفته صابری، یک نفر از مصدومان در وضعیت وخیم به سر می‌برد. تمامی مصدومان پس از انجام اقدامات درمانی اولیه، به بیمارستان قائم (عج) در بردسیر منتقل شدند./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
1.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ⛔️دیگه آرایش نکن ❗️نچرال برو بیرون 👀مگه میشه یه خانوم بدون آرایش بره بیرون ؟! بله که میشه 🤗 👈از وقتی این ترکیب و به پوستم میزنم ، دیگه اصلا پول کرم پودر و آبرسان های گرون گرون نمیدم ❌ راز پوست بدون لک و شفاف اینجاس 👇 https://eitaa.com/joinchat/2162492288C8080bb2164
😳با جویدن روزی ۳ ساعت آدامس لاغری هفته ای ۱ کیلوگرم لاغر شوید 👈🏻بدون رژیم و ورزش ⭕️طرز تهیه آدامس لاغری (رایگان) 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2162492288C8080bb2164
25.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صفر تا صد تجاوزهای سریالی به کودکان تهرانی از زبان سرهنگ نثاری 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154
9.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😳☝️ ایشون رو میشناسی؟ مُخترع ابردوا آقای اصغری هستن 😱همون که هزاران بیمارو درمان کرده از کشورای دیگه میان ایران برا خریدش✈️ 🎬 صدا و سیما ازشون مستند تهیه کرده بزن رو لینک عضو کانال آقای اصغری شو👇 https://eitaa.com/joinchat/2495742208Ca66702eb2e +مشاوره رایگان از اقای اصغری😍☝️
یک جوان بر اثر حمله پلنگ در تربت حیدریه جان باخت سرپرست محیط زیست تربت‌حیدریه گفت: حمله پلنگ به یک جوان طبق اطلاعات اولیه در این شهرستان و بدنبال آن سقوط از ارتفاع منجر به جان باختن وی شد. عباسعلی خسروی افزود: این حادثه عصر امروز (چهارم اردیبهشت ماه) در ارتفاع‌های روستای رودخانه بخش «جلگه رخ» در شهرستان تربت حیدریه، رخ داده است. وی ادامه داد: اکنون نیروهای محیط زیست تربت‌حیدریه برای پایش و کنترل در ارتفاع‌های روستای رودخانه حضور داشته و درحال بررسی شرایط هستند. سرپرست محیط زیست تربت‌حیدریه اضافه کرد: این تنها گزارش اولیه بوده و نیاز است برای اعلام دقیق علت مرگ و واقعه منتظر اعلام‌نظر مراجع رسمی باشیم. بخشدار جلگه‌رخ اظهار کرد: بر اساس اعلام مراجع محلی خانواده‌ای در روز جاری به باغ خود در روستای رودخانه مراجعه کرده‌اند، ۲ جوان عضو این خانواده برای جمع‌آوری ریواس و آویشن به کوه‌های نزدیک اطراف می‌روند. محمد ابراهیم شیبانی بیان کرد: یکی از این ۲ جوان متوجه حضور پلنگ می‌شود که با حمله پلنگ روبرو و درگیر شده و با جراحت‌های ناشی از آن به پایین کوه پرتاب می‌شود. وی ادامه داد: این اتفاق خانواده و افراد حاضر در منطقه را متوجه خود کرده و به محل می‌روند و پلنگ نیز به خاطر حضور سگ‌های روستا از ادامه‌ حمله منصرف می‌شود. بخشدار جلگه‌رخ بیان کرد: متأسفانه جان این جوان بر اثر شدت جراحات وارده تا قبل از رسیدن به درمانگاه رباط سنگ از دست می‌رود. مسوول روابط عمومی اورژانس دانشگاه تربت‌حیدریه هم در این زمینه به خبرنگار ایرنا گفت: حمله پلنگ برای همکاران عملیاتی محرز نشده است و در ابتدا به آن‌ها گفته شده پلنگ به این جوان حمله کرده و در نتیجه آن به پایین کوه سقوط کرده است. محمد رضا صباغی افزود: در حال حاضر تاکنون مستنداتی در خصوص حمله پلنگ نداریم. وی ادامه داد: خانواده این جوان مصدوم را به درمانگاه روستای رودخانه منتقل کرده‌اند./مشرق 🔻اخبار حوادث را از کانال زیر دنبال کنید https://eitaa.com/joinchat/2329477544C54159cf154