رفقا ؛ امام حسین همیشه دستبگیر دارن
همین ساعات باقی مونده ۹ ذیالحجة قسم بدین خدا رو به حق اشک های جاری بر چهره مبارک اباعبدالله اشک های ما رو امانت بخره و روزی که دستمون کوتاهه با همین اشک ها به دادمون برسه 💔
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
#ارسالی_کاربر_محترم_کانال سلام من نزدیک، دوسال پیش با نامحرم چت میکردم وخیلی به روح و روانم آسیب دی
علیکم السلام
مگه میشه خدا قبول نکنه ...
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
#ارسالی_کاربر_محترم_کانال سلام من ۱۸ سالمه و خیلی گناه کردم مثلا دروغ گفتم با نامحرم چت کردم عیبت ک
علیکم السلام
برا حق الناس ها حلالیت بگیرید .
برای بقیه گناهان هم توبه بفرمایید...
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
رفقا ؛ امام حسین همیشه دستبگیر دارن همین ساعات باقی مونده ۹ ذیالحجة قسم بدین خدا رو به حق اشک های
حاجی یک گوسفند قربانی کرد ؛ اما حسین همه دارایی اش را ...🥲
عید سعیدقربان مبارک باشه پیشاپیش ✨
هممون داستان شب عروسی حضرت فاطمه س رو شنیدیم حتما که لباسشو شب عروسی تقدیم میکنن به یک فقیر
اما کلا این چیزی که من خوندم خیلی وصف ناپذیر بود تو این شب عزیز بچه ها کاش یه ذره فقط شبیه فاطمه زهرا بشیم 😔
یک دختر است و یک شب عروسی، مگر چند بار اتفاق می افتد؟!
حضرت فاطمه،بهار علی پیراهنِ درستی برای عروسی اش نداشت.همه اش وصله زده! گفتند: «پدرت دارد برایت لباس عروسیِ نو می آورد».چشمانِ زیبایش برقی زد و نفس عمیقی کشید.
کلونِ درِ خانه به صدا درآمد.خودش پشت در رفت.گدایی از پشت در با صدای لرزانی گفت: «سلام بر اهل این خانه! زحمتی ندارم و چیز زیادی نمی خواهم! مگر اگر باشد؛ لباسِ کهنه ای!»با شنیدنِ صدای گدا، یادِ لباس کهنه اش افتاد,فوری به اتاق رفت تا بیاورد.
که یادِ این آیه افتاد:
«لن تَنالوا البِرّ حتّی تُنفقوا ممّا تحبّون: هرگز به خوش بختی نخواهید رسید تا آن چه که دوست دارید را انفاق کنید!»آن لحظه، چه چیزی برایش عزیزتر بود؟! نگاهی به لباس عروسِ زیبایش کرد که مثل ابر لطیف بود و نگاهی هم به آن پیراهن وصله زده!
تصمیم گرفت لباس نو را به فقیر بدهد! لباس سپید تنها عروسی اش را! انگار نه انگار که دختر «عظیم ترین پیامبر الهی» است! انگار نه انگار که «فاطمه» است! «قائمه عرش الهی»!آن شب به گمانم تمام آسمان، به شوقِ عظمت او گریه کردند؛ وقتی در دستانِ آن گدا برقِ لباس عروس را دیدند که با شوقِ تمام می بُرد!
شب عروسی شد و فاطمه (س) محکم و استوار به اتاق رفت تا همان پیراهنِ همیشگی را بپوشد،پیامبر در خلوت، از فاطمه پرسید: «فاطمه جان چرا لباس نو بر تن نکرده ای؟» گفت: «گدائی پشت در آمده بود و ....»
در آن میان، از همه بی طاقت تر؛ جبرائیل بود که به همراه لباسی از «سُندُس سبز» فرود آمد و آواز داد: «سلام خدا بر تو ای پیامبر رحمت و سلام بر فاطمه که خدایم دستور داده به او سلام کنم! و این لباس عروسی را به او بدهم.»
پیامبر خندید،آن لباس سبز را در میان عبای مبارکش پنهان کرد و به سمت زنان رفت.
زنان، ایمانِ آن چنانی به حضرتش نداشتند، عبای پیامبر کنار رفت و نور آن لباس بهشتی تمام عالم را گرفت.صدای زنانِ «یوسف دیده» بلند شد که: «أشهد أن محمد ....».
بعد هم، شمع ها از دست ها افتاد.وقتی ماهِ پیامبر، در آن لباس، وارد مجلس شد و برای ستاره های دور و بر، نه نوری گذاشت نه چشمکی!
و خوش به حال تو یا علی...
«بارک لک فی ابنة رسول الله یا علی نعمت الزوجة فاطمة»
https://eitaa.com/havaliiekhoda98
بانوی خوبم !😌
فلسفـه حجاب
تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست!🙃
که اگر چنین بود ،
چرا خدا تو را با حجـاب کامل
به حضورمیطلبددر عاشقانه ترین عبادتت؟😌
جنـس تو با حیـا خلق شده...😇
"رعایت حجاب تو شرط انتظار حجت ابن الحسن (عج) است"
#ریحانه🌱