eitaa logo
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
609 دنبال‌کننده
652 عکس
117 ویدیو
1 فایل
daigo.ir/secret/7535246340 رابطۀ چشم و قلب یه رابطۀ خیلی مستقیمه یه وقتایی دستی دستی، با دیدن یه چیزایی، غبار می پاشیم روآینۀ قلبمون همون قلبی که امانته🥲قرار بود جز حب محبوبین الهی، بهش راه ندیم به خودمون میایم و می بینیم شده خونۀ شیاطین😖 کپی نوش جونت✅
مشاهده در ایتا
دانلود
. خلاصه رفیق اگه گــنــاهی کردی ســریــع بابتش استغفار کن اصلا اجازه نده لکه کثیف گناه روی روحت موندگار بشه 👌 هیچوقت یه گناه رو بدون استغفار رها نکن، چــون مــثل ایــن میمونه یــه زخــم عفونی خطرناک‌ رو بدون پانسمان رها کنی🤕💔 دلت میاد؟!😢 https://eitaa.com/havaliiekhoda98
. بعضی عروسا جلو برادر شوهرشون حجاب ندارن بابا برادر شوهر که سیب زمینی نیست برادر شوهر که فاقد غریزه جنسی نیست برادر شوهر که ناقصِ مشکل دار نیست اونم مثل بقیه ادمِ غریزه داره خدایی که اونو ساخته اینو میگه خدایی که اونو ساخته میگه حجاب جلوش واجبه و باید رعایت کنی گاهی اوقات یسری رعایت نکردنای کوچیک کلی گرفتاری ایجاد میکنه اون دنیا میبینی بخاطر به رعایت نکردن ساده چه مشکلاتی ایجاد شده https://eitaa.com/havaliiekhoda98
. به یه پسره مشاوره میدادم انقد از دست عروسشون اذیت بود مجبور بود بخاطر ندیدنش همش تو اتاق باشه عروسشونم میگفت تو چرا منو نگاه نمیکنی چرا ازم خجالت میکشی😐 بهش تذکرم داده بود که حجاب داشته باش گفته بود من از بچگیت عروس شما شدم نمیتونم و ازین حرفا... چقدر بده ادم بخاطر راحتی خودش، راحتی رو از بقیه بگیره اینجور راحت طلبی ها بعدا ادمو کلی گرفتار میکنه... امام باقر میگه هیچ گرفتاری دامنگیر ادم نمیشه مگر به واسطه گناهی كه مرتكب شده شاید تا الان نمیدونستی این چیزارو ولی الان که فهمیدی دیگه رعایت کن عمدی گناه نکن و باعث گناه کسی نشو رفیق🌺 https://eitaa.com/havaliiekhoda98
آغوش امن خدا(کانال ترک گناه)
. به یه پسره مشاوره میدادم انقد از دست عروسشون اذیت بود مجبور بود بخاطر ندیدنش همش تو اتاق باشه عروس
*** 🌀پیامبر از جبرئیل پرسید ایا فرشته هاهم خنده و گریه دارن؟ جبرئیل گفت: بله. (یکی ازجاهایی که فرشته ها می‌خندن) زمانیه که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میره، و بستگانش اونو در قبر میزارن روی اون زن رو با خشت و خاک می‌پوشونن تا بدنش دیده نشه. فرشتگان می‌خندن و میگن:تا وقتی که جوان بود با دیدنش هر کسی رو تحریک می‌کرد و به گناه مینداخت، اونو نپوشوندن، ولی حالا که مرده و همه از دیدنش نفرت دارن اونو می‌پوشونن! https://eitaa.com/havaliiekhoda98
🔴امروز بالاخره شجاعت به خرج دادم و درِ خونه مو از جا کندم!!✌️ اصلا می دونید چیه؟ میخوام چند نفر کارگر بیارم دیوارا رو هم خراب کنم. باور کنید! یعنی چی🧐 پس این همه به خونه رسیدگی می کنم، تمیزش می کنم، خوشگلش می کنم و اسباب اثاثیه ی قشنگ براش می خرم که چی بشه؟ که پشت دیوار قایمش کنم؟؟!🤔 غیر عاقلانه ست؟🤨 نه! کی میگه؟! چه وضعشه نه نمای بیرون خونه رو درست و حسابی می بینیم، نه راحت می تونیم رفت و آمد کنیم، چقد باید تو خیابون دور بزنیم که بتونیم از در بیایم تو. تو خونه مون نمیتونیم دو قدم راه بریم، این ور میریم دیواره، اون ور میریم دیواره. اصن آزادی نداریم ! دوستام میگن این چه کاریه می کنی، به ضررته نکن. حرف زور میزننا. خونه ی خودمه😒 دلم میخواد دیوار نداشته باشه. دارن تو امور خصوصی زندگی من دخالت می کنن. اصن اگه خونه شون قشنگ بود اونا هم اینکارو می کردن، حتما خونه شون زشته که نمیکنن😌. مردم تحریک میشن از خونه م دزدی کنن؟ به من چه خب😐! خودشونو کنترل کنن تا تحریک نشن! اصن از لج اونایی که میگن نکن میخوام انجامش بدم. پیش به سوی 😎✌️ ... https://eitaa.com/havaliiekhoda98
صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و هدیه کنید🌿 به امام زمان علیه السلام که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد.🌹 🏴 ختم صلوات و سوره قدر و زیارت آل یاسین به نیابت از ✨شهید محمد ابراهیم همت✨
. 👤سلام میخواستم منم بگم که چندسال پیش واسه سرگرمی وارد گروه های تلگرام شدم و باخودم میگفتم چت میکنم وقت گذرونی ،شوخیه وسرگرمی اتفاقی نمیفته که... اما یکی ازمدیرای همون گروه به بهانه های مختلف هروز میومد پی ویم مثلا واسه ساخت کلیپ وتغییرات گروه و.... که کم کم به مرور زمان ایجاد صمیمیت کردو بیشتر باهم آشناشدیم و تصاویر همو دیدیم و باهم تماس میگرفتیم و....من کمی بهش علاقمند شده بودم وتصمیم داشتم بیشتر بشناسمش اما تفکر من کجا و تفکرات اون کجا....من تا مرحله ازدواجم بهش فکرمیکردم تا چندماهی خوب بود به یکسالم کشید، بگوبخند وشوخی و... بعد مدتی که فهمید پای صمیمیت وعلاقه درمیان هست رفتاراش جدی ترشدوکمی تغییرکرد وازم تصاویر نود وچت های اون شکلی میخواست که من هرگز اینکارو نکردم ، به من میگفت پس بهم اعتماد نداری بعد این همه مدت ،نه حس داری نه اعتماد ،نه علاقه ..... میدونستم باچنین کارایی بی ارزش میشم و اصلا برام قشنگ نبود،چون به رابطه جدی باهاش فکرمیکردم نه این بچه بازیا،کثیف کاریا،که دعوامون شد وباهم کات کردیم ولی بازهم تا چندوقتی هرچند ماهی یکبار که حدودا اینکارش سه سال طول کشید دوباره بهم پیام یا زنگ میزد (همه ش تو دلم هوایی میشدم و میخواستم خودم رو گول بزنم که نکنه واقعا دوستم داره ولی باز به خودم تلنگرمیزدم که نه این رسم دوست داشتن نیس)وقتی دید کوتاه نمیام از در دیگه ای میخواست وارد شه یه روز که تازه سال نو شده بود به بهانه آشتی و سوپرایز اومده بود شهرمون که منو بکشونه یه نقطه ای و ببینه خیلی اصرار داشت برم ،و میگفت من بخاطر تو این همه راهو اومدم بیا کمی ببینمت ،خیلی طول نمیکشه واین حرفا ...بماند که بعدشم فهمیدم با رفیقاش اومده وتنهام نیست.... میخواست که ساعت 9شب منو بکشونه اونجا بااینکه میگفتم نمیتونم بیام،بهونه میاوردم که خانوادم چی وفلان!! اما من دیگه فهمیده بودم که اعتمادی به این آدم نیست باوجود علاقه وتمایل ازش دست کشیدم وسعی کردم حقیقت رو ببینم اگه من اونشب میرفتم معلوم نبود چه عواقبی گریبان گیرم میشد واز خدا ممنونم که همیشه هوامو داشته نرفتم و بعداز اون دیگه حضورش کلا کمرنگ شدوکم کم ناپدید. میدونم کارم از اساس اشتباه بوده باید همون اول باهاش همصحبت نمیشدم واینکه بعد شناخت باید بلاکش میکردم ازهمه جا اما گذاشتم سرک کشیش تا سه سال طول بکشه و به خودش اجازه بده هردفع بیاد وحضورش برام یادآوری شه وبیشتر برنجم .... اما الان خوشحالم که نزاشتم هیچوقت دستش بهم برسه واینکه اون جریان تموم شده وخیلی وقته گذشته ازاون... https://eitaa.com/havaliiekhoda98
یه تجربه عبرت آمیز دیگر از کاربر کانالمون👇
سلام میخواستم منم تجربه مو بگم واسه دوستان مخصوصا کسانی که خوبن مثل خودم که دختری چادری بودم بخاطردوستاهایی که داشتم به راه بدکشیده شدم دوران دبیرستان ماچندتا دوست بودیم اوناهرکدوم یه دوست پسر داشتن من کسی رونداشتم احساس می‌کردم من اگ مثل اونا نباشم خیلی بده خلاصه منم سعی کردم مثل اونا باشم وبا یه نفر دوست شدم اون آقاپسر خیلی خودش خوب نشون میداد شایدبگم من اصلا باور نمیشدحتی این پسراهل گناه باشه روزایی رو خیلی باهم خوب بودیم تااینکه یه روز قرار گذاشتیم رفتیم بیرون همدیگرو دیدیم کلی باهم حرف زدیم کم کم داشت منو به سمت خودش میکشید یه سمینار منو دعوت کردمن نرفتم خلاصه یه روز بهم بیا بریم دعای ندبه منم گفتم باشه میام اما گفت بزارمن بیام دنبالت من گفتم نه خودم میام یه روزی که مطمئنم خدا واهل بیت وحس میکنم روضه هایی که رفتم واشک ریختم منو نجات داد اونروز من عروسی یکی ازاقواممون بود رفتم خرید بعد یه چیزی خریدم گم شد اومدم خونه بهم پیام داد گفت بیا بیرونم منم باخودم گفتم میرم هم لباسی که گم کردم دوباره بخرم یه شال بود هم اینکه گفتم پسر خوبیه میرم باهم حرف می‌زنیم چون با ماشین اومده بود بعدگفتم توی ماشین راحت حرف میزنم همش میگفتم خیلی خوبه پسر خوبیه یعنی خدا امام حسین کمک کردن من نرفتم خواهرم اومد بهم گفت نمیخواد بری من شالمو بهت میدم ومن نرفتم وپسر اینقدر ناراحت شد دیگه جوابمو نداد آخرشم باکلی حرف بد به من زد میگفت تواصلا دختر خوبی نیستی همه جارفتی فلان همین آدمی که خیلی خوب بود خداروشکر نجات پیداکردم شما هم دوست عزیزم هیچوقت سمت این کارها حتی اگ دوستات تنهات گذاشتن هیچوقت نرو حتی اگ بهترین پسربود ..نرو حتی اگ خیلی تنهام شدی باخدا واهل بیت باش یاعلی https://eitaa.com/havaliiekhoda98
سلام راضی بودید از ارسال بدون لینک مطالبتون؟
سلام شما توی کانالتون کسی رو دارید که بتونه تعبیر خواب رو بگه ؟ ممنون میشم جواب بدید چون خیلی واجبه