#خانمها_بخوانند
مردان وابسته به قوهی بینایی هستند !
👈 خانمهای عزیز این نکته را هرگز فراموش نکنید که مردان برای لذت جنسی و آرامش درون نیاز به دیدن دارند.
پس برای از بین بردن کشمکش روحی و روانی مردتان از نظر جنسی و عاطفی در مقابل چشمانشان عاشقانه و دلبرانه ظاهر شوید.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
🌹
☘️ مقام پدر و مادر
روزی مردی نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده ام، آیا راه توبه برای من هست؟
پیامبر گرامی فرمودند: آیا پدر و مادرت زنده اند؟گفت: تنها پدرم زنده است. فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛ تا خداوند تو را ببخشد.
وقتی که آن مرد رفت، حضرت به اطرافیانش فرمود:«ای کاش مادرش زنده بود… ( چرا که محبت به مادر معجزه می کند…) .
📚 «بحارالانوار، ج 71»
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
رفتارهای زنانه ای که برای مردان عذاب آور است!
🔻 او با دوستانش است و شما مدام به او پیغام می دهید
🔻نه تنها شما بلکه مرد مورد علاقه تان نیز به زمان هایی که تنها با دوستانش بگذراند، احتیاج دارد.
🔻اما اگر در این شرایط شما مدام به او پیغام دهید، در واقع شب او را خراب کرده اید. چیزی که او احتیاج دارد فضای تنهایی است.
🔻 شما باید به او این فرصت را بدهید تا هر از چند گاهی هر کاری که خودش دوست دارد را انجام دهد.
🔻اگر نمی توانید در این مواقع خودتان را نگه دارید و تا بازگشت او صبر کنید، بهتر است که شما نیز سر خودتان را به گونه ای گرم کنید.
#همسرانه
#عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری #حوای_آدم
❤️ @havayeadam 💚
#همسرداری
#لج_بازی
لج بازی میتونه
هر دو نفر رو به زمین بزنه حتی یادت میره کسی که
اینقدر عاشقش بودی و تحمل ناراحتیش رو نداشتی اما
حالا خودت شدی عامل اصلی دِق دادنش
گاهی لجبازیاجبران ناپذیره
•
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
#هردو_بخوانیم
🌺هیچ کس نباید فضای شخصی همسرش را از او بگیرد
به این خاطر که نمیتواند جای خالی آن فضای گرفته شده را پر کند
👈 مثلا، مرد دوستانی دارد که در ارتباط با آنها جوک میگوید، تفریحات مردانه میکند و حالش خوب میشود.
وقتی زنی بخواهد این فضای «منِ» مرد را حذف کند، خودش نمیتواندن جایگزینی برای آن باشد
در مورد زنان هم همین بحث صادق است. زنان هم فضاهایی دارند که با دوستانشان و مختص به خودشان وفضای «من» خودشان است.
مثلا حرف هایی مطلقا زنانه هستند
" امشب دامن آبی مو بپوشم بهتره یا قرمزه رو؟"
مردها به این حرف ها میگویند، حرف های خاله زنکی اما واقعیتش این است که اینها از آن دسته حرف هایی است که در فضای مردانه نمیگنجد
مرد نباید این فضا را از همسرش بگیرد، چون خودش نمیتواند جایگزینی برای آن باشد؛
زن ها در همین مدل حرف هایشان هم کلی انرژی عاطفی رد و بدل می کنند که مردها هیچ وقت نمی توانند چنین کاری بکنند.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
#سیاست_های_مردانه
🌷فی البداهه باشید
خانمت رو با چیزهای کوچک غافلگیر کن:
شام، هدیه، یه کارت ناقابل.
اون فقط می خواد بدونه که بهش فکر میکنی و احساسش می کنی.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
#همســــرانـہ
عامل اصلی تحریک کننده مرد نه زیبایی ظاهری است ونه صورت جذاب؛بلکه باهوشی و ذکاوت زنان،خوش مشربی و شوخ طبعی و روح مهربان و لطیف آنهاست
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
نماز جمعه این هفته تهران توسط رهبر انقلاب اقامه میشود
🔹نمازجمعه این هفته (۲۷ دیماه) تهران به امامت ولی امر مسلمین جهان، حضرت آیتالله خامنهای در مصلای امام خمینی(ره) برگزار میشود.
🔸گفتنی است رهبر معظّم انقلاب پس از ۸ سال، برای نخستین بار نمازجمعه تهران را اقامه خواهند کرد.
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
#مقام_معظم_رهبری:
💠 منظور از کمک فقط شستن ظرف و... نیست. البته اینها هم کمک است ولی بیشتر کمک #روحی است. کمک معنوی و فکری است.
💠مرد باید ضرورتهای زن را درک کند، احساسات او را بفهمد و نسبت به حال او #غافل نباشد.
📕مطلع عشق، صفحه۸۰و۸۱
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔊 نتیجه #چشم گفتن به شوهر
🔴 #استاد_عباسی
#همسرانه
عاشقانه زندگی کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#رمان_صفیر_پارت 2 بعد هم که دید منتظرم بقیه بشنوم سیگاری آتش زد و گفت: - از همین حرفا به هم میزدیم
#رمان_صفیر_پارت 3
فریادی کشیدم و با ناباوری دوباره به طرف قماره نگاه کردم.
هیچ اثری از ناخدا جمال ندیدم. نمی توانستم اجازه بدهم تنها یادگار همسرم اینطوری از دستم بپرد.
در عرض یک ثانیه کت و غلاف اسلحه را کندم و انداختم کف عرشه و از همان بالا شیرجه زدم توی مسیری که حدس میزدم حلقه به آن سمت سرازیر شده.
همچین که آب از نوک پایم گذشت، سرمایی مثل زمهریر همه تنم را لرزاند.
انگار که قطب شمال زیر آب های لنج جریان داشت.
آب به شدت تیره بود. چشمانم را تا حد ممکن باز کرده بودم
اما هیچی نمی دیدم
با این حال با ناامیدی دست و پا میزدم و تا جایی که می توانستم یم رفتم پایین تر.
از شدت برودت می لرزیدم و دندانهایم به هم می خورد.
سرم را برگرداندم به سمت بالا. چیزی معلوم نبود انگار گم شده بودم
نفسم تنگ شده بود
فرصت زیادی نداشتم
برای آخرین بار راه را شکافتم و بیشتر به عمق فرو رفتم که یک باره دستم خورد به چیزی!
یک جسم گرد و سخت بود.
شم پلیسی بهم می گفتم که خیلی آشناست اما من فقط به دنبال حلقه بودم.
رهایش کردم و خواستم جلوتر بروم که فهمیدم انگار به ته دریا رسیدم!
نمیدانم چند متر پایین آمده بودم . نباید این قدر زود می رسیدم به کف آب.
یک هو حلقه را پیدا کردم. همه حواسم را متمرکز کردم و کوشیدم با لمس انگشتان یخ زده بتوانم از وجودش اطمینان حاصل کنم.
اما گیر کرده بود. می توانستم در آن حال قسم بخورم که انگار یک نفر آن را به انگشت خود انداخته.
ناگهان مثل یک لامپ مهتابی که اول پلک میزند و بعد روشن می شود، اول چند نور کوچکت توی آب نفوذ کرد و بعد هم یک باره همه جا روشن شد.
از دیدن صحنه روبرویم شوکه شده بودم
زیر پایم تل بزرگی از اسکلت آدم خوابیده بود و من هم داشتم با دست یک اسکلت ور می رفتم!
قطعا حلقه مال خودش بوده!
پس آن جسم گرد که رهایش کردم جمجمه انسان بوده.
نفسم به انتها رسیده بود
نور تمام شد و همه جا را تاریکی گرفت. خواستم خودم را برسانم به سطح آب که دیدم پایم گیر کرده.
همه زورم را به کار گرفتم تا پایم را از وسط آن همه جنازه استخوانی بکشم بیرون اما دیگر نیرویی برایم باقی نمانده بود.
دهانم را باز کردم تا اولین قلپ آب را تو بدهم .
اما هنوز به دومی نرسیده بودم که حس کردم یک جفت دست قوی چسبیدند به زیر کتف هایم و با یک تکان مرا آزاد کردند.
و با سرعت عجیب به سمت بالا کشاندند.
فکر کنم برای یکی دو دقیقه از حال رفتم چون وقتی به هوش آمدم چهار دست و پا، کف عرشه افتاده بودم و داشتم عق میزدم.
از آسمان مثل دوش باران می بارید
سرم را که بالا گرفتم دیدم موجودی مثل....
#رمان ادامه دارد..
کانال #همسرداری حوای آدم
❤️ @havayeadam 💚