💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#ثبت__درخواست_مشاوره رایگان ❤️ 😍 شروع شد 😍❤️ 👇🌸 لینک ثبت درخواست:🌸👇 کلیک کنید طبق اطلاعیه فوق
با سلام و آرزوی قبول طاعات و عبادات شما همراهان گرامی🌸
ظرفیت درخواست های مشاوره ، اگر به تعدادی برسد که در ماه مبارک رمضان نتونیم پاسخگو باشیم
فرم درخواست رو می بندیم
پس یا خودتون یا کسانی که فکرمیکنید براشون این فرصت، مفیده
عجله کنید 😍
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
یک لطفی هم بکنید
کانال خودتون رو در گروه ها و کانال هاتون معرفی کنید
تا همراهان بیشتری داشته باشیم
بنر رو هم میگذارم که منتشر کنید 😍👇
🌷بهتريـــن ڪاناڸ #همســـــردارے اسلامے در ایتـا🌷
💕مے خواید همسرتون شما رو بپرسته😍
💕 بهترینــ روش هاے #مدیریتـــ سختی های زندگے
💕 راههاے #جــــذب همسر
💕 آموزشـــ #سیاست های زنانہ
💕 آموزشـــ #سیاست های مردانہ
💕 آموزشـــ #همسردارے اسلامے
💕 #مشاوره رایگـــــان
💘 براے #لذت بردن از زندگے در کنار همسرتون تا حساااابے #راضے بشه ڪلیـــــڪ ڪنید👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/1057161216Ca96abb365a
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#سبک_زندگی_علوی
#همسرداری
#آقایان_بخوانند
💎بهترین مرد ها از زبان بهترن زن عالم:
حضرت فاطمه زهرا (س) که خود بهترین زنان عالم است، بهترین مردها را در جایگاه همسر چنین معرفی می کند:
بهترین شما کسانی هستند که شانه هایشان نرم تر است.
و بیش از همه زنان شان را تکریم می کنند.
چند نکته:
1. منظور از نرمی شانه :
یعنی اهل غرور و تکبر نیستند،
شانه بالا نمی اندازند و خود را بالاتر نمی دانند
به همسرانشان نزدیک هستند و چه بسا شانه هایشان جای ارامش سر همسرشان است.
2. قبل از اینکه دیگران بخواهند از همسرشان تعریف و تمجید و تکریم کنند، این مردها هستند که باید همسر را در آغوش محبت کلامی و رفتاری بگیرند.
یکی از نشانه های اهل ایمان نیز همین است:
امام علی (ع): ... لیّن العریکه
مومن شانه هایش نرم است.
یعنی در برابر دیگران اهل تکبر و غرور و بالاگرفتن خود نیست.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥|ببینید
قدر پدر و مادرمون رو از همین الان بدونیم ❤️
تا دیر نشده دست پدر و مادرت رو ببوس 😘
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#زنا ی زبان
#زنا ی چشم
#سبک_زندگی_اسلامی
پیامبر اکرم (ص):
زنای چشم ها نگاه حرام است!
زنای زبان سخن بی جا و غیر ضروری است!
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_سوم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی عبدالله نگاهش به چهره دلخور مادر بود و میخواست به نحوی
#پارت_چهارم از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
پشت به پنجره در حال باز کردن در بزرگ حیاط بود تا وانت وسایلش داخل شود و صورتش پیدا نبود. پرده را انداخته و با غمی که از ورود او به خانهمان وجودم را گرفته بود، از پشت پنجره کنار رفتم که مادر صدایم کرد: «الهه جان! مادر چایی دم کن، براشون ببرم! »
گاهی از اینهمه مهربانی مادر حیرت میکردم. میدانستم که او هم مثل من به همه سختی های حضور این مرد در خانه مان واقف است، اما مهربانی آمیخته به حس مردم داریاش، بر تمام احساسات دیگرش غلبه میکرد. همچنانکه قوری را از آب جوش پُر میکردم، صدای عبدالله را میشنیدم که حسابی با مرد غریبه گرم گرفته و به نظرم میآمد در جابجایی وسایل کمکش میکند که کنجکاوی زنانه ام برانگیخته شد تا وسایل زندگی یک مرد تنها را بررسی کنم. پنجره آشپزخانه را اندکی گشودم تا از زاویه ای دیگر به حیاط نگاهی بیندازم.
در بارِ وانت چند جعبه کوچک بود و یک یخچال کهنه که رنگ سفید مایل به زردش در چند نقطه ریخته بود و یک گاز کوچک رومیزی که پایه های کوتاهش زنگ زده بود. وسایل دست دومی که شاید همین بعد از ظهر، از سمساری سر خیابان تهیه کرده بود. یک ساک دستی هم روی زمین انتظار صاحبش را میکشید تا به خانه جدید وارد شود. طبقه بالا فقط موکت داشت و در وسایل او هم خبری
از فرش یا زیرانداز نبود. خوب که دقیق شدم یک ساک پتو هم در کنار اجاق گاز، کف بار وانت افتاده بود که به نظرم تمام وسیله خواب مستأجر ما بود. از این همه فضولی خودم به خنده افتادم که پنجره را بستم و به سراغ قوری چای رفتم، اما خیال زندگی سرد و بیروحی که همراه این مرد تنها به خانهمان وارد میشد، شبیه احساسی گَس در ذهنم نقش بست. در چهار فنجان چای ریخته و به همراه یک بشقاب کوچک رطب در یک سینی تزئینی چیدم که به یاد چند شیرینی افتادم که از صبح مانده بود.
ظرف پایه دار شیرینی را هم با سلیقه در سینی جای دادم و به سمت در اتاق نشیمن رفتم تا عبدالله را صدا کنم که خودش از راه رسید و سینی را از من گرفت و بُرد. علاوه بر رسم میهمان نوازی که مادر به من آموخته بود، حس عجیب دیگری هم در هنگام چیدن سینی چای در دلم بود که انگار میخواستم جریان گرم زندگی خانه مان را به رخ این مرد تازه وارد بکشم.
آسمان مشکی بندر عباس پر ستاره تر از شبهای گذشته بود. باد گرمی که از سمت دریا میوزید، لای شاخه های نخل پیچیده و عطر خوش هوای جنوب را زنده میکرد. آخرین تکه لباس را که از روی بند جمع کردم، نگاهم به پنجره طبقه بالا افتاد که چراغش روشن بود. از اینکه نمیتوانستم همچون گذشته در این هوای لطیف شبهای آخر تابستان آسوده به آسمان نگاه کنم و مجبور بودم با چادر به حیاط بیایم، حسابی دلخور بودم که سایهای که به سمت پنجره میآمد، مرا سراسیمه به داخل اتاق برد و مطمئنم کرد که این حیاط دیگر نخلستان امن و زیبای من نیست.
ادامه دارد
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ورد_سحری
امام علی علیهالسلام:
در ماه رمضان زیاد #استفغار کنید
زیرا
با دعا از شما دفع بلا می شود
و با استغفار گناهانتان پاک میگردد
📚کافی.ج۴ص۸۸.
#ماه_رمضان
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
هدایت شده از 💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
@havayeadam.mp3
1.22M
دعــاے_عهـــد
🎤 محسن فرهمند
📝عهد بستم همه ی نوکری و اشکم را
💥نذر تعجیل فرج،هدیه به ارباب کنم
قرائت #دعای_عهد به نیت تعجیل در #ظهور_مولا (عج ) هر روز صبح
#همسرانه
#عاشقانه_زندگی_کردن رو اینجا یاد بگیر👇
کانال #همسرداری #حوای_آدم
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir-joze4.mp3
4.12M
تند خوانی (تحدیر) #قرآن_کریم
جزء چهارم
استاد معتز آقایی
#رمضان
#قرآن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#عاشقانه_های_شهدا🌹
#ازدواج_خدایی✨
یادم هست سال آخر بود، از آنجا که با باطن پاک رضا آشنا بودم خانمی را از نزدیکانمان برایش نشان کرده بودیم😍و اصلاً فکرش را نمی کردم خودش قصد ازدواج داشته باشد.
اما از انجا که خدا به قول معروف در و تخته را با هم جوش می دهد.😉
یک شب با برادر و خانواده اش جلوی در خانه 🏡ما آمدند و ما هم شدیم واسطه این ازدواج خدایی و با هم رفتیم خواستگاری.💐
شاید باورتان نشود ولی همان شب همه ی هماهنگی ها انجام شد. اما کمتر از دو ماه از این ماجرا نگذشته بود که رضا به رفقایش پیوست.💔
بعدها همسرش می گفت: در همان ایام کوتاه یک بار به من گفت من مطمئناً شهید می شوم🕊 و ازدواجم هم وسیله ایست برای رسیدنم به این هدف.
راوی: برادر میرطاهری
#شهيد_عليرضا_شهبازي🌹
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚