هدایت شده از بهسمت آرامش 🌱✨
#داستان_فاطمه سلام الله علیها
#السلام_علیڪ_یاامیرالمومنین
آمدند در خانهی علی. میخواستند به زور از او برای خلافت ابوبکر بیعت بگیرند.
فاطمه گفت:” راضی نیستم بیاجازهی من بیایید تو.” برگشتند، عمر عصبانی شد:” این کارها به زن نیامده، چوب بیاورید خانهاش را آتش بزنید/”
بعد هم داد زد:” علی اگر از خانه بیرون نیایی و با جانشین رسولخدا بیعت نکنی، خانهات را آتش میزنم.” فاطمه بلند شد، رفت پشت در، گفت:” با ما چه کار داری!؟”
عمر انگار که حرف دختر رسولخدا را نشنیده باشد، فقط داد میزد:” آتش بیاورید.”
داستان های کوتاه ⇩⇩⇩
iD ➠ @Dastanhaykotah
iD ➠ @Dastanhaykotah