eitaa logo
حیات طیبه
162 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.7هزار ویدیو
151 فایل
🔆خانواده، کلمه‌ای طیبه است. ↫ کلمه‌ی طیبه هم خاصیتش این است که وقتی یک جایی به وجود آمد، مرتب از خود برکت و نیکی می‌تراود . (مقام معظم رهبری) کانال حیات طیبه، کانالی است برای ترویج سبک زندگی اسلامی - ایرانی ارتباط با ادمین https://eitaa.com/Smh14
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ به جرج جرداق گفتند: شما یک مسیحی هستی و خیلی هم مذهبی نیستی، چه شد که در مورد حضرت علی (ع) کتاب نوشتی؟ ✨ به گریه افتاد و گفت مرحوم علامه امینی هنگامی که کتاب را نوشت چند جلد از کتاب را برای من فرستاد. یک نامه هم نوشت و گفت آقای جرد جرداق شما یک حقوقدان و وکیل دادگستری هستی، نه شیعه هستی و نه سنی که بگوییم طرفداری می‌کنی، کار تو دفاع از مظلوم است. ما با اهل سنت بر سر علی (ع) دعوا داریم ما می‌گوییم حق با علی است آنها می گویند نه. حالا این چند جلد کتاب الغدیر را به عنوان پرونده مطالعه کنید. تمام مدارک هم از اهل سنت است. من از شیعه چیزی در آن ننوشته‌ام. شما هم در حد یک وکیل دادگستری قضاوت خود را برای من بنویسید. ✨ جرداق می گوید: من دیدم وقتی انسانی مرا به عنوان یک وکیل دادگستری مخاطب قرار داده و از من کمک خواسته بی‌انصافی است اگر کمک نکنم بنابراین پذیرفتم. وقتی کتاب‌ها را دقیق خواندم دیدم در تاریخ از علی(ع) مظلوم‌تر نمی‌شناسم و لذا تصمیم گرفتم به اقتضای شغلم که وکیل دادگستری است، از این مظلوم دفاع کنم و کتاب «الامام علی صوة العدالة الانسانیة» را نوشتم. ✨ نزدیک است. یک مسیحی اینطور از مظلومیت امیرالمومنین دفاع کرد.از خدا بخواهیم ما هم سهمی، هرچند کوچک در راه علیه السلام داشته باشیم.
عنایت حضرت امیر (ع) به علامه امینی (ره) علامه می‌گوید: در جمع آوری به کتاب «الصراط المستقیم» (تالیف شیخ زین العابدین) نیاز پیدا کردم، که کتابی خطی و کمیاب بود و فقط نزد یکی از علمای نجف موجود بود. اتفاقاً یک روز که به حرم مطهر مشرف شدم، دیدم همان شخص در ایوان حرم مطهر با تعدادی از طلبه‌ها نشسته است. از ایشان خواستم که آن کتاب را به من امانت دهد، ولی او قبول نکرد و... در آخر به من گفت: تو آن کتاب را نخواهی دید!!! خیلی ناراحت شدم، رفتم کنار ضریح حضرت و خیلی گریه کردم. عرض کردم الآن متوجه می‌شوم که چقدر غریب و هستی. یکی از دوستداران شما کتابی در مناقب شما نوشته و یکی از علاقه مندان شما می خواهد آن کتاب را بخواند و کتاب دست یکی از شیعیان شماست. ولی آن شخص از دادن کتاب امتناع می‌کند! در این حال به قلبم خطور کرد که خواسته من در است. باید عزم آن دیار کنم. در کربلا، بعد از اینکه از زیارت فارغ شدم بیرون آمدم. شخصی مرا به خانه‌اش دعوت کرد. به خانه‌اش رفتم. بعد از مدتی تعدادی کتاب آورد و گفت: این کتاب‌های پدر من است، ما چون نمی‌توانیم از این کتاب‌ها استفاده کنیم شما می‌توانید به عنوان امانت از این کتاب‌ها استفاده کنید. بقچه را باز کردم، کتاب‌ها را تمیز کردم. اولین کتابی که برداشتم، دیدم همان کتاب (الصراط المستقیم) با خط بسیار عالی می‌باشد که من دنبالش بودم. به رفتم و گریه کردم. صاحب منزل علت گریه‌ام را پرسید. قضیه را برایش گفتم و او کتاب را به من امانت داد و تا سه سال کتاب پیش من بود.. 📚 ر.ک: جرعه نوش غدیر، ص ۷۲