🔥دومینوی گناه!!!
از دیگر اتفاقاتی که در یکی از تجربه ها مشاهده کردم، حضور در یک اداره بود. من به طور اتفاقی وارد یکی از ادارات دولتی شدم که مردم برای کارهای ساختمانی مراجعه میکردند. من دیدم که در اتاق رئیس اداره هستم. شاید هم خدا میخواست که من آنجا باشم و علت و ماهیت برخی اتفاقات و تصمیمات مدیران را ببینم چون بنده هم مدتی کار مدیریتی انجام داده بودم. من دیدم که یکی از کارمندان وارد اتاق رئیس شد. این رئیس هم شروع به داد زدن کرد: چرا این کاری که گفتم را درست انجام ندادی؟ این چه وضعیه درست کردی؟ باید قرارداد شما رو لغو کنم ...... بنده خدا این کارمند، تلاش خودش را کرده بود اما بیشتر از این توان نداشت. بعد از تهدیدات این رئیس مبنی بر اخراج و تنبیه و... این کارمند با ناراحتی و خجالت از اتاق بیرون آمد. عصر وقتی به خانه رفت با راننده تاکسی بگو مگو کرد. وارد خانه که شد در جواب همسرش که میخواست با او صحبت کند داد و بیداد کرد و همان روحیه و اعصاب خشن و افکار منفی را به او منتقل کرد. همسرش نیز سر بچه ها داد زد و این زنجیره ادامه یافت. تمام این افکار منفی از سوی رئیس اداره پخش شد و به سرنوشت بسیاری از مردم انتقال یافت و گناه آن در نامه عمل آن رئیس ثبت شد. من دیدم که هیچ کار خوب یا بد (هر چند کوچک) نیست مگر اینکه در سرنوشت ما تأثیر دارد.
📕کتاب شنود
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ بدترین گناه؛ کوچک شمردن گناه!!!
🎙استاد فرحزاد
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞بسیار #تاثیرگذار
چه کسانی در روز قیامت #لال محشور می شوند؟
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
دیشب ساعت 2 ی شماره ناشناس بهم زنگ زد
من: بله؟
سلام منزل آقای پفک نمکی؟
من: بله بفرمایید
ببخشید بروسلی خونه ست؟
من: بله خودم هستم بفرمایید
یهو قطع کرد...
خب برادر من بلد نیستی غلط کنی غلط میکنی که غلط کنی!!!😂😂
😂
🤣
💟 @Rodeh_bore😂
🤣
با یه دختر آشنا شدم
همش میگفت از پسرهای ورزشکار خیلی خوشم میاد
دفعه اول با دوبنده کُشتی رفتم
سر قرار منو که دید در رفت
فکر کنم فوتبالی بود 🤔🤣🤣
😂
🤣
💟 @Rodeh_bore😂
🤣
🔴 جوانی که با دو کیلو شکر از مرگ حتمی نجات پیدا کرد و سر به راه شد!!
🔸یکی از دوستانم تعریف میکرد: اوایل دهه 90 راهپیمایی اربعین به گستردگی حالا نبود. یکبار یادم هست تا آخر شب پیاده روی کردم جایی برای اقامت نبود. تمامی موکب ها پر شده بود نمیدانستم کجا بروم هم خوابم گرفته بود هم هوا سرد بود. نزدیک یک تقاطع یکی از جوانان عراقی جلویم رو گرفت و گفت منزل؟ گفتم بله. از جاده بیرون رفتیم و سوار ماشین جوان عراقی شدم. او پس از چند دقیقه رانندگی وارد روستایی در مسیر نجف به کربلا شد.
🔸محیط روستا خلوت بود. فقط چند جوان در گوشه ای نشسته بودند. این جوان عراقی وارد منزل شد. رخت خواب را آماده نمود و از منزل بیرون رفت و کنار آن چند جوان مشغول صحبت شد. خواستم بخوابم که دیدم یک تابلوی بزرگ و عجیب روی دیوار قرار دارد. روی این تابلو تصویر یک تابوت قرار داشت که دست میت از آن بیرون افتاده بود! حسابی ترسیدم این تابلو چه معنایی دارد؟ چرا اینجا اینقدر خلوت است؟! نکند این جوان عراقی از گروه های تکفیری باشد؟ نکند که...
🔸خواب از چشمانم پریده بود. نمی دانستم چه کنم. پس از چند دقیقه وسایلم را جمع کردم، کوله پشتی ام را برداشتم و از خانه بیرون آمدم. جوان عراقی تا مرا دید جلو آمد و گفت کجا زائر؟! بعد گفت من خوشحال بودم که یک زوار امام حسین علیهالسلام مهمان من است. گفتم تشکر باید بروم! مکثی کرد و گفت به خاطر این تابلو ناراحتی؟ سکوت کردم. مرا به داخل خانه دعوت کرد و شروع به صحبت نمود.
🔸این جوان عراقی گفت: چند سال قبل تمام جوانان روستای ما در موکبی که در کنار جاده بود فعالیت می کردند. فقط من بودم که این مسائل را قبول نداشته و آلوده به تمامی گناهان بودم. یکبار که حوصلهام سر رفته بود به موکب اهالی روستا رفتم تا آنها را کمک کنم اما هیچ کس مرا تحویل نگرفت! واقعاً میخواستم کمک کنم اما به من گفتند با این تیپ و قیافه جلوی موکب راه نرو! حسابی ناراحت شدم.
🔸همینطور برای خودم راه میرفتم و مشغول بودم که یک نفر از موکب های مجاور به من گفت اگر میخواهی کار مثبتی انجام بدهی برای شیرین کردن چای زوار، دو کیلو شکر تهیه کن گفتم چشم. به آن سوی خیابان رفتم شکر را خریدم برگشتم اما دیگر هیچ نفهمیدم. سانحه خیلی سریع اتفاق افتاد و من مُردَم!! اهالی روستا جنازه من را آماده و تشییع کرده و به سوی قبرستان بردند. آن لحظات را خوب به یاد دارم روح من به دنبال پیکرم بود. یقین داشتم سرنوشت سختی در انتظار من خواهد بود! هیچ عمل درستی انجام نداده بودم.
🔸در این حین متوجه شدم فرشتگان عذاب به من نزدیک میشوند و میخواهند مرا با خود ببرند. ترس وجود مرا گرفته بود. همان لحظه متوجه شدم که آقا ابا عبدالله (ع) به دیدنم آمدند. به آقا التماس میکردم به دادم برسید. هیچ عمل خوبی انجام نداده ام آقا امام حسین علیهالسلام به گروه فرشتگان فرمود: با دوست ما چه کار دارید؟ آنها گفتند این شخص هیچ عمل خوبی انجام نداده. اما امام فرمودند: دو کیلو شکر برای زائرین ما خریده است.😭
🔸آن ملک در جواب گفت: گناهان این شخص بسیار زیادتر از این کار اوست. آقا امام حسین (ع) فرمودند: شکرها را دانه دانه برایش حساب کنید. بعد فرمودند به شما فرصت دیگری میدهیم تا بتوانی گذشتهات را جبران کنی. روح به جسم برگشت اما من نمیتوانستم حرف بزنم فقط توانستم دست خودم را از داخل تابوت بیرون بیاورم!! دوستانم با تعجب تابوت را روی زمین گذاشتند، یک نفر از این صحنه عکس گرفت. من این عکس را داخل اتاق قرار داده ام تا فراموش نکنم به شفاعت مولایم به دنیا برگشتهام.
🌹لذا خواهش میکنم امشب را اینجا بمان به من توفیق بده افتخار بده تا امشب هم خادم یکی از زوار امام حسین علیهالسلام باشم.
❤️صلی الله علیک یا اباعبدالله
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
🔴 جایگاه متکبران!!
امام صادق علیهالسلام:
🔻در روز محشر متکبران به صورت ذرّاتی در میآیند که در زیر پاهای خلایق لگدکوب میمانند تا زمانی که خداوند از حساب (بندگان) فارغ گردد!
📘 بحارالانوار ، ج٧ ، ص٢١٦
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
📜بلای محبت یک سند بی ارزش هنگام مرگ!
شخصی از اهل علم هنگام احتضارش دعای عدیله برایش میخواندند. چون رسیدند به جمله «واشهد أن الائمه الابرار» محتضر گفت: قبول ندارم. تا سه مرتبه او را تلقین کردند و او همین را گفت! پس از لحظه ای عرق تمام بدنش را گرفت و چشم هایش را باز کرد و با دست اشاره به صندوقی در گوشه حجره نمود و دستور داد در آن را باز کردند. از میان آن صندوق یک برگه بیرون آوردند و به او دادند. او برگه را پاره کرد. وقتی علت آن را پرسیدند گفت: این برگه و این سند مالی خیلی قیمتی نبود، اما برایم با ارزش بود. هر وقت به من میگفتید بگو: «واشهدان الائمه الابرار ...» میدیدم ریش سفیدی سر صندوق ایستاده و همین سند را به دست گرفته میگوید: اگر این کلمه شهادت را گفتی این سند را پاره میکنم. من از شدت محبتی که به آن سند داشتم راضی نمیشدم که این شهادت را بگویم. اما خدا بر من منت نهاد و مرا شفا داد آن سند را خودم پاره کردم تا دیگر مانعی از گفتن شهادتین نباشد.
📙منتخبالتواريخ، باب14، حکایت6
(در کتاب نسیمی از ملکوت)
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
🌍 دنیا و آخرت!
امام حسن مجتبی علیهالسلام:
🍃برای دنیایت چنان عمل کن که گویی تا ابد #زنده خواهی ماند،
🌱و برای آخرتت چنان عمل کن که گویی همین فردا میمیری...
📚مستدركالوسائل، ج1، ص146
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
♨️حسرت دنیاطلب وقت مرگ!
امیرالمومنین علیهالسلام:
🍁کسی که هدفش دنیا شود، حسرتش در هنگام جدایی از آن شدّت پیدا میکند.
(یعنی هنگامی که میخواهد از دنیا عبور کند و به برزخ برود، به او سخت میگذرد؛ چون چشمش به اینطرف است.)
📚بحارالأنوار ، ج68 ، ص181
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
16.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر در بهشت هیچ رنجی نیست، پس چگونه انسان در آنجا بابت فرصت های از دست داده در دنیا حسرت میخورد؟!
🎙استاد محمدی
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱
🍀پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله:
☘️لا تَمنَّوا المَوتَ؛ فإنّهُ يَقطَعُ العمَلَ، و لا يُرَدُّ الرّجُلُ فيَستَعتِبُ
🌱آرزوی مرگ نكنيد؛ چون با مرگ رشته عمل قطع مىشود و انسان باز نمىگردد تا بدىهايش را جبران (و خدا را راضى) كند.
📚کنز العمّال، حدیث 42147
کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
.
☘🌸
🌱 @hayate_dobareh 🌱