eitaa logo
حیات معقول
222 دنبال‌کننده
144 عکس
219 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آشنایی با《گام‌به‌گام با انسان کامل》 ☑️ سلسله با انسان کامل، مجموعه ادبی-داستانی است که بر اساس آیات درباره از آدم تا خاتم عليهم السلام به‌مرور نگارش می‌شود. ☑️ نگارنده در این سلسله، برای حق به عمق سفر کرده، خود را در زمان هر پیامبری با او همراه می‌کند. ☑️ او در این سفر به ادبی اتفاقات آن زمان می‌پردازد. ☑️ در این گزارش، نویسنده در تلاش است تا بر محور عمل حق را بیابد، چرا که او آیینه تمام‌نمای حق است. ☑️ البته در مواردی به دلایل مختلف، نویسنده با و سؤالی از درون پیرامون حق مواجه می‌شود، و در مواردی نیز این دودلی، او را به نزدیک‌شدن به مخالفانِ انسان کامل می‌کشاند. ☑️ و اکنون این سفرِ آغازشده از آدم ع، به منزلگاه نوح ع رسیده است؛ و سفر همچنان ادامه دارد. 🔻با ما در این سفر، همراه باشید. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تفکر در تاریخ، درگاه حیات معقول ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔻 حافظ شیرین‌سخن می‌گوید: خوشا شیراز و وضعِ بی‌مثالش خداوندا نگه دار از زَوالش 🔻 گویی دعای او مستجاب شده است و همچنان سرِ پا است؛ اما وقتی در این قطعه فیلم تاریخی از شیراز می‌نگری، همه چیز آن دگرگون شده است؛ و اینجاست که خواهی دانست: 💠 أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ 💠 آیا در زمین سیر نکردند تا ببینند که عاقبت کار پیشینیانشان چه شد؟ 🔻 و اینگونه در تاریخ، آغازی برای می‌شود. 🔻 و ثمر و میوه این حرکت است؛ که بدون این ثمر، حرکت در تاریخ نه حیات‌بخش است و نه در راستای حیات معقول؛ بلکه تنها افزودن بر تاریکیِ عقل، یا همان است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
🔻 اگر از معنای می‌پرسی، می‌گویم: ☑️ حیات معقول یعنی نبودن 🔻 این سخنان معلوم الحال، احادیث زیر را تداعی می‌کند: ☑️ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیَاءَ: کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد. ☑️ لا دینَ لِمَن لا حَیاءَ لَه: کسی که حیا ندارد، دین ندارد. ☑️ الْمُؤْمِنُ حَیِیٌّ: مؤمن با حیا است. ☑️ الحیاء هو الدّین کلّه‏: حیا، تمامِ دین است. ☑️ إنَّ خُلقَ هذا الدينِ الحَيَاءُ: خویِ این دین حیا است. ☑️ لاَ عَقْلَ لِمَنْ لاَ أَدَبَ لَهُ: آنکه ادب ندارد، عقل ندارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
یعنی درک فرهنگ شهادت 🌹۲شهریور سالروزشهادت چریک۱۰۰۰چهره حجةالاسلام سيدعلی ♦️امام خمینی: ما نیمی از انقلاب را ازین شهید داریم، اگر۱۰تن مثل اوداشتیم، دنیا تحت سلطه اسلام بود 🕊شادی روحش صلوات ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ به شمعدانی خالی از شمع که نگریستم؛ قلبم هوای تو را کرد، ای غائب از نظر! تا تو نیایی، پروانه‌های عاشق، حیرت‌زده، به هر سو بال خواهند گشود. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۸) ✍ اصغر آقائی ________________ 🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۰): کشتی نجات 🔻در آن همهمه، صدایی لرزان به گوش می‌رسید: پسرم سوار شو و با کافران مباش. «وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ». 🔻، مظهر رحمت حق، پیش از قطعی‌شدنِ امر حق تعالی، آخرین تلاش‌های خویش برای نجات قوم؛ به ویژه فرزند نابخردش، انجام می‌دهد. پدر است دیگر. 🔻 در آن بارش سهمگین که دیگر به راحتی مناظر قابل رویت نبود، من نوح و فرزندش را به سختی زیر نظر داشتم. برایم مهم بود نوح در این فضای پرالتهاب چگونه می‌کند. 🔻البته در طولِ سفر هم خوب آموخته‌ بودم در کلاس پرتلاطم انبیا و ، جسارت و پی‌گیری می‌خواهد، نه خمودگی و کاهلی. 🔻... و فرزند نوح با صدایی پر نخوت و گفت: ضرورتی نمی‌بینم؛ اگر آب زیاد شود، بلندای این کوه، مرا کفایت می‌کند. «قَالَ سَآوِي إِلَی جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ». نمی‌دانستم، صدای پر از غرورش را باور کنم یا چشمانِ ازحدقه‌بیرون‌زده‌اش را. و من در مکتب انسان کامل آموخته بودم، در پسِ هر غروری، ذلّتی درونی نهفته است. 🔻نوح، بار دیگر صدای نحیفش را با تمامِ مهربانیِ معصومانه‌ی خویش همراه کرد و گفت: فرزندم امروز جز حق نیست «قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ» و آن صدای پر نخوت با موجِ آب طغیان‌کرده خاموش شد «وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ». 🔻نوح که از اطاعت فرزندش ناامید شده بود، سراسیمه خداوند را می‌دهد: پروردگارا! فرزندم که از من است را دریاب. «وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي». 🔻و البته در قاموسِ انسان کامل، حکمِ خداست، نه احساسِ جدا از عقلانیت و حکمِ حق؛ و نوح ادامه می‌دهد: و امر، امر توست، و وعده‌های تو حق است. «وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ». 🔻و خدا گفت: اهلِ انسان کامل، مؤمنان راستین او هستند، نه فرزندان ناخلف "قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ". و خداوند همیشه بندگان مطیعش را رشد می‌دهد؛ و به نوح آموخت: درخواست‌هایش نه بر پایه احساس، که علم باشد "فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ" 🔻 و نوحِ همیشه نیازمند به لطف حق، آموخت که درخواست نابجا نشانه جهل است و جهل، زیان و خسران. نوح باادب سر به زیر افکند و گفت: خدایا اگر مغفرت و رحمت تو نباشد، من از زیانکاران خواهم بود. "وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ" 🔻و فرزند نوح با ظالمان غرق شد «وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»؛ و من آموختم معیار از اهلان‌بودن است، نه از تبار نااهلان؛ و قومِ غرق‌شده در کورباطنی و تاریکیِ جهل، اینک در تاریکیِ آب‌هایِ انباشته، غرق می‌شود. «وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمًا عَمِينَ» 🔻دیگر طوفان به اوج رسیده است و آب طغیان‌کرده، قهاریّت خداوند را با تمام زیبایی و قدرت، به نمایش گذاشته است؛ که همیشه موجود تحتِ فرمانِ حق، قدرتمند و زیبا است. «إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ». موج‌های سهمگین چون کوه بر هم کوفته می‌شدند «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ». و در آن غوغای آسمان و زمین تنها یک جا ایمن بود: کشتی نجات نوح «فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ» 🔻و همیشه کشتی نجات، نجات‌بخش است. بار دیگر تمام وجودم را حزن نامی از تبار نوح پر کرد. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ وقتی چشمان نگرانت نگرانم می‌کند؛ دستان گرم تو، آرامش‌بخش من است عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 پیامبر ص: حُبّ الوَطَن مِن الاِیمانِ ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻عبارتی است که به پیامبر ص نسبت داده می‌شود. با گذر از اینکه این عبارت در هیچ روایی معتبر نقل نشده است؛ اما از آنجا که مشهور است و بسیاری از بزرگان آن را در نقل کرده‌اند؛ لذا محتوایی آن مفید خواهد بود. 🔻می‌دانیم تحلیل هر روایتی به گزینه‌های مختلف نحوی، ادبی و ... موثر خواهد بود. بنابراین این عبارت فوق را در چند مرتبه تحلیل می‌کنیم: ☑️ ۱. مقصود از «الوطن»، معنای متعارف آن باشد و پیامبر ص تنها ناظر به مخاطبان حاضر خویش آن را فرموده باشند، لذا معنای حدیث می‌شود: حبّ شهر مدینه، نشانه ایمان شما پیروان ساکن این شهر است. ☑️۲. مقصود از «الوطن» همان معنای متعارف باشد، اما پیامبر ص یک جمله حقیقیه بیان کرده است؛ لذا معنای عبارت می‌شود: هر فردی در هر مکان و شهری (هر وطنی) ساکن باشد، اگر وطن خویش را دوست بدارد، مرتبه‌ای از ایمان را دارد. ☑️۳. مقصود از «الوطن» همانگونه که برخی گفته‌اند، آخرت باشد، که معنای روایت می‌شود: دوست‌داشتن آخرت از ایمان است. 🔻دو تحلیل اول و سوم هرچند، می‌توانند صحیح باشند، اما از آنجا که عبارت دارد، به نظر می‌رسد فهم دوم از آن، ارتکازی‌ و واقعی‌ و به‌ذهن نزدیکتر باشد؛ اما یک سؤال مطرح است: چگونه دوست‌داشتنِ هر وطنی از هر فردی (چه مؤمن و چه کافر) از ایمان و نشانه ایمان است؟ 🔻به نظر نگارنده همین یعنی «دوست‌داشتن وطن» از هر فردی – حتی غیر مؤمن – نشانه مرتبه‌ای از ایمان است. 🔹 توضیح: 🔻نگارنده معتقد است اگر فردی که در منطقه‌ای غیر مؤمن زندگی می‌کند، وطن خویش را دوست بدارد، طبیعتاً نسبت به آن غیرت خواهد داشت، از آن دفاع خواهد کرد، و به آن خیانت نخواهد کرد. واضح است که تمام این مسائل از عقلانیت سرچشمه می‌گیرد؛ و از آنجا که میان عقل و ایمان، این‌همانی برقرار است، و نمی‌توان میان آن دو فاصله انداخت؛ لذا چنین حبّی از ایمان است. این یعنی اینکه چنین فردی مرتبه‌ای از عقلانیت را دارد و به همان میزان در ذات خویش، به صورت ناآگاهانه، مؤمن نیز هست. یعنی آن ایمان ذاتی او عامل این شده است که نسبت به وطن خویش تعصّب عاقلانه داشته باشد. 🔹نکته مهم: 🔻اگر کسی بگوید چگونه می‌توان گفت فردی که «وطنِ ظالمِ» خویش را دوست دارد، ذاتاً مرتبه‌ای از ایمان را دارد؟ 🔻در پاسخ باید گفت: اولاً هیچگاه ظلم به «وطن» نسبت داده نمی‌شود؛ بلکه اهل آن ظالم می‌شوند؛ و ثانیاً حبّ وطن غیر از حبّ اهل وطن است. این یعنی اینکه اگر کسی حبّ وطن دارد، تنها و تنها از این جهت مرتبه‌ای از ایمان را دارد، اما اگر این حبّ وی او را به دوست‌داشتن هر رفتاری از ساکنانِ وطنش بکشاند، این تعصب نابجا و غیر عاقلانه می‌شود و هر تعصبّی غیر عاقلانه‌ای از ایمان نیست. 🔻پس هر فردی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان به دلیل عرقی که به وطن دارد، مرتبه‌ای از ایمان را در درون خویش دارد؛ و هر میزان فرد نسبت به وطن خویش خالی از محبّت و تعصب عاقلانه شود، به همان میزان از ایمان دور شده است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ در نیزار وقتی آه می‌کشم، از قدِ افراشته نی‌هایِ پر آه، شرم می‌کنم. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 ناراست راست‌نما: خداوند در علم ما نمی‌گنجد، پس نمی‌توانیم او را بشناسیم ✍ اصغر آقائی ______________________ 🔻 برخی با عبارت فوق خودشان را از جستجوی حقیقت و نسبت به خداوند محروم می‌کنند؛ اما در این عبارت مختلفی چون مغالطه ، و مغالطه رخ داده است. 🔻 باید توجه داشت: شناخت هر شیئ به دو صورت است: ☑️ ۱. شناخت ماهیت و ذات آن ☑️ ۲. شناخت اینکه او یا ممکن است که باشد، و نیز شناخت صفات آن 🔻 با توجه مورد اول، نه تنها خداوند که شناخت ذات بسیاری از موجودات دیگر به راحتی ممکن نیست؛ 🔻 اما با توجه به روش شناخت دوم: ۱) ما می‌توانیم بدانیم که خداوند وجود دارد، و ۲) صفات او، متناسب با ذات کاملِ او، کاملترین مرتبه ممکن را دارد؛ و همین برای ما کافی است تا خویش را نشان دهیم. 🔻 لذا هنگام اثبات وجود خداوند و شناخت او به‌دنبال احاطه علمی به ذات خداوند نيستيم که "لایحیطون به علما" 🔹 نکته پایانی: از گوینده عبارت فوق می‌پرسیم: آیا به نظر شما این عبارت شما همراه با پارادوکس و نیست؟ چراکه این سؤال که "آیا خداوند را به این شناخته‌اید که ذات او قابل شناخت نیست؟" حاوی یک شناخت از خداوند است؛ یعنی گوینده می‌داند که خداوند قابل شناخت نیست؛ پس خداوند را به این شناخته است.😊 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 علّت نفی تفاوت در خلقت، با وجود آشکاربودن آن ✍ اصغر آقائی ____________________ 💠 خداوند فرمود: "مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ: هیچ تفاوتی در خلق رحمان نمی‌بینی" 🔻 یکی از برداشت‌های زیبا توسط عارفان شامخی چون - نوّر الله مرقده - از این آیه آن است که هر موجودی به حکم اینکه خود را دارد "أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ"، و از لحاظ وجودی به "الرحمن" منتسب است، که اسمی است بدونِ متقابل؛ لذا هیچ تفاوتی میان موجودات از باب نسبت رحمانیت خداوند وجود ندارد. 🔻 برای توضیح بیشتر اشاره‌ای به اصل «کلّ اسم فیه کلّ اسم: در هر اسمی، همه اسمای حق وجود دارد» می‌کنم که مبنای آن قاعده عرفانی «کلّ شیء فیه کلّ شیء: در همه چیز همه چیز است». 🔻 طبق این قاعده در باطن هر از خداوند، اسمای دیگر آن نیز وجود دارد؛ چرا که هر اسم ظاهری، اسمی باطنی در خود دارد؛ و هر اسم باطنی، ظاهری در خود "هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ" 🔻و از آنجا که : ۱) اسمِ متقابل ندارد و ۲) تمام اسمایِ متقابل این اسم هستند، مثلا الهادی و المضل، هر دو در عینِ متقابل‌بودن ذیل الرحمن هستند؛ بنابراین تمام اشياء که ظهور خَلقی اسماء الله الحسنی هستند، ذیل رحمانیت معنادار می‌شوند؛ 🔻 پس یکی از معانی آیه شریفه این است که هیچ تفاوتی از باب مظهر رحمانیت حق تعالی، در اشيا نمی‌بینی، و این مظهریت نیز بدون فطور است که در ادامه آیه فرمود "فَٱرۡجِعِ ٱلۡبَصَرَ هَلۡ تَرَىٰ مِن فُطُورٖ " 🔻 و رحمةاللَّه‌علیه سرود: هستی که بود ذات خداوند عزیز اشیا همه‌ در وی‌اند و وی در همه‌چیز این است بیان آنکه عارف گوید باشد همه چیز مندرج در همه چیز ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یعنی خون به جوش آمده از تنهایی ولیّ خدا؛ و تو اینک شاهد رود خروشانِ مردمانی از قبیله هستی که افتخارشان حضور امام زمان در میان عزاداری تاریخی آنان است. اگر در جستجوی حیات معقولی، خود را به این رود پر خروش بزن؛ که جنون کار عقل به عشق آمده است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی مردم خود را به رهبری دینی می‌سپارند که عقل و عشق را با هم دارد، مردم خود، تمام° عقل و عشق می‌شوند، و ریشه‌دوانده در حسین عليه‌السلام جانی تازه می‌گیرد و این قدم‌های استوار، را پایه‌ریزی می‌کنند که رو به سوی قلّه‌ای در همین حوالی دارد‌. آری زود باشد فرزندان همراه با تامّ تمدنی اسلامی نوین را بر سینه انسان خسته از بدل‌ها بکوبد، و بار دیگر تمام وجودمان بخواند: 💠 يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو كَرِهَ الكافِرونَ 💠 آنان می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را کامل می‌کند هر چند کافران خوش نداشته باشند! پ. ن: فیلم، تنها سند تصویری از فاجعۀ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ است که سرنوشت رژیم شاه و انقلاب را یکسره کرد. ☑️ شادی شهدای انقلاب صلواتی تقدیم کنیم. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ یعنی چون این بانوی لبنانی را بشناسی؛ و ولیّ خدا، قلبت را به درد آورد. ✅ قلبی که با اشک به درد نمی‌آید، تپش‌هایش نه بوی عشق حق می‌دهد، و نه آوای عقلِ عنقانشین است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ یعنی توجه به سؤالات ذاتی عقل. و این همان معنای بودن است. ☑️ این کودک ذاتاً موجود در گزاره را درک می‌کند و آن را در پرسش خویش با برآمده از فهمی عقلانی مطرح می‌کند. ☑️ ای کاش ما همان کودکی می‌ماندیم که تابع عقل و احکام او بودیم و سؤالاتمان نیز برآمده از آن بود؛ نه برآمده از مصلحت‌اندیشی‌های فردی و قومی و ... ☑️ این همان حیات معقولی است که هدف آن بالابردن انسان به مقام عقل است که بدون آن و معنادار نخواهد بود. ✅ ، یعنی زندگیِ معنادار ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۹) ✍ اصغر آقائی ______________________ 🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۱): خاطره‌ای در کشتی 🔻وقتی سخن دلسوزان را نشنوی، مایه عبرت دیگران خواهی شد، و قوم نوح، مایه عبرت شد «وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً» و این آغاز راه آنان بود، و عذاب دردناک آخرت در انتظار آنان است «وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا» 🔻قوم نوح نابود شد، و کشتی نوح بر فراز آب‌های طغیان کرده، در سایه امن الهی در جریان بود «تَجْرِي بِأَعْيُنِنَا جَزَاء لِّمَن كَانَ كُفِرَ*وَلَقَد تَّرَكْنَاهَا آيَةً فَهَلْ مِن مُّدَّكِرٍ» 🔻من در انتهای کشتی نشسته بودم که فردی مسنّ آمد و کنارم نشست. حال عجیبی داشت و دائم به نوح ذلّ می‌زد. تعجب کردم. او که نوح را می‌شناسد چرا چنین با تعجب به او نگاه می‌کند؟ 🔻وقتی از او پرسیدم که چرا چنین متعجبانه به نوح می‌نگرد، سرش را پایین انداخت و آهی از عمق جان کشید. او گفت: من آخرین کسی هستم که چند ماه قبل از طوفان به نوح ایمان آوردم؛ و یا بهتر بگویم ایمانم را آشکار کردم. 🔻از کودکی مهربانی‌های نوح را می‌دیدم و همیشه در کنج قلبم او را دوست داشتم اما هیچگاه حرف‌های او را باور نمی‌کردم؛ همیشه با خود می‌گفتم مگر می‌شود او از نزدیکانم، از پدر و مادرم مهربان‌تر و داناتر باشد. «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ» 🔻بزرگتر که شدم؛ راستش دیدم حرف‌های او با آنچه در اقوامم بود بسیار متفاوت است و به نظرم منطقی‌تر می‌آمد و دیگر نمی‌توانستم بگویم او را باور دارم یا نه. حالت عجیبی بود؛ اما نمی‌توانستم آنچه در ذهنم بود را با کسی مطرح کنم. سخن‌گفتن از نوح و حرف‌هایش جریمه سنگینی داشت. و شاید همچنان اسیر فرهنگ به‌ارث‌رسیده از اجدادم بودم؛ نمی‌دانم، اما یک چیز بسیار آشکار بود، پذیرفتن سخنان نوح همان و ایستادن در برابر خانواده و اقوام نیز همان. شجاعت می‌خواست که علیه خانواده خود قیام کنی و من چنین شجاعتی را در خود نمی‌دیدم. 🔻ایام در گذر بود و من با خود در جنگ. نمی‌دانم حدود صد سال پیش بود و من مردی چهل ساله. 🔻روزی در بیابان مشغول چرای گوسفندان بودم، ناگهان دستی بر شانه‌ام قرار گرفت. گرمای دست برایم آشنا بود. وقتی با من مشغول صحبت شد، اشک‌هایم بی‌اختیار جاری شد. او گفت پسرم قدر این اشک‌ها را بدان؛ اینها یعنی همان ایمان. 🔻احساس کردم نوح از دعوایی که در قلبم با خود و با رسم‌های به ارث رسیده از خانواده و اقوامم دارم آگاه است. گفتم: من شما را دوست دارم؛ اما نمی‌توانم با خانواده و قوم خویش مخالفت کنم. 🔻نوح لبخندی زد و گفت: می‌دانم اما تا کی می‌خواهی با دل خود مخالفت کنی؟ پاسخی نداشتم و نوح ادامه داد: البته مؤمن که شدی، لازم نیست اگر جانت در خطر باشد آن را با خانواده خود مطرح کنی. 🔻گویی جان تازه‌ای گرفتم و از او خواستم بیشتر توضیح دهد. گفت وقتی کسی در میان مشرکان مؤمن می‌شود، اگر جانش در خطر باشد، لازم نیست ایمان خود را آشکار کند تا زمان مناسب. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
... ادامه متن قبل: 🔻و من که گویی زبانم گشوده شده بود گفتم آقا جان من به شما ایمان دارم و می‌دانم خدای شما از خدایان سنگی و چوبی بسیار بزرگتر است. راستش «سواع» با آن پای بدترکیبش، «یغوث» با آن رنگ‌ پریده‌اش و دیگر بت‌ها، حالم را به هم می‌زنن. هر وقت در برابرشان برای عبادت می‌ایستم، در ته قلبم از خود می‌پرسم چرا اینهایی که خودمان ساخته‌ایم خدای ما هستند؛ ما که قبل از آنها بوده‌ایم. و می‌دانستم اصرار سران قوم برای عبادت اینها یا از روی جهل است و یا از روی خودخواهی و مانند آن «تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا» 🔻دیگر غروب شده بود و چه غروب زیبایی. آن بت‌های بی‌جانِ بی‌دست و پا، در قلبم کاملاً غروب کرده بودند و من روانه خانه شدم. 🔻در همان حال بلند گفتم ای نوح، نام تو تنها نامی است که تمام قلبم را پر کرده است و البته از خود نوح آموخته بودم که ذکر و یاد او، ذکر و یاد خداوند است. 🔻نوح که بر عصایش تکیه کرده بود دستی برایم تکان ‌داد و با صدای مهربان خویش که با ابراز ایمان من مهربان‌تر شده بود، بلند گفت: پسرم، مواظب خودت باش؛ و فراموش نکن ایمان‌آوردن در میان خانواده مشرک به معنای توجه‌نکردن به کرامت انسانی آنان نیست. آنها را دوست بدار، به آنها محبت کن؛ اما اگر تو را به شرک فراخواندند، شرک نورز، مگر آنکه همانطور که گفتم جانت در خطر باشد و مجبور باشی که ایمانت را پنهان کنی. 🔻و قامت زیبای نوح پشت نی‌های جلگه کم کم پنهان شد و من به خانه رسیدم. و سال‌های سال بر خلاف میلم، با خانواده خود و آن عقاید مشرکانه‌شان ساختم و سوختم اما دم بر نیاروردم که مولایم چنین خواسته بود. 🔻و این چنین زندگی‌ام ادامه داشت تا زمانی که نوح به ساخت کشتی مشغول شده بود و من به کمکش شتافتم. 🔻و اکنون با خود می‌گفتم ای کاش خانواده من نیز به نوح ایمان آورده بودند و اینجا بودند؛ اما افسوس 🔻و آن مرد مسنّ باز آهی کشید و ساکت شد. 🔻و من سؤالات دیگرم را در خود فرو بردم و نگاهم را از او به نوح برگرداندم. و با خود گفتم خسته نباشی مرد. 🔻و آن مرد در برابر خدایش به سجده افتاد و من فهمیدم مردی که در برابر خدایش به سجده می‌افتد هیچگاه از شلوغی‌های اهل دنیا خسته نمی‌شود؛ هرچند ممکن است دلگیر می‌شود. و دلی که پر از مهر است، حتما به خاطر بندگان خدا و نادانی آنها دلگیر می‌شود. 🔻و آن مرد همچنان صبور بود که صبر امر خدایش بود «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ» 🔻و من آموختم که مسیر راه خدا و تبلیغ آن، صبر می‌خواهد؛ و من به حال خود گریستم. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
🔻 یعنی دستان آسمانی ولیّ خدا در بارگاه امام رئوف 🔻 آن است که انسان را به رهنمون شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ وقتی کودکانه به تمام هستی بنگری، همه چیز سر جای خودش است؛ و کودک با فطرت خویش به هستی می‌نگرد؛ نه با زنگارهای خودساخته بشر؛ کودک خویش را ارزان نفروشیم. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 یعنی دلباختن در مسیر ولایت روحی لتراب مقدم غلامه الفداء ☑️ 27 شهریور سالروز درگذشت استاد شهریار "رحمه الله علیه" را با شعری زیبا از وی گرامی بداریم: 🔹یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی 🔹گوییا هیچ نه همی به دلم بود و نه غمی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 انسان مدرن، انسانِ آزادِ اسیر ____________________ 🔻 از نشانه‌های انسان، جولان فکری او و پرواز در پهنای آسمان عقلانیت است که مهمترین نشانه آن وابسته به خود انسان است، نه غرائز او. 🔻 بنابراین انسانِ در بند شهوت، هرچقدر مدرن‌تر شود، اسارتش بیشتر شده، از عقلانیت فرهیخته، تهی می‌شود. ☑️ استاد ادب، خدای نثرِ سترگ پارسی، استاد در عبارتی دُرّی نادر سفته، و ابراهیم‌وار بر روزگار، تجدّد گسیخته از ادب، ضربتی جانانه می‌زند، که بر کف دو دستانم تقدیم دوستان می‌کنم: 🔻 وی پس از نقل داستان در صفحه ۲۷۰ کتاب که صوفی و عارف را در رواق منظر خواننده میهمان می‌کند، ناآشنایی انسان مدرن با این مفهوم را چنین ترسیم می‌کند: ♧چنین اقدام شورانگیزی ... حتی به خوابِ انسانِ تمدّن‌پذیرفته‌ی شهری‌شده‌یی که در آستانه‌ی اضمحلالِ کاملِ اراده قرار گرفته و به تابعی مطیع و سست‌عنصر و مصرف‌کننده‌یی خاموش و سربه‌زیر و شهوت°‌زده‌یی که ابزارهای ارضاء شهدات° او را به هر سو که بخواهند می‌کشند، تبدیل شده، نیز، نمی‌آید.♧ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ برگ° برگِ چیده‌شده‌ی درختان کنار هم، نمونه‌ای از کلماتِ آن معشوق ازلی است که دفتر هستی را به خط زیبایش نگاشته، و خود را در آن نه در پسِ آن، به ما نمایانده است. 💠 ... مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 💠 ... ولی کلمات خدا پایان نمی‌گیرد؛ خداوند عزیز و حکیم است. عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
🔰 برداشت‌های قرآنی: اعتراض به امر به معروف و نهی از منکر ✍ اصغر آقائی _______________________ 🔻بحث پر چالش امروزه‌ی جامعه مسئله و حجاب است؛ و طبیعتاً در کنار آن آموزه حیاتی به معروف و از منکر، جلوه خاصی یافته است و افراد مختلف از جنبه‌های مختلفی درباره آن سخن می‌گویند. 🔻در این میان یکی از دردآورترین سخنان، ‎‌‌آمیز برخی به ظاهر خیراندیشان مذهبی‌نما نسبت به آمرین به معروف و ناهین از منکر است. 🔻 البته هرچند عمل برخی از این آمرین و ناهین «عَجَبٌ عُجَاب» است و محل تأمّل؛ اما عامل رفتار آن معترضین به ظاهر خیراندیش را کمی بررسی می‌کنیم. 🔻این افراد به دو ۱) بی‌تفاوتی و آسوده‌طلبی و ۲) عدم فهم صحیح آموزه امر به معروف، چنین به مسئله امر به معروف و نهی از منکر اعتراض می‌کنند. 🔻جالب آن است که این اعتراض در کریم نیز مورد توجه خداوند است و آن را توبیخ کرده، آن را به ما می‌آموزد. خداوند می‌فرماید: 💠 وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ (اعراف/164) 💠(به یاد آر) هنگامی را که گروهی از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعی (گنهکار) را اندرز می‌دهید که سرانجام خداوند آنها را هلاک خواهد کرد، یا به عذاب شدیدی گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: «(این اندرزها،) برای اعتذار (و رفع مسؤولیت) در پیشگاه پروردگار شماست؛ بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه کنند! 🔻خداوند در این آیه از زبان چنین معترضانی می‌گوید: شما چرا گروهی را که خداوند آنان را نابود و یا عذاب خواهد کرد، موعظه می‌کنید؟ در حقیقت این افراد، تمام کار را بر خداوند قرار داده، از مسئولیت اجتماعی خویش سربازمی‌زنند. 🔻خداوند پاسخ این افراد را چنین به ما می‌آموزد: بگویید ما آنان را به دو دلیل ۱) در برابر بازخواست خداوند از ما، و ۲) متقی شدن آنان، موعظه می‌کنیم. پاسخی بسیار متین و دقیق. 🔻این پاسخ در عین حالی که علّت مطرح‌‌شده در کلام معترضین را نفی نمی‌کند، اما آن که از روی عدم فهم و یا منفعت‌طلبی و ساده‌اندیشی و یا آسودگی‌خواهی صورت گرفته است را زیر سؤال می‌برد. 🔻در واقع در عین همراهی با اشکال‌کننده، به او می‌گوید چون آنچه شما به عنوان دلیل در عدم موعظه و امر و نهی، مطرح کرده‌اید، قطعیّت ندارد؛ لذا ما باید هم حجّتی در برابر خداوند خویش داشته باشیم که چرا منکری را دیدیم و نهی نکردیم؛ و هم اینکه ممکن است این افراد به دلیل موعظه ما در مسیر تقوا قرار گیرند. بنابراین امر و نهی ما بر اساس عقلانی «احتمال» امری صحیح است. 🔻نکته پایانی آنکه این علتی که خداوند در توجیه صحّت موعظه و امر و نهی مطرح می‌کند، بر سست‌عنصری و دور از اندیشه و عقلانیت سخن گفتن معترضین نیز است. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul