eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
288 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 سخنان مقام معظم رهبری در مورد قیام امام حسین (ع) خۅش بہ حال دِل مَن مِثلِ تۅ آقا دارد 🖤👇🏼🖤 @hazraate_eshgh
♥️ شہیـ✨ـد مدافع حرمْ ابراهیـــم عشریہ : مجالس اهل بیت را جدے بگیـــرید ،‼️ چہ میلاد های نۅرانے💖 ۅ چہ شہادت ها🖤ۅ تۅشہ آخرت خۅد را از ایـــن مجالِس بہ ۅیژه مجالس سۅگواری اباعبدالله الحسیـــن (ع) 😭ۅ شہدای ڪربلا❤️ ۅ اسارت عمہ سادات خانمْ زینب🌸 (س) را فراهمْ آۅرید ، بدانیـــد ڪہ بہشت حقیقے را مےتۅانید در همیـــن مجالِس جست ۅجو ڪنید...🌱 🌱😊 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
سری دیگر از وظایف شیعیان در عصر غیبت در کلام امام رضا (ع)🖤🌿 ۳۰_ شناخت و نشر فرهنگ غنی اسلام از طریق آشنایی با سنت و سیره ائمه🌿 •[وسائل الشيعة، جلد ۱۸، ص ۶۵]• ۳۱_ تقاضای فرجام نیک از خداوند🌼 •[بحارالانوار، جلد ۷۱، ص ۳۰۳]• ۳۲_ وقت ظهور را تعیین نکردن و تکذیب وقت گذاران❌ •[الزام الناصب، ص ۲۷]• ۳۳_ و پرهیز از موجبات عقوق پیشوایان دین❌ •[بحارالانوار، جلد ۲۳، ص ۲۶۰]• ۳۴_ کناره گیری از اهل دنیا و ترک معاشرت با آنها مگر به قدر ضرورت 🌱 •[نفس المهموم، ص ۲۰۹]• 🌾🖤🌾🖤🌾🖤🌾 🖤 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج محمود کریمی[WWW.FOTROS.IR]ma98061007.mp3
زمان: حجم: 8.24M
🖤🍁🖤 🍂🍂🍂🍂 هيأت‌ راية‌العباس ( عليه‌‌‌السّلام )🍁
{🖤✨🖤} از عواملی که ممکن است باعث شود امام اهل بیت و حرم خود را به کربلا ببرد این است که اگر امام آنها را در حجاز یا جای دیگری به حال خودشان باقی می گذاشت ترس این بود که یزید بن معاویه آنها را اسیر کند ، و آنها را اذیت و شکنجه کند ، تا حدی که امام را از جهاد و شهادت باز دارد...🖤 🍃
گر دُخترڪے پیـــش پدر ناز ڪند...🌸 گرہ ڪرب ۅ بلای همہ را باز ڪند...🙃 ✨😭💔
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
گر دُخترڪے پیـــش پدر ناز ڪند...🌸 گرہ ڪرب ۅ بلای همہ را باز ڪند...🙃 #رقیه‌جان‌کربلا‌می‌خواهم‌✨😭💔
دختـرها بابایے نیستند، باباها دختـرےاند ... ! این را وقٺے‌حسین(علیہ‌اݪسݪام) با سَر بہ دیدن آمد فهمیدم ...
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. قسمت وطوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است.... از جا مى شوى،سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه مى رسانى. حسین ، در بى نظیر پیش روى خیمه نشسته است . نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده ، پیشانى بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است. نه فریاد و هلهله دشمن ؛ که آه سنگین تو او را از خواب مى پراند و چشمهاى خسته اش را نگران تو مى کند. پیش از اینکه برادر به سنت همیشه خویش ، پیش پاى تو برخیزد، تو در مقابل او زانو مى زنى، دو دست بر شانه هاى او مى گذارى و با اضطرابى آشکار مى گویى: _✨مى شنوى برادر؟! این صداى هلهله دشمن است که به خیمه هاى ما نزدیک مى شود. فرمانده فریاد مى زند: _🔥اى لشکر خدا بر نشینید و بشارت بهشت را دریابید... حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایشان مى فشارد و با آرامشى به وسعت یک اقیانوس ، نگاه در نگاه تو مى دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوى زمزمه مى کند: _✨پیش پاى تو پیامبر آمده بود. اینجا، به خواب من. و فرمود که آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان را مرور مى کردى و فرمود که به نزد ما مى آیى . به همین . و تو لحظه اى چشم برهم مى گذارى و حضور بیرحم را احساس مى کنى که زیر پایت خالى مى شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ مى نماید و بى اختیار فریاد مى کشى: _✨واى بر من! حسین ، دو دستش را بر گونه هاى تو مى گذارد، سرت را به سینه اش مى فشارد و در گوشت زمزمه مى کند: _✨واى بر تو نیست خواهرم ! واى بر توست . تو غریق دریاى رحمتى. باش عزیز دلم! چه دارد سینه برادر، چه مى بخشد، چه جارى مى کند. انگار در آیینه سینه اش مى بینى که از ازل خدا براى تو را رقم زده است تا تماما به او تعلق پیدا کنى . تا دست از همه بشویى ، تا یکه شناس او بشوى. همه تکیه گاههاى تو باید فرو بریزد،.. همه پیوندهاى تو باید بریده شود،.. همه دست آویزهاى تو باید بشکند،... همه تعلقات تو باید گشوده شود... تا فقط به او کنى ، به ریسمان او چنگ بزنى و این دل بى نظیرت را فقط جایگاه او کنى .تا عهدى را که با همه کودکى ات بسته اى، با همه بزرگى ات پایش بایستى: پدر گفت: _✨بگو یک! و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر به تو اعداد را مى آموخت. کودکانه و شیرین گفتى: _✨یک! و پدر گفت : _✨بگو دو ! پدر تکرار کرد: _بگو دو دخترم. ! و درپى سومین بار، چشمهاى معصومت را به پدر دوختى و گفتى : _✨بابا! زبانى که به یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟ و حالا بناست تو و همان ! همان یک و . بایست بر سر زینب ! که این هنوز اول است.... اثری از ✍سیدمهدی شجاعی __________________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh