eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
288 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱[🌷]🌱 •~{ وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ }~• وشیطان 😈 شماࢪاازࢪاھ‌ࢪاسٺ‌بازندارد ⁉️ [ @hazraate_eshgh ] 🕊
☀️ امام صادق (ع) می‌فرمایند: 🌤 *مدارا با مردم یک سوم خرمندیسیت.* [تحف‌العقول‌،ص۳۸۶] دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صـلوات اَست 🌤☀️🌤 @hazraate_eshgh
(:"♥️ معلم‌پرسید↓ چندتابمب‌براۍنابودۍ داعش‌واسرائیل‌لازمھ ‌؟! دآنش‌آموز : دوتا:) همھ‌خندیدن!😆 معلم:دوتا؟!😳 چطورۍ ؟!🤔 دآنش‌آموز↓ ۱)فرمان‌سیدعلۍ✌️🏼 ۲)سربند‌یازهرا😌🌿°• 😎|•• __________________________________ ••|🕊✨♥️|•• https://eitaa.com/hazraate_eshgh
⁦🌷 یکی از کارهای واجب و اصلی برای هر انسانی، چه در موضع یک فرد، چه در موضع یک جمع که حکومت و یا یک قدرت باشد، این است که مبارزه کند؛ یعنی دائم باید تلاش کند و به تنبلی و بی‌عملی و بی‌تعهدی تن ندهد. [1379/9/12- رهبر انقلاب] ______________ خۅش بہ حال دِل مَن مِثلِ تۅ آقا دارد ☘🌷☘🌷☘ @hazraate_eshgh
(:" بچہ‌ها مادریڪ‌دوره‌‌ۍخاصے ازتاریخ‌هستیم ... هرڪدومتون‌بریددنبال‌اینکہ بفهمیدمأموریت‌خاصِتون دردوران‌قبل‌ازظهورچیه!؟ ! وسط‌میدون‌مین‌هستید بچه‌ها .... ؛ ازهمین‌نوجوانے خودتونوبراۍ حضرت‌مهدۍ؏ـج آمادھ‌ڪنید(:" 💛🌙✨🌼 https://eitaa.com/hazraate_eshgh
ما را زِ ما بگیـــر خۅدٺ را بہ‌ ما بدھ ||••|| __________🌙🍂✨_______________ شما رۅ نمۍدۅنمْ ۅݪی مݩ خیلی دلمْ برا محرمْ ٺنگ شدھ💔●• https://eitaa.com/hazraate_eshgh
(🍃🙃) حاج‌‌احمدڪاظمے‌ سرش ترڪش خورده‌ بود! درحالت ڪما بود رو تخت‌ بیمارستان‌ یهو‌ پاشد نشست..✌️🏻 رفقاش‌ گفتن‌ چیشد بیهوش بودے‌ ڪہ؟🤔 گفت: حضرت‌زهرا اومد گفت‌ پسرم‌ پاشو برو به‌ ڪارات برس..🌱 رفقاے محسن‌حججے میگفتن؛ محسن‌ جلومون‌ تیر خوردو افتاد بالاسرش فاتحہ هم‌ خوندیم!📿 داعشیا ڪه‌ رسیدن محسن پاشد وایساد..💚 شاید حضرت‌زهرا اومد گُفت‌ پسرم‌ پاشو به‌ ڪارت‌ برس!🙃 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
•••• تشنهـ روز وصـالم ای اجل مهلت بده تا ببینم جـلوه‌ای از یادگار کَربـلا کاش مى دانستم↓ کجا دلها به ظهور *تـو* قرار و آرام خواهد یافت :) |قسمتی از دعای ندبه| @hazraate_eshgh
💙 پروردگــارا ✨ ای نهایت مطلب حاجات و‌ ای کسی که رسیدن به تمام خـواسته‌ها در دست تـوسـت 💫 [قسمتی از دعای ۱۳ صحیفه سجادیه] ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
کربلایے سید مهدے حسینے256348_972.mp3
زمان: حجم: 7.17M
↶ڪارۍ کردۍ دیگھ هیچ ڪی ↶ به چشماۍ خستھ مݩ نمیاد|💔| 💚 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. قسمت باز به یاد پدر مى افتى.... مگر سال از پدر گذشته است؟ پدر از آن و کوچک، بر تمام اسلام حکم مى راند... و اینان فقط براى بر چه اى بنا کرده اند؟! از این پس هر چه ظلم و ستم بر سر مردم جهان مى رود، باعث و بانى اش همان است. ✨اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلک.✨ را پیش از کاروان به دارالاماره رسانده اند و در پیش روى نهاده اند.... ابن زیاد با و تبختر بر تخت تکیه زده است و با که در دست دارد، بر و حسین مى زند، و قیحانه مى خندد و مى گوید: _✨چه زود پیر شدى حسین ! امروز تلافى روز بدر! و تو با خودت فکر مى کنى که آیا روزى سخت تر از امروز در عالم هست؟ مى فهمى که این صحنه را تدارك دیده اند تا به هنگام ورود شما، تتمه و جلالتان را هم فرو بریزند.... در میان حضار، چشمت به صحابى پیامبر مى افتد... با ریش و مو و ابرویى سپید و اندامى نحیف و تکیده . در دلت به او مى گویى : _✨تو چرا این صحنه را تاب مى آورى زید بن ارقم ؟ ، ناگهان از جا بلند مى شود و با لرزشى در صدا فریاد مى زند: _نکن ابن زیاد! چوب را از این لب و دندان بردار. به خدا که من بارها و بارها شاهد بوسه پیامبر بر این لب و دندان بوده ام. و گریه امانش را مى برد. ابن زیاد مى گوید: _خدا گریه ات را زیاد کند. براى این فتح الهى گریه مى کنى؟ اگر پیر و خرفت نبودى ، حتم گردنت را مى زدم. زید در میان گریه پاسخ مى دهد: _پس بگذار با بیان حدیث دیگرى خشمت را افزون کنم: '''من به چشم خودم دیدم که پیامبر نشسته بود، را بر پاى و را بر پاى نشانده بود، دو دست بر سر آن دو نهاده بود و به خدا عرضه مى داشت : (خدایا! این دو و مومنان صالح را به دست تو مى سپارم.) ببین ابن زیاد! که با امانت رسول خدا چه مى کنى ؟! و منتظر پاسخ نمى ماند.... به ابن زیاد پشت مى کند و راه خروج پیش مى گیرد و در حالیکه از و آرام آرام قدم بر مى دارد، زیر لب به حضار مجلس مى گوید: _از امروز دیگر دیگرانید. فرزند فاطمه را کشتید و زاده مرجانه را امیر خود کردید. او کسى است که خوبانتان را و بدانتان را به مى گیرد. بدبخت کسى که به این و تن مى دهد. یکى به دیگرى مى گوید: _اگر شنیده باشد ابن زیاد این کلام را، سر بر تن زید باقى نمى ماند. ابن زیاد با اعتراض زید به هم مى ریزد... و ابن زیاد به نقشه هاى دیگر خود فکر مى کند. تو را براى نشستن انتخاب مى کنى و مى نشینى. زنان دیگر به دورت حلقه مى زنند و تو را چون در میان مى گیرند. در نزدیکى تو و بقیه نیز در اطراف شما مى نشینند. ابن زیاد چشم مى گرداند و نگاهش بر روى تو متوقف مى ماند.... با لحنى سرشار از تبختر و مى پرسد: _آن زن ناشناس کیست ؟ کسى پاسخ نمى دهد. دوباره مى پرسد... اثری از ✍سیدمهدی شجاعی ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh