🌱[🌷]🌱
•~{ #یک_آیه
وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ }~•
وشیطان 😈
شماࢪاازࢪاھࢪاسٺبازندارد ⁉️
[ @hazraate_eshgh ]
🕊
☀️ امام صادق (ع) میفرمایند:
🌤 *مدارا با مردم یک سوم خرمندیسیت.*
[تحفالعقول،ص۳۸۶]
#حدیث
دل چَسب تریـــن زمزمہ اینجا صـلوات اَست
🌤☀️🌤
@hazraate_eshgh
(:"♥️
معلمپرسید↓
چندتابمببراۍنابودۍ
داعشواسرائیللازمھ ؟!
دآنشآموز : دوتا:)
همھخندیدن!😆
معلم:دوتا؟!😳
چطورۍ ؟!🤔
دآنشآموز↓
۱)فرمانسیدعلۍ✌️🏼
۲)سربندیازهرا😌🌿°•
#چریکیونآسِدعلی😎|••
#مامیگذریمازجانرهبرچودهدفرمان
#واللهکهمیمانیممردانهدراینمیدان
__________________________________
••|🕊✨♥️|••
https://eitaa.com/hazraate_eshgh
#رهبرانه 🌷
یکی از کارهای واجب و اصلی برای هر انسانی، چه در موضع یک فرد، چه در موضع یک جمع که حکومت و یا یک قدرت باشد، این است که مبارزه کند؛ یعنی دائم باید تلاش کند و به تنبلی و بیعملی و بیتعهدی تن ندهد.
[1379/9/12- رهبر انقلاب]
______________
خۅش بہ حال دِل مَن مِثلِ تۅ آقا دارد
☘🌷☘🌷☘
@hazraate_eshgh
◍ #حآج_حسین_یکتا (:"
بچہها
مادریڪدورهۍخاصے
ازتاریخهستیم ...
هرڪدومتونبریددنبالاینکہ
بفهمیدمأموریتخاصِتون
دردورانقبلازظهورچیه!؟
#شماالانوسطمعرکهاید !
وسطمیدونمینهستید
بچهها .... ؛
ازهمیننوجوانے
خودتونوبراۍ
حضرتمهدۍ؏ـج
آمادھڪنید(:"
💛🌙✨🌼
https://eitaa.com/hazraate_eshgh
ما را زِ ما بگیـــر
خۅدٺ را بہ ما بدھ ||••||
__________🌙🍂✨_______________
شما رۅ نمۍدۅنمْ ۅݪی مݩ خیلی دلمْ برا محرمْ ٺنگ شدھ💔●•
https://eitaa.com/hazraate_eshgh
#شهیدانه (🍃🙃)
حاجاحمدڪاظمے
سرش ترڪش
خورده بود!
درحالت ڪما بود
رو تخت بیمارستان
یهو پاشد نشست..✌️🏻
رفقاش گفتن چیشد بیهوش
بودے ڪہ؟🤔
گفت: حضرتزهرا اومد
گفت پسرم پاشو برو به
ڪارات برس..🌱
رفقاے محسنحججے میگفتن؛
محسن جلومون تیر خوردو افتاد
بالاسرش فاتحہ هم خوندیم!📿
داعشیا ڪه رسیدن
محسن پاشد وایساد..💚
شاید حضرتزهرا اومد
گُفت پسرم پاشو به ڪارت برس!🙃
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
••••
تشنهـ روز وصـالم ای اجل مهلت بده
تا ببینم جـلوهای از یادگار کَربـلا
کاش مى دانستم↓
کجا دلها به ظهور *تـو* قرار و آرام خواهد یافت :)
|قسمتی از دعای ندبه|
#به_وقت_امام_زمان ❥
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ❥
@hazraate_eshgh
#عابدانه 💙
پروردگــارا ✨
ای نهایت مطلب حاجات
و ای کسی که رسیدن به تمام
خـواستهها در دست تـوسـت 💫
[قسمتی از دعای ۱۳ صحیفه سجادیه]
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
کربلایے سید مهدے حسینے256348_972.mp3
زمان:
حجم:
7.17M
↶ڪارۍ کردۍ دیگھ هیچ ڪی
↶ به چشماۍ خستھ مݩ نمیاد|💔|
#مداحی✨
#سیدمهدیحسینی💚
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
بِــسْـمِـ الـرَّبِ الزّینَــب.س. #آفــتــاب_در_حجــــــاب
قسمت #پنجاه_وشش
باز به یاد پدر مى افتى....
مگر #چند سال از #شهادت پدر گذشته است؟
پدر از آن #خانه_محقر و کوچک، بر تمام #عالم اسلام حکم مى راند...
و اینان فقط براى #حکومت بر #کوفه چه #دارالاماره اى بنا کرده اند؟!
از این پس هر چه ظلم و ستم بر سر مردم جهان مى رود، باعث و بانى اش همان #غاصب_اولى است.
✨اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له على ذلک.✨
#سرحسین را پیش از کاروان به دارالاماره رسانده اند و در #طشتى_زرین پیش روى #ابن_زیاد نهاده اند....
ابن زیاد با #تفاخر و تبختر بر تخت تکیه زده است و با #چوبى که در دست دارد، بر #لب و #دندان حسین مى زند، و قیحانه مى خندد و مى گوید:
_✨چه زود پیر شدى حسین ! امروز تلافى روز بدر!
و تو با خودت فکر مى کنى که آیا روزى سخت تر از امروز در عالم هست؟
مى فهمى که این صحنه را تدارك دیده اند تا به هنگام ورود شما، تتمه #عزت و جلالتان را هم #به_خیال_خود فرو بریزند....
در میان حضار، چشمت به #زیدبن_ارقم صحابى #خاص پیامبر مى افتد...
با ریش و مو و ابرویى سپید و اندامى نحیف و تکیده
.
در دلت به او مى گویى :
_✨تو چرا این صحنه را تاب مى آورى زید بن ارقم ؟
#زید، ناگهان از جا بلند مى شود و با لرزشى در صدا فریاد مى زند:
_نکن ابن زیاد! چوب را از این لب و دندان بردار. به خدا که من بارها و بارها شاهد بوسه پیامبر بر این لب و دندان بوده ام.
و گریه امانش را مى برد.
ابن زیاد مى گوید:
_خدا گریه ات را زیاد کند. براى این فتح الهى گریه مى کنى؟ اگر پیر و خرفت نبودى ، حتم گردنت را مى زدم.
زید در میان گریه پاسخ مى دهد:
_پس بگذار با بیان حدیث دیگرى خشمت را افزون کنم:
'''من به چشم خودم دیدم که پیامبر نشسته بود، #حسن را بر پاى #راست و #حسین را بر پاى #چپ نشانده بود، دو دست بر سر آن دو نهاده بود و به خدا عرضه مى داشت :
(خدایا! این دو و مومنان صالح را به دست تو مى سپارم.)
ببین ابن زیاد! که با امانت رسول خدا چه مى کنى ؟!
و منتظر پاسخ نمى ماند....
به ابن زیاد پشت مى کند و راه خروج پیش مى گیرد و در حالیکه از #ضعف و #پیرى آرام آرام قدم بر مى دارد، زیر لب به حضار مجلس مى گوید:
_از امروز دیگر #برده دیگرانید. فرزند فاطمه را کشتید و زاده مرجانه را امیر خود کردید. او کسى است که خوبانتان را #مى_کشد و بدانتان را به #خدمت مى گیرد. بدبخت کسى که به این #ننگ و #ذلت تن مى دهد.
یکى به دیگرى مى گوید:
_اگر شنیده باشد ابن زیاد این کلام را، سر بر تن زید باقى نمى ماند.
#اولین_نقشه ابن زیاد با اعتراض زید به هم مى ریزد...
و ابن زیاد به نقشه هاى دیگر خود فکر مى کند.
تو #گوشه_ترین_مکان را براى نشستن انتخاب مى کنى و مى نشینى.
#بلافاصله زنان دیگر به دورت حلقه مى زنند و تو را چون #نگینى در میان مى گیرند.
#سجاد در نزدیکى تو و بقیه نیز در اطراف شما مى نشینند.
ابن زیاد چشم مى گرداند و نگاهش بر روى تو متوقف مى ماند....
با لحنى سرشار از تبختر و #تحقیر مى پرسد:
_آن زن ناشناس کیست ؟
کسى پاسخ نمى دهد.
دوباره مى پرسد...
اثری از ✍سیدمهدی شجاعی
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh