eitaa logo
『 حضرت‌عشق 』🇵🇸
287 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
بسم‌رب‌المهدے🌿•• سربازان‌امام‌زمان (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشـریف) ازهیچ‌چیزجزگناهان‌خویش‌نمی‌هراسند ッ♥️ -شهید‌آوینی🕊 بخون‌از‌ما🗒 『 @sharayet_hazraateeshgh313https://daigo.ir/secret/991098283 گَـــر سخـنی باشــد‌👆🏼…
مشاهده در ایتا
دانلود
953.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨💛 امام رضا(علیه السلام) میفرمایند: هر کسی كه نمى تواند كارى كند ❌ تا به سبب آن، گناهانش پاک شود ✔ بر محمّد و خاندان او بسيار صلوات فرستد😍 زيرا صلوات...💚 گناهان را ريشه كن مى كند...✌🏻 🕊🌼🍃 اللّهُمَّ‌ 🌼🍃 🕊🌸🍃 صَل ِّ‌ 🌸🍃 🕊🌺🍃 عَلي 🌺🍃 🕊🌼🍃 مُحَمَّد 🌼🍃 🕊🌸🍃 وَآلِ‌ 🌸🍃 🕊🌺🍃 مُحَمَّد 🌺🍃 🕊🌼🍃 وَعَجِّل‌ 🌼🍃 🕊🌸🍃 فَرَجَهُـم 🌸🍃 ‌__________________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ نام کانال: 🔥مستند روایات بهبهان 🔥 زمان تاسیس: (نهم آذر ماه) فعالیت کانال: ✔️ «کلیپ هایی متعلق به شهر بهبهان» ✔️ «پوسترهایی متعلق به شهربهبهان» ✔️ «عکس نوشته هایی متعلق به شهر بهبهان.» ✔️ «و انواع فیلم های مذهبی عکس نوشته و...» ✔️ «انواع خبر های دسته اول و کاملا واقعی..... » خوب حالا تشریف بیارید به کانال خودتون. منتظر حضور گرمتون هستیم.⚡️ 🌐لینک های عضویت کانال مستند روایت بهبهان 🔥پیام‌رسان واتساپ https://chat.whatsapp.com/Elv9QF5Jnak2I3iJR9NLQR 🔥پیام رسان ایتا https://eitaa.com/joinchat/4128309330C82c5fcf6b9 🔥پیام رسان سروش http://sapp.ir/mostanadrewayatbehbahan 🔥پیام رسان تلگرام https://t.me/mostanadrewayatbehbahan مارا با حضور گرم خود همرایی کنید. ⚡️🔥 ✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|•°🌹✨°•| ✨|• من وقتی با این چهره‌ها مواجه می‌شم... 🌹|• و این قلب‌هایی که به واسطه... ←••سخنان امام (ره) در مورد شهدا ❤️ ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
•••ッ♡↯••• ناگھان‌بازدلم‌یادِ طُ افتادشڪست💔:) ✨🥀 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
جنگــ ما... نود درصد روے «مَݩ» رفتݩ بـۅد و دہ درصـد روۍ«میــݩ»..💔 ←↯↻ ڪاش... خنثۍ ڪردنِ نَفس را هم ، یادمــان مےدادیـد ...🌱💛 ✨🕊📿 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
شباهت آن حضرت به حضرت یعقوب🍃 "یعقوب (علیه السلام) برای یوسف آن‌قدر گریست تا اینکه چشمانش از اندوه سفید شد در حالی که خشم خود را فرو می‌برد. (سوره یوسف، آیه ۸۴) قائم (علیه السلام) نیز برای جدش حسین (علیه السلام) گریسته [و می‌گرید] 🥀 و در زیارت ناحیه فرموده است: 《 وَ لَأَبْکیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً》؛ به جای اشک برای تو خون می‌گریم."💔 •[منبع کل: کتاب مکیال المکارم]• 💌 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
↯♡•••{🌸}•••♡↯ ⚠️ ↻⇦حاج آقا پناهیان⇨↻ در دنیایی که به ائمه توهین میکنند...❌ به امام و رهبری توهین میکنند‌..🚫 اگه به من و تو بچه مذهبی...😎 توهین و تمسخر نکنند...✋ معلومه ما وضعمون خرابه و خیلی نامردیمـ🥀 ...💪✨ ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
:)♡ |•• شَب بـود و هواۍکربݪاعالی بود |•• در مصر؏ قبݪ جای ما خالی بود ،‌هوایت‌نکنم‌می‌می‌رم ♪|❤️|♪ ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
Mohammad Hossein Poyanfar-1724768509_-222348 (1).mp3
زمان: حجم: 10.18M
🌸✨🌸 ✨ 🌸 ↯⇦ ❤صفای‌دل⇨↯ آرامـ✨ـش‌آغوشتوکم‌داره‌قلبمـ💔 کاشکی‌میشد..‌. دستم‌تودستت‌باشه‌محکمـ🤝 من‌تو‌نگاه‌اول‌... عاشـ❣ـقت‌شدم‌رفتـــ😍 وقتی‌نگاهم‌خورد‌... به‌گنبد‌و‌به‌پرچمـــ✋ ...؟؟🙃 ...🕊 .‌..🌱 🌸 ✨ 🌸✨🌸 ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت در راه بودیم٬ هوا کم کم روبه سرما میرفت٬گونه هایم گل انداخته و باعث خنده بانمک گاه و بی گاه علی شده بود. نزدیک خانه میشویم ٬خانه ای که من درآن گرمی داشتن خانواده را چشیدم ٬خانه ای پرمحبت و خلوص فراوان و جبران تمام کمبود محبت های پدر و مادرم بود. ماشین را در پارکینگ پارک میکنیم و به سمت اسانسور میرویم٬زمانی که علی دکمه اسانسور را فشار میدهد و اسانسور بالا میرود ته دلم خالی میشود و احساس ضعف در تمام وجودم میپیچد انقدر واضح که علی میگوید: -چیشد خانوم؟😟 -ه... هیچ..هیچی .اوف یکم معدم ..😣 و در اسانسور باز میشود و فرصت ادامه صحبت را از من میگیرد٬مامان ملیحه با لبخندی همراه اشک دستانش را برای به اغوش کشیدنم باز میکند و من بی پروا به اغوشش پناه میبرم و غرق لذت میشوم. -آخیش مادر.. کجا بودی اخه عزیزکم٬کجا بودی عروس گلم کجا.. و بغض امانمان نمیدهد و اشک از چشمانمان سرازیر میشود ٬دوست دارم ساعت ها در این اغوش امن بمانم و تنفس کنم. به سختی از مادر جدا میشوم و زینب مانند خواهر های گم شده که تازه همدیگر را دیدند تمام صورتم را غرق بوسه میکند و هردو انقدر هم دیگر را فشار میدهیم تا روحمان یکی شود٬پدر را از ان سمت شانه زینب دیدم که اشک در چشمان گود افتاده اش جمع شده و مظلومانه مرا نگاه میکند٬به سمتش میروم و میخواهم دستش را ببوسم که نمیگذارد و سرم را از روی چادرم میبوسد٬تازه یادم افتاده که چادر بر سر دارم و این شوق زیبا ٬برای دیدنم با چادر برای اولین باراست.علی را نگاه میکنم احساسم این است که حسودی میکند چون خیلی این پا و ان پا میکند ٬از فکر خود خنده ام میگیرد.وارد خانه میشوم بوی قرمه سبزی را استشمام میکنم و لبخندی روی لبانم نقش میبندد.به سمت مبل ها هدایت میشوم و ارام میگیرم علی کنار پدرش مینشیند و میدانم برای احترام است٬زینب و مامان ملیحه دوطرف من مینشینند و دستانم را نوازش میکنند .. -فاطمه جان چرا انقدر لاغر شدی مادر رنگ به رو نداری دخترم ‌.. -وای مامان جون الهی قربونتون برم خیلیم خوبم ٬شما خوب باشید فقط برای من کافیه. -الهی بگردم که انقدر مهربونی دخترکم -خدانکنه مادر جون. اینبار باباحسین مرامخاطبش قرار داد: -دخترم ٬چقدر چادر بهت میاد ماشاءالله هزار الله واکبر چقدر خانوم تر شدی. -ممنون باباجان٬نظر لطفتونه. -فاطمه خانوم پاشو پاشو ببینم٬نشسته اینجا هی قربون صدقش برن ٬ای دختر لوس پاشو بینم.☺️😉 🌺🍃ادامه دارد.... نویسنده: نهال سلطانی ______________ اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش 👇🍃🌸 @hazraate_eshgh