#حسینجان♥️
ایستادم که فقط
دست بگیری از من
مثل کوری که عصایش
به زمین افتاده..!
#حسینجانم💕
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
#رهبرانه 🌻^^
#زن_ایرانـی در ایـران اسلامی، باید کوششش این باشد که هویّت والای زن اسـلامی را آنچنان زنده کند که چـشم دنیا را به خود جلب کند. این امــروز وظیفهیی است بر دوش زنان مسلمان؛ بخصوص زنان #جوان و دختران دانشآمـوز و دانشجو.
[رهبرانقلاب_۱۳۷۹/۰۶/۳۰]
•┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
خۅش بہ حال دِل مَن مِثلِ تۅ آقا دارد
https://ble.ir/hazraate_eshgh
•┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
لـیـنـکِ نٰـاشـنٰـاسمـون✨😁
انتـقادے🙁
پـیـشـنهـادے😌
انـرژےاے💪😎
●| هــر چـه مــےخـٰواهـد دلِ تـنـگـت بـگـو!🎙️|●
payamenashenas.ir/@hazraate_eshgh
#شهیدانه🕊🌺
وقتی از کربلا برگشت، ازش پرسیدن
مجید از امام حسین(ع) چی خواستی؟
گفت: یک نگاه به گنبد امام حسین(ع)
و یک نگاه به گنبد حضرت اباالفضل(ع)
کردم؛ گفتم آدمم کنید...😭💔
شهید مدافع حرم مجید قربانخانی🌷
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
1.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم 🕊️
#استوری ♥️|•••
هَـواموداشـتهبـاشاقــا ツ
اگـهحـواسمبهـ{تُـو}نیسـت•••
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
دفتر نوشتههایم را سفید میگذارم🗒
مولا جان بی تو بودن که نوشتن ندارد✍🏼
درد دارد ...!💔
#به_وقت_امام_زمان 🖤
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
شگفتا...↓↓ 💫
اين هـمه را به آتش بسوزانى!
هرگز چنين گمانى به تو نيسـت 🕊️
و از فضـل تو چنين خبرى داده نشده 🙃
اىبــزرگـوار ♥️
اىپـروردگار ♥️
[دعایکمیل]
#عابدانه ❀
______________
اے دݪ اگـڔ عـاشقے دڔ پے دݪداڔ بـاش
👇🍃🌸
@hazraate_eshgh
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جــــانم_میرود
💠 قسمت #اول
رژ لب قرمز💄 را بر لبانش💋 کشید
و نگاه دوباره ای به تصویر خود در آیینه انداخت با احساس زیبایی چند برابر خود لبخندی زد
شال مشکی را سرش کرد
و چتری هایش را مرتب کرد...باشنیدن صدای در اتاق خودش را برای یک جروبحث دوباره با مادرش آماده کرد...
زود کیفش👜 را برداشت و به طرف در خروجی
خانه رفت
«مهلا خانم» نگاهی به دخترکش کرد
ــ کجا میری مهیا😕
ــ بیرون 😌
ــ گفتم کجا
مهیا کتونی هایش👟 پا کرد نگاهی به مادرش انداخت
_گفتم کہ بیرون
مهلا خانم تا خواست با اون بحثی کند با شنیدن صدای سرفه هاے همسرش😣 بیخیال شد
مهیا هم از فرصت استفاده کرد و از پله ها تند تند پایین آمد
در خانه را بست که با دیدن پسر همسایه
(ای بابایی) گفت...
نگاهی👀 به آن انداخت
پسر سبزه ای که همیشه دکمه اخر پیراهنش بسته است و ریشو هم هست نمیدانست چرا اصلا احساس خوبی به این پسره ندارد
با عبور ماشین💨🚙 پسر همسایه از کنارش به خودش آمد
💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
ೋღ #نـویسـنده_فـاطمہ_امـیرے ღೋ
ೋღ @hazraate_eshgh ღೋ
💞🍃🍃🌷🍃🍃💞