eitaa logo
حضرت زهراس وشهیدهادی
5.3هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
11 فایل
یا علی یا علی یاعلی یا علی یا علی مادر همه شهیدان شده ای؟؟؟ می شود مادر ما هم بشوی؟؟! به کانال حضرت زهرا سلام الله و شهدا خوش اومدید🍃💜♥️ #اینجامهمان_حضرت_زهراس_هستین
مشاهده در ایتا
دانلود
📝من دوست دارم شما خوانندگان و شنوندگان این وصیت نامه را به واجبات و ترک محرمات دعوت کنم و تأکید زیاد به خواندن واجب، خواندن نماز در اول وقتش که موجب رضای خدا می‌شود و به فرموده خداوند متعال در قرآن، آدم را از زشتی‌ها و پلیدی‌ها دور می‌کند و چه زیباست خواندن آن در اول وقت که موجب آرامش و آسایش می‌شود و به نقل از مجتهد عارف آیت الله بهجت (ره) تأکید و مداومت کردن در خواندن نماز اول وقت آدم را خواسته یا نا خواسته به مراتب عالیه می‌ رساند و چه بهتر از خواندن نماز اول وقت و دعوت کردن دیگران به این فریضه واجب؟ 🌱ولادت: ۱۳۶۰/۱۰/۰۷ مشهد  🌷شهادت : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲ حلب 🔲مزار مطهر شهید : مشهد، بوستان خورشید https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ کلیپ و ماجرای پیرمرد روستایی و کشاورز که برای زیارت امام رضا علیه السلام شروع به در زدن کرد و ... ( صدا : حیدر خمسه https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
♦️ماه تولدت کدومه؟ سلامتی آقامون حضرت مهدی (عج) 🧚🏻‍♀* فروردین : ۵ صلوات 🧚🏻‍♀*اردیبهشت : ۱۰ صلوات 🧚🏻‍♀*خرداد : ۳ صلوات 🧚🏻‍♀*تیر : ۱۲ صلوات 🧚🏻‍♀*مرداد : ۲ صلوات 🧚🏻‍♀*شهریور : ۶ صلوات 🧚🏻‍♀*مهر : ۵ صلوات 🧚🏻‍♀*آبان : ۱۰ صلوات 🧚🏻‍♀*آذر : ۴ صلوات 🧚🏻‍♀* دی : ۸ صلوات 🧚🏻‍♀*بهمن : ۹ صلوات 🧚🏻‍♀* اسفند : ۷ صلوات یک سوال چرا باید ماه اردیبهشت تعداد صلواتش با ماه ابان یکی باشه؟ و تعدادصلوات ماه فروردین با تعداد صلوات ماه مهر!!! ؟؟؟ 🤔 باور می کنید منم این پست را یهویی دیدم و براتون قرار دادم و بعدا تعداد صلوات هارا دیدم خودم تعجب کردم🤔🤔🤔 از کشفیات این جانب 😍😍😍 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۴ بلافاصله ماشین را متوقف کرد،.. از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید _من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم! دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد... حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش میکردم.. که ساکت در خودم فرو رفتم... از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم.. و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا ناله ام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود _خواهرم! چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است،.. همچنان و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از این همه درماندگی ام خجالت کشیدم. خون پیشانی ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم _خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم! در برابر محبت بی ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی کسی ام را حس میکرد که بی پرده پرسید _امشب جایی رو دارید برید؟ و من امشب از جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم.. و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.چانه ام از شدت گریه به لرزه افتاده.. و اواز دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد... دور خودش میچرخید و درخنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۵ کتش را درآورد.. و دوباره به سمت ماشین برگشت. روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید،.. صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانی اش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند.. که به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد _وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون... و نشد حرفش را تمام کند،.. یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد _خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زنده اید! هجوم گریه گلویم را پُر کرده.. رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد _امشب تو حرم چی کار داشتید خواهرم؟همسرتون خواست بیاید اونجا؟ اشکم تمام نمیشد.. و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم _سعد شش ماه تو خونه کرده بود! امشب گفت میخواد بره ترکیه، هر چی التماسش کردم بذاره برگردم ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه! حرفم به آخر نرسیده،... انگار دوباره خنجر سعد در قلبش نشست که بی اختیار فریاد کشید _شما رو داد دست این مرتیکه؟؟؟؟ و سد صبرش شکسته بود... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۶ سد صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد _این تکفیری با چندتا از مرز عراق وارد سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و داریا رو کرده انبار باروت! نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود.. و خجالت میکشیدم به این مرد بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، خون میبارید.. و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیده ام که گلویش را با تیغ غیرت بریدند و صدایش زخمی شد _اون مجبورتون کرد امشب بیاید حرم؟؟؟؟ با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم،.. دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم.. و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و مردانه امانم داد _دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید! کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛.. شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود.. و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظه ای که در آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم... دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل میشد...هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شب بوها در هوا میرقصید.. که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند _مامان مهمون داریم! تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا می‌آمد.. و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد.. و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
🕌رمـــــان 🕌 قسمت ۵۷ مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال کرد _هنوز شام نخوردی مامان؟ زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این غریبه بودم.. مبادا امشب قبولم نکند.. که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید... با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود،..حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد _مامان این خانم هستن، امشب وهابیها به حرم سیده سکینه (س) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانواده شون! جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم،.. میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود..و دوباره آواره غربت این شهر شوم.. که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم.. که دستی چانه‌ام را گرفت.و صورتم را بالا آورد... مصطفی کمی پای ایوان ایستاده و ساکت انداخته بود تا مادرش برایم کند.. که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با پرسید _اهل کجایی دخترم؟ در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم.. که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت _ایشون از ایران اومده! نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد.. و بی غیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید _همسرشون اهل سوریه اس، ولی فعلاً پیش ما میمونن! به قدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند.. و تنها یک آغوش .. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
✨بسم رب الشهداء و الصدیقین ✨ آسمان فرصت پرواز بلندی است ولی قصه این است، چه اندازه کبوتر باشی 💠 معرفی شهید مهمان: شهید مدافع حرم حسین هریری ( قمر فاطمیون) 🌱 ولادت: ۱۳۶۸/۰۸/۰۳ مشهد 🌷شهادت: ۱۳۹۵/۰۸/۲۲ حلب 🔲 مزار مطهر شهید: مشهد مقدس، بهشت رضا ( علیه السلام) 😎 مسئولیت: مسئول تخریب گردان فاطمیون 😍 نام جهادی: سید عمار 👨🏻‍🎓 تحصیلات: دانشجوی حقوق دانشگاه قوه قضاییه مشهد 🌱از کودکی در پایگاه بسیج فعالیت داشت. بسیار علاقه مند به شعر و ادبیات بود، به شهادت فکر میکرد اما برای شهادت عازم سوریه نشد، بلکه برای دفاع از حرم داوطلبانه به سوریه اعزام شود. 🌹خادم حرم امام رضا ( علیه السلام) بود و امضای شهادتش را از امام رضا علیه السلام گرفته بود. 🍀 همیشه تأکید می کرد: « اگر می خواهیم مصیبت اهل بیت علیهم السلام را درک کنیم، باید راحت طلبی را کنار بگذاریم» 🥀 قبل از اعزامش به سوریه می گفت: «می روم تا انتقام سیلی مادرم را بگیرم.» 😍وقتی به سوریه رسید، آنقدر خوش سیرت و خوش رفتار بود که باعث توبه چندین داعشی شد و از آنها اطلاعات تونل ها و زاغه های داعش را گرفت و چون مهارت داشت، تمام آن ها را از بین برد. وقتی از او پرسیدند که :« چه احساسی داری؟» 🦋فقط جواب داد: « آمده ام تا انتقام سیلی حضرت زهرا ( س) را بگیرم» ❤️به خاطر زیبایی بیش از حد، به «قمر فاطمیون» معروف بود. 🕊 نحوه شهادت: در هنگام پاکسازی شهر حلب، به فیض شهادت رسید. 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
با آن که عاشـق بود، از دنیا گذر کرد چون شیر در میدان جولان‌ ها خطر کرد در آسمان فاطـمیون او قـمر شد با بال‌ های عاشقش تنها سفر کرد 🌷 😍 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌷✨ بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨🌷 💔🍃 شهید حسین هریری: می‌روم تا انتقام سیلی مادر را بگیرم. من نمی‌توانم آن روزی را ببینم که ما باشیم، نسل بعد از ما هم باشد اما اثری از حریم اهل بیت(علیه السلام) نباشد، همیشه برای سلامتی و فرج امام زمان ( عج) دعا بفرمایید و پشتیبان ولایت فقیه باشید. 💔🍃 سی‌ و چهارمین شب چله شهدایی : 🌹به یاد و خاطره : 🌱 شهیدی که به خاطر رفتار خوبش، داعشی ها توبه کردند، قمر فاطمیون: ✨خادم الحسین شهید حسین هریری اعمال توسل امشب: 🍀✨ دعای سلامتی امام زمان ( عج) : 1 مرتبه 🍀✨ سوره مبارکه کوثر: 3 مرتبه 🍀✨ حدیث شریف کساء: 1 مرتبه 🍀✨ صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: 1مرتبه 🌱 متن صلوات‌ خاصه امام رضا علیه السلام: اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَىٰ الرِّضَا الْمُرْتَضَىٰ الْإِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلَىٰ مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرَىٰ الصِّدِیقِ الشَّهِیدِ صَلاهً کَثِیرَهً تامَّهً زاکِیَهً مُتَواصِلَهً مُتَواتِرَهً مُتَرادِفَهً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِک 🍀✨ذکر مستجاب صلوات: 100 مرتبه ✅ مهلت انجام چله امشب: پایان فردا https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
لبخند تو خلاصه‌ی خوبی هاست قدری بخند، خنده‌ی گل زیباست لبخند شهدا نصیبتون🤲 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
وقایع ظهور.mp3
12.67M
🔹کلنگ زنی در فلسطین 👈 نگاهی به رخدادهای آخرالزمانی از منظر کتاب سقوط اسرائیل امینی خواه تحلیلی روایی از فعلی 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هر روز که سلامت میدهم ویادم می افتد که صاحبی چون تودارم کریم، مهربان، دلسوز، رفیق،دعاگو، نزدیک وچه احساس ناب، آرامش بخش و پر امیدی است داشتن تـو... 🌱سلام ای نور خدا در تاریکی های زمین... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
🌷 دنیا همینه...!!! تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همینه... اما اگه سرش رو به سمت آسمون بیاره و کارهاش رو برای انجام بده، مطمئن باش زندگیش عوض می‌شه و تازه معنی زندگی کردن رو می‌فهمه.. 🕊 https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️!! 🎙استاد شجاعی الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها " https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما صاحب داریم.... ❇️ مرحوم آیت الله مصباح یزدی (ره): 🌷 فراموش نکنیم که ما صاحب داریم و اگر در هر کاری، یک رابطه قلبی با ایشان برقرار کنیم عنایت ایشان شامل حال ما می شود و موفق و پیروز می شویم.... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امکان نداره کسی چراغی برای دیگران روشن کنه و خودش توی تاریکی بمونه، نور زندگی همدیگه باشیم مهربانی سخت نیست... https://eitaa.com/joinchat/3754492311C40a62601b3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا