دل مُردهايم بدون تو، اما مسيح من!
يک جمعه هم زيارت اهل قبور کن...
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
‼️بدگویی از مؤمن برای شخص مطلع
🔷س 5542: #بدگویی به معنای بیان #عیب_مومن نزد کسی که او نیز از آن عیب مطلع است، حرام است؟
✅ج: اگر #بیان_عیب به گونه ای باشد که #توهین محسوب شود یا موجب انتشار آن در میان کسانی که از عیب اطلاع ندارند شود، جایز نیست.
#اجوبه_الاستفتائات #غیبت #بدگویی_مومن #انتشار_عیب
📕منبع: leader.ir
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
7.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👤 #رهبر_انقلاب :
😳 هیچکس نمیتواند بگوید ظهور مهدی در آیندهٔ نزدیک نیست!
⭕️ همه باید خودشان را آماده نگه دارند.
•••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾•••
❇️ احکام اموات:
❇️ س 252: آيا دست زدن به عضوى كه از بدن میت جدا شده، غسل مسّ ميت واجب مىشود؟
ج: دست زدن به عضوى كه از بدن میت جدا شده، پس از سرد شدن و پيش از غسل دادن، در حكم دست زدن به بدن میت است.
❇️ استفتائات امام خامنه ای/ (توضيح المسائل (محشى - امام خمينى)، ج1، ص: 357)
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
📌 ایرانیان و علائم ظهور
📓 علائم حتمی و غیرحتمی و نحوۀ ارتباطشان با ایرانیان
🔹 «خروج سفیانی» اولین نشانه است که طبق روایات در ماه رجب اتفاق میافتد و با خروج یمانی و فرد دیگری بهنام خراسانی (که جزء پنج علائم حتمی نیست) همزمان است. پس از آن در ماه رمضان، ندای آسمانی شنیده میشود و در ماه ذیالحجه، قتل نفس زکیه رخ میدهد و نهایتاً در ماه محرم واقعۀ مبارک ظهور امام مهدی اتفاق میافتد.
🔸 در روایت دربارۀ خراسانی یا همان ایرانیانِ کنونی اینگونه گفته شده است: «هنگامی که سپاه سفیانی مشغول قتل و غارت اهل کوفه است، به ناگاه پرچمهایی از سوی خراسان روی میآورند که بهسرعت و شتابان منازل را میپیمایند. در میان آنان تعدادی از اصحاب امام مهدی (عج) نیز حضور دارند.»*۱
💠 حضور اصحاب امام مهدی (عج) در میان سپاه خراسانی و ایرانیانِ زمینهساز ظهور، خود بهترین دلیل بر حقانیت و هدایتیافتگیِ قیام خراسانی در کنار پرچم یمانی است. شناخت نشانههای ظهور اهمیت زیادی دارد از جمله باعث میشود به تاریکی و گمراهیِ عصر غیبت گرفتار نشویم و جبهۀ حق را از باطل تشخیص دهیم.
📚 ۱. نعمانی، الغیبة، ص ۳۹۲
#نقش_ایرانیان_در_ظهور
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
❇️ داستان تشرف مرد صابونی ❇️
👳♂ شخص عطاری از اهل بصره می گوید:
🍶 روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند.
📿 وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند، به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند. من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم.
🎀 مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند:
« ❤️ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم❤️ ».
🕌 همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید.
گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم.
🙏 گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند.
🌺 بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم.
🚢 آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم.
💦 متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو.
🕋 این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم 🌊
🌧 ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد.
اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم.
وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم.
آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند:
🕋 از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم.
🏝 بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم.
⛺️ مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود.
همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم.
🌹 یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم.
🌺حضرت فرمودند:
« رُدُّوهُ فَإِنَّهُ رَجُلٌ صابونیٌّ »
یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید؛ زیرا او مردی است صابونی.
این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد. شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد.
این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
⏳ مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
•┈┈••✾❀🌸🌼🕋🌼🌸❀✾••┈┈•
🌼 کانال مهدویت را به دوستانتان معرفی کنید:
https://eitaa.com/joinchat/2003894387Cae04ce11af
🌼