eitaa logo
جلسه حضرت رباب (سلام الله علیها)
239 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
40 فایل
💠هیئت خواهران حضرت رباب(س)💠 ارتباط با خادم هیئت @hazraterobab313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️فاصله ی ما با امام زمان عج نه فاصله ی مکانی که فاصله ی ست. ما باید فاصله های اخلاقی میان خود و امام زمانمان را برداریم. 🔹امام ما در ست و میزان فاصله و دوری ما از آن حضرت به فاصله و دوری ما از اخلاق قرانی وابسته است. ✅بدین سان تنها از رهگذر تحصیل است که می توانیم فاصله های بین خویش و امام عصرمان را درنوردیم و به مهدوی شدن (انسان کامل شد) که در فرایند تربیت مهدوی است نزدیک و نزدیک تر گردیم... 📚خانواده و تربیت مهدوی، مرتضی آقا تهرانی و محمدباقر حیدری کاشانی •
1402050407.mp3
33.59M
زمینه | ای مشک و ای علم شب‌ نهم محرم ۱۴۴۵ چهارشنبه ۴ مرداد۱۴۰۲ | ۸ محرم ۱۴۴۵ مداح : حاج محمدرضا طاهری
﷽❣ سلام امام زمانم ❣﷽ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «راه دیدن امام زمان» 🔸 اگه می‌خوای خدمت امام زمان برسی و شبیهشون بشی زیاد یاد علیه‌السلام باش... 🎙حجت الاسلام
آمدمت که بنگرم؛ گریه نمی‌دهد امان...💔✍️‌
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗رفع گرفتاریها؛ بگو صلی الله علیک یا رحمة الله الواسعه و یا باب نجاة الامه یا اباعبدالله ‌
🏴🖤 ❇️ هنگامی که سیّد و سالار شهیدان سلام‌الله‌علیه در شب ، اصحاب خود را آزموده و به آن‌ها فرمودند که من بیعت خود را از شما برداشتم، هرکس بخواهد از تاریکی شب استفاده کند و از این صحرا برود، همگی بر پایداری و استواری خود تأکید کردند. 🔹️ سپس ایشان خطبه‌ی مفصّلی ایراد نموده و همه‌ی آن‌ها را به ظهور حضرت_مهدی ارواحنافداه بشارت دادند و خبر داده‌اند که شهیدان کربلا نیز به هنگام ظهور، رجعت نموده و خود، شاهد انتقام آن حضرت از قتله‌ی کربلا خواهند بود. 📚 کفایةالمهتدی نقل از درسنامه مهدویت
. همه رفتند و من جا ماندم اي دوست ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست چرا رفتي مرا با خود نبردي ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست * عزيز بي گناهم كي مي آيي پناه بي پناهم كي مي آيي به در مانده هنوز اي يار چشمم رفيق نيمه راهم كي مي آيي * ببين از داغ تو درهم شكستم شكستم كه چنين از پا نشستم شكسته دشمنت از بس دلم را چنان گشتم كه نشناسي كه هستم * به يادت در نواي آب آبم چنان تو زير تيغ آفتابم تو راحت خفته اي در خانه ي قبر ولي من از غمت خانه خرابم لباس تو در آغوشم برادر صدايت مانده در گوشم برادر تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا چگونه من كفن پوشم برادر ببين در ديده سوي ديدنم نيست توانِ دادنِ جان در تنم نيست چنان آبم نموده آتش تو گمانم جسم در پيراهنم نيست * من وكابوس شمشير و تن تو تماشاي به غارت رفتن تو تورا سر نيزه ها بردند و مانده براي من فقط پيراهن تو * سراسر نيزه ميبينم به خوابم سر و سرنيزه ميبينم به خوابم همين كه پلك بر هم مي گذارم تورا بر نيزه ميبينم به خوابم * دلم هر روز سوي نيزه ميرفت كه خونت در گلوي نيزه ميرفت چه مي شد مثل سرهاي شهيدان سر من هم به روي نيزه ميرفت * ✍ .