eitaa logo
جلسه حضرت رباب (سلام الله علیها)
239 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
41 فایل
💠هیئت خواهران حضرت رباب(س)💠 ارتباط با خادم هیئت @hazraterobab313
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini با اینکه روی دامن خود نور قمر داشت بر خانه ی خورشید، همه عمر نظر داشت در کلِ مدینه فقط او بود که یک عمر ... در خانه ی خود، بعدِ سحر نیز قمر دا‌شت گاهی به لبش (ها قَمَرٌ کَیفَ قَمَر) بود گاهی به لبش (ها عَلیٌ کَیفَ بَشَر) داشت هر کس نتواند بشود مادر زینب ... او بود که نقاشِ ادب بود و هنر داشت تنها نه خودش، بلکه به نور قمر او از جاده ی او اُمّ وَهَب نیز گذر داشت ... چون تابشِ خورشید به هر خار و به هر سنگ سوزِ دل او در دلِ مَروان هم اثر داشت زهرا به کنار پسرش آمد و او نیز انگار نه انگار خودش چار پسر داشت سِرّی است که در خاک مدینه ز جهان رفت از تربتِ زهرا به گمانم که خبر داشت ... 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini عباس من! بشور و بشوران فرات را آتش بزن به دست خودت ممکنات را در کربلا به یاد ِ علی خیبر آفرین با رمزِ مرتضی بتکان کائنات را تیغ آن چنان به دست و عَلَم آن چنان به دوش در قاضریّه زمزمه کن عادیات را عباس من! مباد امان نامه آورند با خشمِ حیدری بدر آن مهملات را روز دهم دریغ مدار از برادرت آن ضربه های خیبری ِ دست هات را در سوگِ چشم و مشک ِ تو و دست تو خدا پر میکند ز اشک ِ ملائک دوات را در وصف جان نثاری وشرحِ برادریت از عرش آورند برایت لغات را از عرش آورند طبَق های سبز و سرخ آنک مخدّرات جمیعِ صفات را خوانند ابوالفضائل و باب الحوائج ات خواهند عاشقان ز جناب ات برات را زهرا ببخش چون پسرِ دیگری نبود تا بیشتر دهم به مقام ات زکات را... 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini "ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی، که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت، که در بین زنان، تنها تو عباس‌آفرین باشی شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را خدا، یک‌جا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری مگر بی‌نور می‌شد، مادر زیباترین باشی؟ مگر بی‌نور می‌شد، در دل خورشید بنشینی؟ تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست می‌گیرد رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟ تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه! نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رسالتت نه فقط صاحب پسر شدن است تو را کنار علی شأنِ همسفر شدن است   بزرگ مادرِ ماهِ همیشه کامل عشق! هنوز نور تو در حال بیشتر شدن است   محبتت رقمی در دل علی دارد که رو به آینه در حال ضربدر شدن است   رسیدن تو به وصل علی به ما آموخت مهم تر از همه از جانبش نظر شدن است   حسودهای مدینه تو را نمی فهمند و قلب تیره سزاوار شعله ور شدن است   تمام می شود این غم همین که برگردی فرشته مشکلش از بابت بشر شدن است   تو آن ضمیر بلندی که راز عرفانت نتیجه ی گذر از مرز خون جگر شدن است   سکوت کن که ادب یادداشت بردارد سخن بگو که حیا فکر بارور شدن است   که عشق در تو نه با مهر مادری یکسوست نه فارغ از غم هفتاد و یک نفر شدن است   دو دست خویش به جای تو داده فرزندت وگرنه میل تو هم بر شکسته پر شدن است   حسین تا که نماند به روی نیزه غریب سفارشت به پسرها بدون سر شدن است   خیال مرثیه سازم به روضه می کشدم ولی تمایلم امشب به برحذر شدن است   به زخمتان دم رفتن نمک نمی پاشم بشیرم و همه سعیم به خوش خبر شدن است   خیال مرثیه ساز مرا ببخش ای سرو کبوترست و به دنبال نامه بر شدن است 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ستاره بودی و یکباره آفتاب شدی برای خانه ی مولا که انتخاب شدی به آستان عزیزان قدم گذاشتی و دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی به جای اینکه نهی تاج همسری بر سر کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی چه شد عطوفت بی حد! که از همان آغاز به جای فاطمه ام البنین خطاب شدی چه با نهایت دین در نهان دعا کردی؟ که آشکار بدین گونه مستجاب شدی چه شد که راه به درگاه عاشقان بردی؟ چه شد که محرم این خاندان حساب شدی؟ مگر نه اینکه نظر کرده ی خداوندی چرا که منتخب چشم آن جناب شدی کدام رایحه ای می رسد به نکهت تو تو بر مشام امامان شمیم ناب شدی * پس از حسین به سایه نمی نشست دلت انیس گریه پیوسته ی رباب شدی به یاد ساقی بی دست مویه می کردی به یاد تشنه لبی امام آب شدی * شُکوه بود نه شِکوه! حماسه خوانی بود! اگر که مرثیه خوان گل و گلاب شدی* 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شجاع و با ادب... میخواست این زن بهترین باشد علی می خواست بانویش همان امّ البنیــــن باشد همان امّ البنینی که جـــواهر سازِ تاریــخ است برایِ زینـــتِ دســــتِ خـــدا مثلِ نگیــــن باشد علـی در فکــرِ فــردا بــود ... در فکرِ مباداهــا و قسمت بوده این : امّ البنین ، مردآفرین باشد خدیجــه وار آرامــش دهد پیغمـــبرِ خــود را قــرارِ بـــی قـــراریِ امیــرالمؤمنیــــن باشــد علی را دوست میدارد به زهرا عشق می وَرزد و باید خانه ی مـــولا برایش دِلنشیــــن باشد ادب دارد... خودش را فاطمه دیگر نمی خواند از این بانـــو نباید انتظاری غیر از ایـــن باشد ازاین بانو که هرلحظه به عبّاسِ خودش میگفت حسینِ فاطمه از نسلِ " ختمُ المُرسلیـــن " باشد به او هَرگز برادر نه ... بگــو آقــا بگــو مــولا همیشه دست بر سینه ، نگاهت بر زمین باشد و شاید مادرش روزی تو را فرزندِ خود خواند اگر جسمـــت کنــارِ علقمه قطعُ الیمیـــن باشد ببینی مادری قامت کــمان آغـــوش وا کرده اگرچه از خجالت چشم هایت شرمگین باشد تو پایِ گریه های مادرش زهرا ، بمـــان شاید که زهرا دستگیرت لحظه هایِ واپسین باشد بیا فردایِ محشــر پیشِ زهـــرا روسپیدم کن فدایِ قدّ و بالایـــت شود امّ البنیــن ، باشد ؟ # ادب را شیر داد و ... شیرمردش را ادب داد و ادب یادِ عرب داد و از این پس نقطه چین باشد 🔸شاعر: ___ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini میان بارش بارانی از ستاره رسید اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید چهار پارۀ تن، نه چهار پارۀ دل چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل چهار ابر به باران رسیده در ساحل چهار رود به پایان رسیده، دریادل چهار فصل طلایی ولی میان خزان چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی مدینه، حسرت دیرینۀ دو چشم ترش چهار قبر غریب است باز در نظرش چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش و دانه‌ دانۀ اشکی که بوده تسبیحش نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع غروب، لحظۀ تنهایی‌اش دوباره رسید غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو دوباره شعله کشیده‌ست آب وقت وضو شروع می‌کند او لیلة‌ المصائب را همین‌ که دست به پهلو نماز مغرب را… چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده چهار آینه مانده، هزار پاره شده شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار از آن زمان که پسرهای او شهید شدند یکی یکی همه موهای او سفید شدند و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست بهشت خانۀ او سفرۀ اباالفضل است صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها نشسته گوشۀ ایوان کنار گلدان‌ها برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها - - در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است... یکی یکی همه رفتند و باز هم تنهاست... 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shere_aeini چگونه وصف کنم، فخر بانوان عرب را زنی که برده ابالفضل از او به ارث، ادب را دوان دوان نگرد هاجران تشنه لب از پی اگر که توسن فضلش کند نگاه، عقب را سوادِ آینه ی عفت است چادر پاکش بیاض دیده ی حجب است، بنگرید لقب را زنی ز قوم رشادت، ز خاندان شجاعت که شرح داده عقیل از همین قبیل، نسب را یکی از آنهمه عامر که جدّ مادری اوست که خود گرفته به بازی سرِ سنان غضب را کمر به هزم ببندد حِزام، معنی اش این است ابی که ام بنین پرورد، جلالتِ اب را! بنی کلاب، همان شرزه شیر کز دم شمشیر به بزم رزم، قفاخور کند سگان عرب را مگر ز سفره ام البنین مدد شود این طبع وگرنه خورده قلم طی کند چگونه تعب را زنی که بر تن عباس کرده بافه ی غیرت چنان که یاد علی کرد هر که دید سلب را مهِ عشیره و عبدلله ست و جعفر و عثمان هماره چارقد ستر، آن عفیفه ی رب را یگانه ای ست که بسته ز چارسوی حوادث چهار فرزندش، راهِ قوم جنگ طلب را به شرح جنگ ابوفاضلش چه گویمت؟ این بس که ذوالفقار علی واکند دومرتبه لب را برید دشمن دون سر، از آن نخیل تناور که مرگ را خوش می داشت، چون عرب که رطب را برید دست و نبرید عهد دوست، گواهم علم که دید یزید و سرود بانگِ عجب را اگر چه او همه صبر و رضاست، شاکر از آنم که چشم مادر غیرت ندید بزم طرب را نگفت جعفر و عباس...گفت وای حسینم به درک او نرسیدم ز من مپرس سبب را چنان ز داغ حسینش گریست در همه ی عمر که پلک زخم، بهم دوخت صبح و تیره ی شب را 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی خودش را در کنار مادرش حس کرد تسکین شد خدا را شکر بودی زینب خود را بغل کردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini