eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
410 دنبال‌کننده
15هزار عکس
3هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
زشت نباشه یه وقت! 🏴 ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀✉️۶۵بخش دوم🥀وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ، ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا [عَنْكَ] مِنْكَ عِلْمٌ وَ لَا حِلْمٌ؛ أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ وَ الْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ، وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ الْمَرَامِ نَازِحَةِ الْأَعْلَامِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ [مِنْ] بَعْدِي صَدَراً أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً. فَمِنَ الْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ انْظُرْ لَهَا، فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ الْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ؛ وَ السَّلَامُ.🥀 1️⃣  ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی🌹 🥀أفَانِين: جمع «افنون»، انواع، اقسام. السِّلْم: صلح. الَاسَاطِير: جمع «اسطورة»، افسانه ها و داستانهايى كه واقعيت ندارند. لَمْ يَحُكْهَا: آن را نبافته است. الْحِلْم: عقل. الدَّهَاس: زمين سستى كه حركت بر آن دشوار و سخت است. الْخَابِط: كسى كه نادانسته و بدون بصيرت حركت كند. الدِّيمَاس: محل تاريك در زير زمين. الْمَرْقَبَة: مكان بلند و مرتفع. نَازِحَة: بعيد، دور. الَاعْلَام: جمع «علم»، نشانه ها. الَانُوق: عقاب، ضرب المثلى است كه مى گويند: «هو اعزّ من بيض الانوق» يعنى دسترسى به او سخت تر از بدست آوردن تخم عقاب است، چون عقاب در قله هاى بسيار بلند تخم مى گذارد، اين مثل در مورد چيزهاى ناياب و غير ممكن بكار مى رود. الْعَيُّوق: ستاره اى است سرخ رنگ در طرف راست كهكشان كه به دنبال ستاره ثريا حركت ميكند. الصَّدْر: بازگشتن از آبشخور بعد از خوردن آب. الْوِرْد: به آبشخور وارد شدن. يَنْهَدُ: (براى نبرد با تو) بپا مى خيزد. ارْتِجَتْ: بسته شد.🥀 2️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀نامه اى از تو به من رسيد، سراسر سخن پردازى و مبهم و مغشوش، در آشتى جويى، سست و ناتوان. افسانه هايى كه در بافتن آن نه دانشى به كار رفته و نه خردى. همانند كسى شده اى كه بر روى ريگ روان راه مى سپرد يا در بيابانى تاريك، بى آنكه راه را بشناسد، گام بر مى دارد. مى خواهى به جايى فرا روى كه براى تو دست نايافتنى است و به راهى روى كه نشانه هايش ناپيداست. عقابان بلند پرواز به اوج آن نتوانند رسيد كه در بلندى همبر عيوق است. پناه مى برم به خدا، كه پس از من بست و گشاد كارهاى مسلمانان را تو بر دست گيرى. يا تو را منصبى دهم كه با يكى از آنها عقدى توانى بست يا پيمانى توانى نهاد. پس، هم اكنون، در پى چاره كار خويش باش كه اگر تقصير و كوتاهى كنى، بندگان خدا به سوى تو بسيج شوند و درهاى چاره به رويت بسته گردد، و آنچه امروز از تو مى پذيرند، ديگر نخواهند پذيرفت. والسلام.🥀  3️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه نخست به سراغ ظاهر نامه و سپس به محتواى آن مى پردازد، زيرا معاويه در نامه خود الفاظى در کنار هم گذاشته بود که خود را فصيح و بليغ نشان دهد و به پندارش با کلمات امام رقابت کند امام مى فرمايد: «نامه اى از تو به من رسيد که پر بود از يک سلسله پشت هم اندازى و سخنان بى محتوا و در آن از صلح و سلامت خبرى نبود. در اساطير و سخنان افسانه گونه ات هيچ اثرى از دانش و عقل به چشم نمى خورد»; (وَقَدْ أَتَانِي کِتَابٌ مِنْکَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ(1)، وَأَسَاطِيرَ(2) لَمْ يَحُکْهَا(3) مِنْکَ عِلْمٌ وَلاَ حِلْمٌ). «الأفانين» جمع «أفْنان» و آن جمع «فِنَن» به معناى اسلوب است; يعنى نامه تو از اسلوب هاى مختلف و ناهمگونى تشکيل شده بود. جمله «ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ» اشاره به اين است که هيچ اثرى از خيرخواهى و سلامت در آن وجود نداشت. بعضى از شارحان نيز «سلم» را در اينجا به معناى اسلام دانسته اند; يعنى نشانه هاى اسلام در نامه تو ديده نمى شد. تعبير به «أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُکْهَا ...» اشاره به اين است که الفاظ و جمله هايى که در نامه ات به هم بافته بودى از علم و عقل نشأت نگرفته بود، بلکه مجموعه اى از شيطنت ها را در الفاظى ناموزون ريخته بودى که نشانه جهل و بى خبرى نويسنده اش بود. آن گاه امام به محتواى نامه مى پردازد که هدف اصلى معاويه از آن تکيه زدن بر تخت قدرت و خلافت مسلمانان و حد اقل آن حکومت بر شام و مصر دو بخش عظيم و بسيار مهم از کشور اسلامى بود مى فرمايد: «تو همچون کسى هستى که در زمينى سست و صعب العبور فرو رفته و يا همچون کسى که در دخمه هاى تاريک زيرزمينى راه خود را گم کرده است ومى خواهى به نقطه اى برسى که (از مرتبه ات بسيار برتر و) رسيدن (به آن) دشوار و نشانه هايش ناپيداست; مقامى که عقابان بلندپرواز را ياراى صعود به آن نيست وهمطراز ستاره عيوق (از ستارگان دوردست آسمان) است»; (أَصْبَحْتَ مِنْهَا کَالْخَائِضِ(4) فِي الدَّهَاسِ(5) وَالْخَابِطِ(6) فِي الدِّيمَاسِ(7) وَتَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَة(8) بَعِيدَةِ الْمَرَامِ، نَازِحَةِ(9) الاَْعْلاَمِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الاَْنُوقُ(10) وَيُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ(11)).🥀 4⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀امام با تشبيهات زيبا و مثال هاى گويا اين نکته را به معاويه گوشزد مى کند که مقام خلافت مسلمانان هرگز به او نمى رسد و هيچ گاه شايستگى آن را ندارد; تقوايى در سرحد عصمت مى خواهد که ذره اى از آن در وجود معاويه نبود و علم و دانشى فوق العاده مى طلبد که در معاويه عُشرى از اعشار آن وجود نداشت و زيرا او مجموعه اى بود از مکر و خدعه و بى تقوايى; گاه او را به کسى تشبيه مى کند که مى خواهد از شن زارى عبور کند و پاهايش تا زانو در آن فرو رفته و گاه به کسى که مسير خود را از دخمه هاى زيرزمينى انتخاب کرده و گاه به پرنده ناتوان و شکسته بالى که مى خواهد خود را به جايگاه عقاب بر فراز کوه ها برساند و يا به اوج آسمان ها در کنار ستاره عيّوق قرار گيرد و با اين همه ضعف و ناتوانى اين همه بلندپروازى راستى عجيب است; گاه حکومت مصر و شام را مى خواهد و گاه جانشينى على بن ابى طالب را. سپس امام(عليه السلام) در برابر تقاضاهاى معاويه در امر حکومت دست رد بر سينه اين نامحرم زده و به صورت قاطعانه مى فرمايد: «پناه به خدا مى برم از اينکه که تو پس از من سرپرست و پيشواى مسلمانان گردى و امور آنها را سامان دهى و يا اينکه من در اين باره براى تو نسبت به (سرپرستى) يک تن از آنان قرارداد و عهدى امضا کنم»; (وَ حَاشَ لِلَّهِ(12) أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ بَعْدِي صَدْراً أَوْ وِرْداً(13)، أَوْ أُجْرِيَ لَکَ عَلَى أَحَد مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً!!). به اين ترتيب امام معاويه را از اينکه امتياز حکومت شام و مصر به او داده شود و يا بعد از امام به خلافت مسلمانان منصوب گردد براى هميشه مأيوس مى سازد. نصر بن مزاحم در صفين مى نويسد هنگامى که نماينده على بن ابى طالب «جرير بن عبد الله» به شام نزد معاويه رفت تا براى آن حضرت بيعت بگيرد، معاويه به منزل جرير آمد گفت: من فکرى کرده ام. جرير گفت: بگو ببينم. گفت: به على بنويس که حکومت شام و مصر را در اختيار من بگذارد و هنگامى که وفات او فرا رسد بيعت هيچ کس را بعد از خودش بر گردن من ننهد. در اين صورت من تسليم او مى شوم و مى نويسم که خلافت حق اوست. 🥀 5️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀 جرير گفت: آنچه مى خواهى بنويس من هم مى نويسم. معاويه اين مطلب را خدمت على(عليه السلام) نوشت (و با نامه جرير به خدمت على(عليه السلام) فرستادند) امام در پاسخ به جرير مرقوم داشت که پيش از اين «مغيرة بن شعبه» نيز چنين پيشنهادى را به من کرده بود که حکومت شام را به معاويه دهم. اين در هنگامى بود که من در مدينه بودم من خوددارى کردم و اميدوارم که خداوند هرگز مرا چنان نبيند که گمراهان را ياور خود انتخاب کرده باشم.(14) آن گاه امام(عليه السلام) در سخن نهايى خود به معاويه هشدار مى دهد مى فرمايد: «از هم اکنون تا دير نشده خود را درياب و براى خويشتن چاره انديش، زيرا اگر کوتاهى کنى تا زمانى که بندگان خدا (و لشکريان حق) به سوى تو به پا خيزند درهاى چاره به رويت بسته خواهد شد و چيزى که امروز از تو قبول مى شود آن روز مقبول نخواهد بود. و السلام»; (فَمِنَ الآْنَ فَتَدَارَکْ نَفْسَکَ، وَانْظُرْ لَهَا، فَإِنَّکَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ(15) إِلَيْکَ عِبَادُاللهِ أُرْتِجَتْ(16) عَلَيْکَ الاُْمُورُ، وَمُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْکَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ، وَالسَّلاَمُ). امام اين نصيحت مشفقانه را به معاويه مى کند که تا دير نشده از خواب غفلت بيدار گردد و در برابر حق تسليم شود و بيعت امام را بپذيرد که در اين صورت ممکن است گناهان گذشته او مورد عفو قرار گيرد; ولى اگر اين فرصت بگذرد و از آن استفاده نکند و لشکر اسلام بر او چيره شوند ديگر پشيمانى و ندامت سودى نخواهد داشت و توبه از اعمال گذشته از او پذيرفته نخواهد شد و به راستى اگر وسوسه هاى «عمرو بن عاص» در ميان گروهى از افراد جاهل و نادان از لشکر کوفه تأثير نکرده بود تشکيلات معاويه به کلى در هم کوبيده مى شد و آنچه را امام در ذيل اين نامه آورده است تحقق مى يافت. قابل توجّه اينکه امام نامه را با سلام پايان مى دهد تا نصيحت خيرخواهانه آخر نامه در معاويه مؤثر واقع شود; ولى از آنجا که معاويه باد غرور در سر داشت و عطش مقام و حکمرانى همه وجودش را پر کرده بود به علاوه کينه هاى پيشين مربوط به کشته شدن بستگان نزديکش در جنگ هاى اسلامى به دست تواناى على(عليه السلام) را فراموش نکرده بود، اين نامه در دل او اثر نکرد و همچنان به راه نادرست خود ادامه داد.🥀 6️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀