متن دعای عهد
بسم الله الرحمن الرحیم
اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ
حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
109174_306.mp3
1.82M
🔰دعای عهد🔰
🎤محسن فرهمند
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
#حدیث_روز
🌺ا لإمامُ عليٌّ عليه السلام 🌺
ثابِرُوا على صَلاحِ المُؤمنينَ و المُتَّقِينَ .;
🌸 امام على عليه السلام 🌸
بر اصلاح ميان مؤمنان و پرهيزگاران، مداومت كنيد .;
📚 غرر الحكم : 4703 .
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آستان مقدس امیرالمومنین علیه السلام
"کلیپ زیبا،
╔═════ ೋღ پروفــ مذهبی ــایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ღೋ ═════╗
✿[ @hazrateshah ]✿
🌸🌿🌸🌿
#تلنگر
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست...
✿[ @hazrateshah ]✿
💔
#سلام_به_ارباب🧡✋🏻
نام تو دواى درد است ″حسین″
بى یاد تو بین که چهره😔 زرد است ″حسین″
عشق تو مرا ز خویش بیگانه نمود
بى عشق تو بین که سینه سرد❄️ است ″حسین
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
[#یاحسینجانادرکنی🏴]
👈🏻 مـــا بــے [#تـــو💙]
در ڪشاکش هستے بریدهایم
ارباب مهربان و خطـاپوش مـــا #حسین...🌱
.
.
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
از #علی آموز اخلاص عمل
ترجمه و شرح #حکمت ۱۱۵ نهج البلاغه : توجه به فانی بودن دنیا
🌺🌹🌺🌹🌺🌹
وَ قِيلَ لَهُ (علیه السلام) كَيْفَ [تَجِدُكَ] نَجِدُكَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ؟ فَقَالَ (علیه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ، وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟!
🔸🔹🔸🔹🔸🔹
توجّه به پايان پذيرى دنيا (اخلاقى):
(شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است؟ فرمود:) چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاياى خود ناپايدار، و در سلامتى بيمار است، و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد.
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻
✿[ @hazrateshah ]✿
══•◇•🌸•◇•══
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به سه نكته مهم در پاسخ سؤالى كه كسى از آن حضرت پرسيد حال شما اى اميرمؤمنان چگونه است؟ اشاره كرده، مى فرمايد: «چگونه خواهد بود حال كسى كه با بقاى خود فانى مى شود و با سلامت خود بيمار مى گردد و در حالى (و در جايى) كه خود را در امان مى بيند مرگش فرا مى رسد»; (وَقِيلَ لَهُ(عليه السلام) كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقال(عليه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ، وَيَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ).
دليل اينكه چگونه انسان با بقائش فانى مى شود روشن است، زيرا عمر انسان هر قدر طولانى باشد بالاخره محدود است و هر ساعتى كه از عمر او مى گذرد يك گام به پايان عمر و فنا نزديك تر مى شود درست مانند سرمايه دارى كه هر روز مبلغى از سرمايه خود را هزينه مى كند بى آنكه درآمدى به جاى آن داشته باشد كه درباره او مى توان گفت با استفاده از سرمايه اش، مفلس و تنگدست خواهد شد.
اما اين كه انسان چگونه به سبب سلامتش بيمار مى شود از اين نظر است كه سلامتى انسان به سبب كار كردن منظم تمام دستگاه هاى بدن است; ولى همين كار كردن منظم آن را تدريجاً فرسوده مى كند و انواع اختلالات روى مى دهد و سرانجام از كار باز مى ايستد.
راز اينكه چگونه انسان از محل امنش آسيب مى پذيرد آن است كه عوامل آسيب پذيرى در درون وجود خود انسان پنهان است. ناگهان با اختلالى كه در يكى از رگ هاى قلب يا مغز رخ مى دهد سكته قلبى يا مغزى به او عارض مى شود و او را نيمه جان مى سازد و يا به جهان ديگر مى فرستد. قرآن مجيد در آيات مختلف به اين نكات اشاره كرده، در يك جا مى فرمايد: (أيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكَكُمُ الْمَوْتَ وَلَوْ كُنْتُمْ فى بُرُوج مُشَيَّدَة); هر جا باشيد مرگ به سراغ شما مى آيد هرچند در دژهاى محكم باشيد». (1)
در جاى دیگر مى فرماید: (وَالْعَصْرِ * إنَّ الاْنْسانَ لَفِى خُسْر); قسم به عصر که انسان (پیوسته) در حال خسران و زیان کردن است».(2)
در همین کلمات قصار، حکمت 74، آمده بود که «نَفْسُ الْمَرْءِ خَطاهُ إلى أجَلِهِ; نفس هاى انسان گام هاى او به سوى مرگ است (هر نفسى که مى کشد یک گام به مرگ نزدیک تر مى شود.)
احتمال دیگر در تفسیر جمله هاى حکیمانه بالا هست که انسان به هنگام بقا و سلامتى جسم، چه بسا از خطرات غافل مى شود و این بقا و سلامتى او را به فنا و بیمارى مى کشاند، چرا که عامل بسیارى از این حوادث ناگوار، غفلت به هنگام توانایى و تندرستى است.
همچنین انسان در محل امن خود غالباً احتیاط را از دست مى دهد و گاه همان محل امن تبدیل به محل خطر بزرگى مى شود و یا این که انسان به افرادى کاملاً اطمینان مى کند و همه چیز خود را به دست آن ها مى سپارد، ناگهان از همان ها ضربه مى خورد; ولى تفسیر اول مناسب تر است.(3)
*
پی نوشت:
(1). نساء، آیه 78.
(2). عصر، آیه 1 و 2.
(3). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده که این کلام در امالى شیخ طوسى مسنداً از «عبدالله بن جعفر» (جعفر بن ابى طالب) آمده است که مى گوید: «صبحگاهان خدمت عمویم على بن ابى طالب رسیدم در حالى که بیمار بود. از حال مبارک ایشان سؤال کردم. سخن بالا را در پاسخ من فرمود» و این نشان مى دهد که مرحوم شیخ طوسى آن را از منبع دیگرى غیر از نهج البلاغه اخذ کرده است و مرحوم راوندى نیز در کتاب دعوت طبق نقل روضه بحارالانوار آن را با تفاوتى نقل کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 106)
_______________________
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
[💯 @hazrateshah]
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌷امیرالمومنین علی علیه السلام:
هر کس به آنچه مهم نیست بپردازد، کار مهم تر را از دست بدهد ...
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀4✉️🥀
و من كتاب له (علیه السلام) إلى بعض أمراء جَيشه:
فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاكَ الَّذِي نُحِبُّ؛ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْيَانِ، فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَكَ إِلَى مَنْ عَصَاكَ، وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَكَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْكَ؛ فَإِنَّ الْمُتَكَارِهَ مَغِيبُهُ خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِه.🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️نامه اى از آن حضرت (ع) به يكى از فرماندهان سپاهش:
اگر در سايه فرمانبردارى باز آيند، اين چيزى است كه ما خواستار آنيم و اگر حوادث و پيشامدها، آنان را به جدايى و نافرمانى كشانيد، بايد به يارى كسانى كه از تو فرمان مى برند، به خلاف آنكه فرمانت نمى برند، برخيزى. و به پايمردى آنكه مطيع توست از آنكه به ياريت برنمى خيزد، بى نياز باشى. زيرا، آنكه به اكراه همراه تو به نبرد مى آيد، غيبت او بهتر از حضور اوست و در خانه نشستنش، بهتر است از به يارى برخاستنش.🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به بعضى از سران سپاهش نوشته.(1)
📝نامه در یک نگاه:
محتواى نامه روشن است. امام(علیه السلام) به یکى از فرماندهان لشکرش دستور مى دهد که در مقابل گروهى شورشى ایستادگى کند. نخست آنها را نصیحت کند که به راه راست باز گردند و اگر نپذیرفتند با نیروى نظامى آنها را بر سر جاى خود بنشاند.
همان گونه که بعداً اشاره خواهیم کرد مخاطب این نامه عثمان بن حنیف فرماندار بصره بود که در عین حال فرماندهى لشکر را نیز بر عهده داشت و لذا مرحوم سیّد رضى عنوان نامه را «إلى بَعْضِ أُمَراءِ جَیْشِهِ» قرار داده است🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀📝افراد سست را کنار بزن:
قبل از ورود در تفسير اين نامه بايد به شأن صدور آن توجّه کنيم. جريان آن گونه که مرحوم شيخ مفيد در کتاب الجَمَل نوشته است چنين بود:
«بعد از قتل عثمان و بيعت عامه مردم با امير مؤمنان على(عليه السلام) هنگامى که طلحه و زبير به اهداف خود (که خلافت يا لا اقل امارت بخشى از جهان اسلام بود)، نرسيدند، از مدينه به سمت مکّه حرکت کردند و در مکّه عبدالله بن زبير را نزد عايشه فرستادند که به او بگويد عثمان مظلوم کشته شد و على بن ابى طالب امور مردم را قبضه کرد و به وسيله سفيهانى که قتل عثمان را بر عهده گرفتند بر همه چيز غلبه يافت و ما از اين مى ترسيم که مفاسدى از اين طريق در جهان اسلام پيدا شود. اگر مصلحت مى بينى در سفر به بصره همراه ما باش اميد است خداوند به وسيله تو اختلاف اين امّت را التيام بخشد و شکاف ميان آنها را پر کند و پراکندگى آنها را بر طرف سازد و امورشان را بدين طريق اصلاح نمايد. عبدالله نزد عايشه آمد و پيام را رساند. عايشه در ابتدا امتناع ورزيد سپس فرداى آن روز موافقت خود را اعلام کرد هنگامى که طلحه و زبير به اتفاق عايشه و گروه شورشيان به بصره رسيدند عثمان بن حنيف فرماندار امير مؤمنان على(عليه السلام) در بصره نامه اى براى آن حضرت نوشت و آن حضرت را در جريان امور گذاشت حضرت نامه مورد بحث را مرقوم داشت و براى عثمان بن حنيف فرستاد و دستور داد به اتفاق گروه وفاداران به امام(عليه السلام) از اهالى بصره در مقابل مخالفان بايستند».(2)
اکنون به شرح نامه مى پردازيم. امام(عليه السلام) مى فرمايد: «مخالفان را (کسانى که فرمان تو را در مقابله با لشکريان طلحه و زبير پذيرا نيستند) نصيحت کن اگر به سايه اطاعت باز گردند (و تسليم فرمان تو شوند) اين همان چيزى است که ما دوست داريم (و از آنها مى خواهيم) و اگر حوادث، آنان را به سوى اختلاف و عصيان کشاند با کمک کسانى که از تو اطاعت مى کنند با کسانى که نافرمانى تو را مى کنند پيکار کن و با کسانى که مطيع اند از کسانى که سستى مى ورزند خود را بى نياز ساز»; (فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاکَ الَّذِي نُحِبُّ، وَإِنْ تَوَافَتِ(2) الاُْمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ الْعِصْيَانِ فَانْهَدْ(4) بِمَنْ أَطَاعَکَ إِلَى مَنْ عَصَاکَ وَاسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَکَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ(5) عَنْکَ).
تعبير به «ظِلِّ الطَّاعَةِ» (سايه اطاعت) تعبير لطيفى است و اشاره به اين دارد که عصيان و سرکشى و مخالفت، همچون آفتاب سوزان است و اطاعت و تسليم در برابر فرماندهان عدل، سايه لذت بخشى است که به جامعه آرامش مى دهد.
تفاوت شقاق و عصيان در اين است که شقاق به معناى جدايى است و عصيان و نافرمانى چيزى فراتر از جدايى است.
آن گاه امام(عليه السلام) در پايان اين نامه اشاره به دليل دستور خود پرداخته مى فرمايد: «زيرا سست عنصران و کسانى که از جنگ با دشمن کراهت دارند غيابشان بهتر از حضورشان است و قعود آنها از جنگ از قيامشان کارسازتر است»; (فَإِنَّ الْمُتَکَارِهَ(6) مَغِيبُهُ(7) خَيْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ، وَقُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ).
اين همان چيزى است که قرآن مجيد نيز درباره گروهى از منافقان در سوره توبه اشاره کرده، مى فرمايد: «(لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ مَّا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالا وَ لاََوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ); اگر آنها همراه شما (به سوى ميدان جهاد) خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد و فساد، چيزى بر شما نمى افزودند و به سرعت در بين شما به فتنه انگيزى (و ايجاد تفرقه و نفاق) مى پرداختند».(8)🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته ها:
1. جنايات شورشيان جمل:
از تاريخ طبرى و بعضى کتب ديگر و همچنين خطبه 172 که سابقا به طور مشروح درباره آن سخن گفتيم استفاده مى شود که بعد از ورود طلحه و زبير و لشکر آنها به بصره، عثمان بن حنيف طى نامه فوق که از سوى امير مؤمنان على(عليه السلام) به او رسيد مأمور شد با آنها به مقابله برخيزد تا امام(عليه السلام) و لشکريانش وارد شوند; ولى مردم بصره به دو گروه تقسيم شدند; گروهى مى گفتند ما بايد به يارى نماينده امام(عليه السلام) برخيزيم و گروه ديگر مى گفتند: شورشيان راست مى گويند ما بايد به حمايت عايشه همسر پيغمبر و همراهانش برخيزيم و اين دو گروه با هم به مقابله برخاستند و قابل توجّه اينکه (جارية بن قدامه) يکى از سران قبايل بصره، در مقابل عايشه آمد و گفت: اى ام المؤمنين به خدا قتل عثمان نزد ما کم اهمّيّت تر است از اينکه تو از خانه ات بيرون آمده اى و ستر و حرمت پيغمبر را کنار زده اى و بر اين شتر ملعون سوار شده اى و خود را در معرض تير و شمشير مخالفان قرار داده اى و احترام خود را پايمال ساخته اى. اگر به ميل خود آمده اى به خانه ات برگرد و اگر تو را با اکراه آورده اند از مردم کمک بخواه تا به خانه ات برگردى.
به هر حال طلحه و زبير و همدستانش در زير لباس خود زره پوشيدند و هنگام نماز صبح به مسجد آمدند. عثمان بن حنيف بى خبر از اين جريان به هنگام نماز به مسجد آمد تا با مردم نماز بخواند. ياران طلحه و زبير او را عقب کشيدند و زبير را براى نماز جلو آورند. گروه پاسداران بيت المال که «سبابجة» ناميده مى شدند جلو آمدند و زبير را از مسجد بيرون کردند و عثمان را براى نماز جلو آورند; ولى ياران زبير حمله کردند و عثمان بن حنيف و يارانش را عقب راندند. اين جنگ و گريز تا نزديک طلوع آفتاب ادامه يافت. جمعى فرياد کشيدند: اى اصحاب محمد از خدا بترسيد آفتاب دارد طلوع ميکند نماز چه شد.
سرانجام زبير غالب شد و نماز را با مردم خواند و بعد از نماز، زبير با ياران مسلح خود به عثمان بن حنيف و طرفدارانش حمله کردند و او را گرفتند و تا سرحد مرگ زدند و تمام موهاى صورت و ابروها و مژه هاى چشمانش را کندند و سرانجام گروهى را شکنجه کردند و کشتند.
امام(عليه السلام) در خطبه 172 به اين مسأله اشاره کرده مى فرمايد: «به خدا سوگند اگر آنها تنها يک نفر را بدون گناه مى کشتند، خونشان براى من حلال بود تا چه رسد به اينکه گروه عظيمى از مسلمانان را به قتل رساندند».
البتّه اين درگيرى غير از درگيرى ديگرى است که بر سر امامت نماز بين طلحه و زبير واقع شده که هرکدام مى خواستند امامت جماعت را عهده دار شوند که عايشه ميانجى گرى کرد و بنا شد پسر زبير امامت جماعت را بر عهده بگيرد.
طرفداران طلحه و زبير و عايشه جنايات عجيبى را مرتکب شدند از جمله «سبابجه» که هفتاد نفر و به روايتى چهارصد نفر بودند همه را به دستور عايشه سر بريدند و اين اوضاع خونبار همچنان ادامه يافت تا لشکر امام(عليه السلام) وارد شد و شورشيان جمل را تار و مار کرد و طلحه و زبير کشته شدند و عايشه را با گروهى تحت الحفظ به مدينه بازگرداندند و آرامش به بصره بازگشت.(9)
2. به چه کسانى مى توان اعتماد کرد؟
امام(عليه السلام) در اين نامه اشاره به نکته مهمى کرده است که سزاوار است مورد توجّه همه مديران وفرماندهان باشد و آن اينکه هرگز افراد سست اراده و خالى از انگيزه و تصميم را به حساب نياورند و آنها را به صورت سياهى لشکر با خود به صحنه نکشانند، چرا که خطر و ضرر آنها بيش از سود و منفعت آنهاست، عدم حضور آنها در صحنه، مايه آرامش مبارزان است و حضورشان مايه ناراحتى و تنش.
شبيه اين معنا همان گونه که اشاره شد در قرآن مجيد نيز در داستان جنگ تبوک (و همچنين جنگ احد) آمده است; در مورد اوّل مى فرمايد: «(لَوْ خَرَجُوا فِيکُمْ ما زادُوکُمْ إِلاّ خَبالاً وَ لاََوْضَعُوا خِلالَکُمْ يَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَة); اگر آنها همراه شما (به سوى ميدان جهاد) خارج مى شدند جز اضطراب و ترديد و فساد، چيزى بر شما نمى افزودند; و به سرعت در ميان شما به فتنه انگيزى (و ايجاد تفرقه و نفاق) مى پرداختند».(10)🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀در مورد داستان جنگ احد، در آيه بعد از آن مى فرمايد: «(لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الاُْمُورَ حَتّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللهِ وَهُمْ کارِهُونَ); آنها پيش از اين (نيز) در پى فتنه انگيزى بودند، و کارها را بر تو دگرگون (و آشفته) ساختند; تا آنکه حق فرا رسيد، و فرمان خدا آشکار گشت (و پيروز شديد) در حالى که آنها ناراضى بودند».(11)
کوتاه سخن اينکه آيات فوق، درس بزرگى به همه مسلمانان مى دهد که هيچ گاه در فکر افزودن سياهى لشکر و کميّت و تعداد نباشند، بلکه به اين فکر باشند که افراد مخلص و باايمان را انتخاب کنند هرچند نفراتشان ظاهراً کم باشد; همان گونه که در آيات مربوط به داستان بنى اسرائيل و طالوت و جالوت نيز آمده است: (کَمْ مِنْ فِئَة قَلِيلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللهِ).(12)🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀پی نوشت:
1 . سند نامه: اين نامه بخشى از نامه اى است که امام(عليه السلام) به بعضى از فرماندهان لشکرش نوشته است و سبط بن الجوزى در کتاب تذکرة الخواص آن را به صورت گسترده تر و متفاوتى نقل کرده و کاملا روشن است که از جاى ديگرى غير از نهج البلاغه گرفته به خصوص اينکه ابن جوزى در اوّل باب ششم از کتابش مى گويد: هر کلامى از على(عليه السلام) در اين کتاب نقل شده با اسنادى بوده که متصل به امام(عليه السلام) مى شده است (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 201.
2 . الجمل، ص 122.
3 . «توافت» از ريشه «وفا» گرفته شده و به معناى دست به دست هم دادن و گرد هم آمدن است و منظور در جمله بالا اين است که اگر حوادث دست به دست هم بدهد و مخالفان را به ادامه سرکشى وادارد.
4 . «انهد» صيغه امر است از ريشه «نهود» به معناى برآمدن و برخاستن براى انجام کارى است.
5 . «تقاعس» از ريشه «قعس» بر وزن «فحص» و به معناى کندى کردن، شانه خالى کردن و عقب نشينى نمودن از انجام کار يا نبرد است.
6 . «المتکاره» به معناى کسى است که راضى به انجام کارى نيست و از انجام آن خشمگين است. از ريشه کراهت گرفته شده است.
7 . «مغيبه» واژه «مغيب» و «مشهد» که بعد از آن آمده، مصدر ميمى است و به معناى غيبت و حضور است.
8 . توبه، آيه 47.
9 . براى شرح بيشتر به تاريخ طبرى، ج، 3 در باب حوادث سنه 36 و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 9، ص 305 تا 323 مراجعه شود.
10 . توبه، آيه 47.
11 . توبه، آيه 48.
12 . بقره، آيه 249.🥀
✿[ @hazrateshah ]✿
🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀