eitaa logo
مدح مولا امیر المومنین (ع)
408 دنبال‌کننده
15هزار عکس
3هزار ویدیو
47 فایل
💚 دل اگر خدا شناسی همه در رُخ علی بین 💚 💚 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را 💚 کپی مطالب باذکر یک صلوات و یک یاعلی (ع) اما همه ی مطالب را کپی نکنین ترجیحافروارد استفاده شخصی ایراد نداره🍃 ارتباط با ادمین: @Mmn110
مشاهده در ایتا
دانلود
عاقبت‌یک‌روز‌از‌درگاهِ ❲باب القاسمت❳ پرچمِ گنبدطلایت‌رازیارت‌می‌کنیم ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
مدح مولا امیر المومنین (ع)
عاقبت‌یک‌روز‌از‌درگاهِ ❲باب القاسمت❳ پرچمِ گنبدطلایت‌رازیارت‌می‌کنیم ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولی
{امام حسن مجتبی شجاع‌ترین چهره تاریخ اسلام است} 'حضرت‌آقا🌱' ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج🤲🏻 ✿[ @hazrateshah ]✿ ══•◇•🌸•◇•══
🌱[دنیـاے حقـــــیر و ڪـوچـــــڪ]🌱 🍃امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: 👈دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن از كينه ها پيروى شود. 📕غررالحكم و دررالکلم، جلد2، صفحه52، ح1804 💯 @hazrateshah
🥀✉️۷۳🥀و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي؛ وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ كَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلَامُهُ وَ الْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لَا يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ. وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ، لَوَصَلَتْ [مِنِّي إِلَيْكَ] إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ [تَنْهَسُ] تَهْلِسُ اللَّحْمَ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ [نَصِيحِكَ] نَصِيحَتِكَ؛ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.🥀  1️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🌹معانی لغات عربی 🌹 🥀مُوَهِّن: تضعيف كننده. فِرَاسَة: گمان و حدس صائب، از ظاهر چيزى به باطن آن پى بردن. تُحَاوِلُنِى الُامُورَ: از من امورى را (مانند حكومت شام) طلب كردى. تُرَاجِعُنِى السُّطُورَ: از من خواستى كه سطورى را در جوابت بنويسم. الْمُسْتَثْقِل النَّائِم: كسى كه به خواب سنگينى فرو رفته، يعنى آرزوهائى كه تو خواستار آن هستى خيالاتى بيش نيست و مانند رويايى است كه در خواب ديده ميشود و در خارج واقعيت ندارد. يُبْهِظُهُ: بر او سنگين و دشوار مى آيد. لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاء: اگر (بخاطر بعضى ملاحظات) خواستار بقاء (و عدم هلاكت) تو نبودم. الْقَوَارِع: جمع «قارعة»، حوادث ناگوار و نابود كننده. تَقْرَعُ الْعَظْمَ: استخوان را در هم مى كوبد. تُهْلِسُ اللَحْمَ: گوشت را آب ميكند. ثَبَّطَكَ: ترا بازداشت. تَأذَنُ: مى شنوى.🥀 2️⃣  ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀✉️🥀نامه اى از آن حضرت (ع) به معاويه: اما بعد، من از اين كه پى در پى، به نامه هايت پاسخ مى دهم و به گفته هايت گوش مى سپارم پندارم كه مردى سست راى شده ام و در فراست و هوشيارى گرفتار خطا گشته ام. تو هنگامى كه نامه اى به من مى نويسى و چيزى مى طلبى به كسى مى مانى كه در خواب گران است و خوابهاى دروغ مى بيند. يا همانند حيرت زده اى هستى كه سرگردان ايستاده و از ايستادن به مشقت افتاده و نمى داند، آنچه به سراغش مى آيد به سود اوست يا به زيان اوست. البته تو همانند او نيستى، او همانند توست. به خدا سوگند، اگر نمى خواستم كه زنده بمانى، بلاهايى از من به تو مى رسيد كه استخوانت را خرد سازد و گوشت تنت را آب كند. بدان، كه شيطان تو را بر جاى داشته و نمى گذارد به بهترين كارهايت باز گردى و گوش به نصيحت بسپارى. و سلام به آنكه شايسته سلام است.🥀 3️⃣  ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀از نامه هاى امام(عليه السلام) به معاويه است.(1) 📝نامه در یک نگاه: امام(علیه السلام) در این نامه پس از نامه هاى مکررى که در پاسخ به نامه هاى معاویه نوشته است و تأثیرى در او نگذاشته اظهار نگرانى مى کند. آن گاه او را به کسى تشبیه مى فرماید که در خواب سنگینى فرو رفته و رؤیاهاى کاذب مى بیند سپس امام به او هشدار مى دهد که شیطان به تو اجازه نمى دهد به کارهاى خیر بپردازى یا به اندرزهاى من گوش فرا دهى. خواب آشفته مى بينى! اين سيزدهمين نامه اى است که در نهج البلاغه از امام به معاويه نقل شده است و به اضافه نامه 75 که بعدا خواهد آمد مجموعا چهارده نامه مى شود. تعبيرات اين نامه نشان مى دهد که از آخرين نامه هاى امام به اوست مى فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من در اينکه مکرر به پاسخ نامه هاى تو پرداخته و گوش به آن فرا داده ام خود را سرزنش مى کنم و هوشيارى خود را تخطئه مى نمايم (چرا که سخنانم همچون ميخ آهنينى است که در سنگ فرو نمى رود و يا همچون خطاب به ديوارها و اشياى بى جان و بى روح است)»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ(2) فِي جَوَابِکَ، وَالاِسْتِمَاعِ إِلَى کِتَابِکَ، لَمُوَهِّنٌ(3) رَأْيِي، وَمُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي). اين جمله شبيه تعبيرى است که قرآن مجيد درباره نصايح پيغمبر به مشرکان بيان کرده مى فرمايد: «(إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرينَ); مسلماً تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى و نه سخنت را به گوش کران که روى برگردانند و دور شوند!».(4) طبيعى است هنگامى که انگيزه هاى شيطانى و هوا و هوس وجود انسان را پر کند روح او در برابر سخنان حق طلبان غير قابل نفوذ مى شود و چيزى از سخنان آنها در او اثر نمى گذارد آن گاه امام(عليه السلام) پاسخ کوبنده اى به درخواست هاى معاويه درباره سپردن حکومت شام به او يا نوشتن فرمان ولايت عهدى براى وى مى دهد و او را با دو تشبيه از اين درخواست هاى نامعقول مأيوس مى سازد مى فرمايد: «در آن هنگام که تو از من خواسته هايى (مانند حکومت شام يا حکم ولايت عهدى) دارى و پيوسته نامه نگارى مى کنى به کسى مى مانى که به خواب سنگينى فرو رفته و رؤياهاى (آشفته) مى بيند که به او دروغ مى گويد و يا همچون شخص سرگردانى که ايستاده است و ايستادنش او را به مشقت افکنده (زيرا نمى داند به کدام راه برود) و نمى داند که آينده به سود اوست يا به زيانش»; (وَإِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِي(5) الاُْمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ(6)، کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلاَمُهُ، وَالْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ(7) مَقَامُهُ، لاَ يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ).🥀 4️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀امام در تشبيه اوّل به او مى فهماند که آنچه تو از من مى خواهى خواب و خيالى بيش نيست; خوابى پريشان و دروغين. مگر ممکن است زمام مسلمين به کسى سپرده شود که نه تقوايى دارد و نه عدالتى، نه سابقه اى در اسلام و نه درايتى. در تشبيه دوم او را به فرد گم کرده راه تشبيه فرموده که سرگردان ايستاده; نه توان اقامت در جايش را دارد و نه قدرت بر تصميم گيرى جهت حرکت به سوى مقصدى. اضافه بر اين از آينده نيز نگران و بيمناک است و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى خبر. امام(عليه السلام) در پايان اين تشبيهات مى فرمايد: «گرچه تو آن شخص نيستى (که چنين خواب آشفته اى ديده باشد و سرگردان شده) بلکه او شبيه به توست!»; (وَلَسْتَ بِهِ، غَيْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِيهٌ). اين تعبير لطيفى است که امام بيان فرموده; به جاى اينکه بگويد تو شبيه چنين شخصى هستى مى فرمايد: او شبيه به توست. اشاره به اينکه تو در اين گمراهى و سرگردانى و خيالات خام اصل و اساس محسوب مى شوى و گمراهان شبيه تواند. راستى عجيب است که شخصى مانند معاويه انتظار خلافت و جانشينى پيغمبر را داشته باشد; او تعلق به گروهى دارد که پيامبر تا آخر عمرش با آنها مبارزه کرد و از آخرين کسانى بود که ظاهرا ايمان آورد. آيا کسانى که تا آخرين نفس در صف دشمنان پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بوده اند سزاوار است بعد از پيروزى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و تحکيم پايه هاى حکومت اسلامى بخواهند بر جاى او بنشينند و به نام او حکومت کنند؟ کدام عاقل چنين چيزى را مى پسندد؟ ولى با نهايت تأسف در صدر اسلام و بعد از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و شهادت على(عليه السلام) چنين امرى رخ داد و اين نبود مگر به خاطر سستى و ناآگاهى جمعى از مسلمين آن زمان. به گفته ابن ابى الحديد آيا تعجب آور نيست کسى که از طلقا و آزاد شدگان در فتح مکه است و اگر ايمان آورده باشد در آخرين خط قرار دارد، هرگاه در مجلسى وارد شود که بزرگان مهاجران و انصار در آنجا حضور داشته باشند بخواهد همه را عقب بزند و در بالاى مجلس ـ بالاتر از همه ـ بنشيند؟(8) سپس در بخش ديگرى امام او را شديدا تهديد مى کند و مى فرمايد: «به خدا سوگند اگر نبود علاقه به باقى ماندن (مؤمنان پاک دل و آثار اسلام و نتيجه زحمات پيغمبر اکرم) ضربه هاى کوبنده اى از من به تو مى رسيد که استخوانت را خُرد و گوشت تو را آب مى کرد»; (وَأُقْسِمُ بِاللهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ(9)، لَوَصَلَتْ إِلَيْکَ مِنِّي قَوَارِعُ(10)، تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَتَهْلِسُ(11) اللَّحْمَ).🥀 5️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀اشاره به اينکه اگر از جنگ با تو چشم مى پوشم و فعلاً مدارا مى کنم نه براى آن است که عِدّه و عُدّه کافى ندارم، بلکه به علت آن است که بيم دارم در اين درگيرى مؤمنان باارزشى از ميان بروند و اعتقاد مردم متزلزل شود و زحمات پيغمبر(صلى الله عليه وآله) کم رنگ گردد. منظور از جمله «لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ» همين است. بعضى ديگر از شارحان نهج البلاغه مانند ابن ابى الحديد براى اين جمله احتمال ديگرى ذکر کرده اند و آن اينکه منظور از اين ضربات کوبنده که استخوان را خُرد و گوشت را آب مى کند سخنانى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) درباره فجايع بنى اميّه و رسوايى هاى آنان است که اگر امام فاش مى کرد آنها را در هم مى کوبيد. سپس مى افزايد: اماميه معتقدند که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) امور مربوط به زنانش را بعد از رحلت خود به دست على(عليه السلام) سپرد و به او اجازه داد که هر کدام از آنان که (مسير خلافى را پيمودند و) آن حضرت مصلحت ديد، ارتباط آنان را با پيغمبر اکرم قطع کند. از جمله مى توانست ارتباط «ام حبيبه»; (همسر پيغمبر و خواهر معاويه) را از پيغمبر قطع کند و از حالت ام المؤمنين خارج شود و ازدواج با او براى مردان امت جايز باشد و اين را مجازاتى براى معاويه برادرش و مجازاتى براى خودش (ام حبيبه) قرار دهد، زيرا «ام حبيبه» همانند برادرش معاويه بغض على را در دل داشت و اگر على(عليه السلام) اين کار را مى کرد معاويه را در انظار عموم در هم مى کوبيد. سپس ابن ابى الحديد مى افزايد: اماميه از روات خود نيز نقل کرده اند که على(عليه السلام) عايشه را نيز به چنين چيزى تهديد کرد; ولى ما چنين اخبارى را نمى پذيريم و کلام على(عليه السلام) در نامه مورد بحث را طور ديگرى تفسير مى کنيم و مى گوييم: گروه کثيرى از صحابه با على(عليه السلام) بودند که پيغمبر اکرم معاويه را حتى بعد از آنى که اسلام را پذيرفت لعن کرد و مى فرمود او منافق کافر و اهل دوزخ است و اخبار در اين زمينه مشهور است.(12) امام مى توانست خط و گواهى اين گروه از صحابه را در اين باره به شام بفرستد و به گوش شاميان برساند; ولى اين کار را به مصلحت (امت) ندانست و اگر اين کار را مى کرد معاويه را در هم مى کوبيد.(13)🥀 6️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀علاّمه شوشترى بعد از نقل اين کلام شديداً به ابن ابى الحديد اعتراض مى کند که هيچ يک از اماميه معتقد نيست که على(عليه السلام) قادر بود رابطه ام حبيبه يا عايشه را از پيغمبر چنان قطع کند که نکاح آنها براى مردان امت جايز باشد، بلکه تنها احترام امّ المؤمنين بودن و رابطه معنوى آنها را از پيغمبر مى توانست قطع کند و اين مطلب چيزى نيست که تنها علماى اماميه به آن قائل باشند; بلکه بعضى از علماى اهل سنّت مطابق نقل ابن اعثم کوفى در کتاب الفتوح(14) نيز چنين روايتى را نقل کرده اند که پيغمبر اين اجازه را به على(عليه السلام) داده بود.(15) ولى همان گونه که در بالا آمد تفسير مناسب براى کلام امام در اين نامه همان تفسير اوّل است. آن گاه امام(عليه السلام) در آخرين جمله هاى خود در اين نامه صريحاً به معاويه مى فرمايد: «بدان که شيطان از اينکه به کارهاى خوب بپردازى تو را باز داشته و به تو اجازه نمى دهد به اندرزهايى که به سود توست گوش فرا دهى و سلام بر آنها که شايسته سلامند»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ(16) عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ، وَتَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِيحَتِکَ، وَالسَّلاَمُ لاَِهْلِهِ). جاى ترديد نيست که گوينده اى همچون على بن ابى طالب و سخنانى همچون خطبه ها و نامه هاى او مى تواند بيشترين تأثير را در مخاطبان بگذارد; ولى هنگامى که محل قابل نباشد چه سود. آيا گل ها در شوره زار مى رويند و آيا ميخ آهنين در سنگ فرو مى رود؟ به يقين سخنانى مؤثرتر از سخنان پيامبر اسلام يافت نمى شود; ولى خداوند در قرآن صراحتا در آيه فوق مى گويد: «(وَسَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ); براى آنان يکسان است، انذارشان کنى يا نکنى، ايمان نمى آورند».(17)🥀 7️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀
🥀نکته: پيشگويى هاى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) درباره معاويه: متأسّفانه بعضى از برادران اهل سنّت به علت عدم آگاهى يا عدم دسترسى به منابع خودشان هنوز معاويه را جزء صحابه و قابل دفاع مى دانند در حالى که اگر آثار علماى خود را بررسى کنند به اشتباه بودن فکر پى مى برند. ما در اينجا عين عبارت ابن عساکر را که از او به «الإمامُ الْحافِظُ المَوَرِّخ» تعبير مى کنند و از علماى معروف قرن ششم است از کتاب تاريخ دمشق و بدون کم و کاست نقل مى کنيم: 1. او از ابوسعيد نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إذا رَأَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلى مِنْبَري فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاويه را بر منبر من ببينيد او را به قتل برسانيد». 2. در حديث ديگرى از وى نقل مى کند که پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إذا رَأَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلى مِنْبَري فَارْجُمُوهُ; هنگامى که معاويه را بر منبر ببينيد او را سنگسار کنيد». 3. همين حديث را از عبد الله با تعبير «فَاقْتُلُوهُ» نقل مى کند.(18) 4. رجالى معروف اهل سنّت «عبدالله بن عدى» در کتاب کامل بعد از ذکر اين احاديث و تضعيف اسناد بعضى از آنها به اين حديث اهمّيّت مى دهد که ابوسعيد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل کرده که فرمود: «إذا رَأَيْتُمْ مُعاوِيَةَ عَلى هذِهِ الاْعْواِد فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاويه را بر اين چوبها (اشاره به منبر است) ديديد او را به قتل برسانيد». هنگامى که ابو سعيد اين حديث را نقل کرد زمانى بود که معاويه (در عصر عمر) بر منبر خطبه اى مى خواند. مردى از انصار برخواست و شمشير خود را کشيد که به او حمله کند. ابو سعيد گفت: چه مى کنى؟ گفت: اين روايت را من از پيغمبر شنيدم. ابوسعيد گفت: من هم شنيده ام ولى دوست نداريم در عصر خلافت عمر بدون اجازه او شمشير بر کسى بکشيم. قبول کردند که در اين باره نامه اى به عمر بنويسند اما پيش از آنکه جواب نامه بيايد خبر مرگ عمر آمد.(19) طبرى اين روايات را در تاريخ خود به طور گسترده ضمن نامه معتضد عباسى آورده است.(20) 5. طبرى در جلد يازدهم تاريخ خود نقل مى کند که پيغمبر اکرم روزى ابوسفيان را ديد که سوار بر الاغى است و معاويه زمام آن را گرفته و يزيد فرزندش آن حيوان را از پشت سر مى راند. پيغمبر فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْقائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسّائِقَ; خداوند آن کس که زمام را به دست گرفته و آن کس که سوار است و آن کس که از پشت سر حيوان را مى راند همه را لعن کند».(21) 6. مورخ معروف، ابن اثير در کتاب اسدالغابة فى معرفة الصحابة نقل مى کند که پغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در حديثى فرمود: خلافت هرگز به طلقا و فرزندان آنها و کسانى که در سال فتح مکه ايمان آوردند نمى رسد. بعد اضافه مى کند که اين حديث را هر سه نفر (ابن منده، ابونعيم و ابن عبدالبرّ) نقل کرده اند.(22) خلاصه از رواياتى که در نکوهش معاويه در کتب مختلف نقل شده و آنچه در تواريخ اسلامى اعم از شيعه و سنى درباره آن آمده که بخشى از آن را ذيل نامه 16 در جلد نهم آورديم، روشن مى شود که هيچ انسان محقق و حتى افراد عادى نمى توانند در انحراف و فساد اعمال او ترديد کنند مگر آنکه مانند بعضى از متعصبين، شديدالتعصب باشند که چشم بر تمام واقعيت ها مى بندند و اين جمله را تکرار مى کنند: که او از صحابه است وهمه ی صحابه دارای قداست اند 🥀 8️⃣ ✿[ @hazrateshah ]✿ 🥀🥀🥀🖤🖤🥀🥀🥀